پاسخ به چند پرسش در باب چیستی رژیم اسرائیل

اشاره: متن زیر پاسخی است به پرسش دوست عزیز و با دانشم جناب آقای دکتر اسفندیار طبری. در پی انتشار مقاله ام در نقد مقاله دوست(البته نادیده) دیگری (آقای محمد ارسی) در سایت ایران امروز، در برخی کامنت های بر نوشته ام و نیز مقاله مستقل دیگری در همانجا، مطالبی در مقام نقد و نقض دعاوی من مطرح شده که برخی از آنها قابل تأمل اند و در خور توجه و پاسخ گویی؛ اما، به دلایلی (از جمله ضیق محال و نیز اطناب طبیعی این گفتگوها و مجادله ها)، تا کنون در برابر وسوسه پاسخ گویی اجتناب کرده ام اما امروز جناب آقای طبری با ارسال ایمیلی در مقام نقد همان مقاله پیش گفته ام چند پرسش را با من در میان نهادند و من هم در پاسخ وجیزه ای نوشتم و تقدیم کردم. اما پس از آن اندیشیدم که همین چند خط هم می تواند پاسخی باشد به برخی از ایرادهای مطرح به وسیلة دیگران و حداقل موجب شفافیت دیدگاههای من باشد. بالاخره «کاچی به از هیچی است»! از این رو با اجازه ایشان همان متن را با اندکی افزایش برای انتشار در اختیار ایران امروز قرار می دهم. با سپاس از جناب طبری که به هرحال بانی خیر شدند و مدیران «ایران امروز» nnnسلام جناب اشکوری گرامی،nدر رابطه با نقد شما به آقای ارسی تنها دو نکته و یک پرسش از سوی من: (تأکید کنم که من از مقاله ارسی حمایت نمی کنم ولی‌ هم در نوشته شما و هم ارسی نکات «درست و اشتباهی» وجود دارد، یعنی‌ از یک دیدگاه سوم می‌ نگرم)n• «قلابی بودن» اسرائل در چیست؟ اگر کشوری یا حکومتی بر پایه خشونت تأسیس شده باشد، آیا قلابی است؟ برداشت من از نوشته شما چنین بوده است. اگر این طور است، که بسیاری از کشورها و حکومت ها ی دنیا همه قلابی هستند. پیامد قلابی بودن چیست؟ آیا بهتر نیست در نقدها و نوشته های خود از این گونه مفاهیم نا دقیق استفاده نکنیم؟n• با تمام انتقادی که بر اسرائیل وارد استف که من هم با شما هم نظرم، آیا یک حکومت دمکراتیک در آنجا حاکم نیست؟ یعنی‌ حکومتی که مردم آزادانه حق رأی دارند، و هر چهار سال یکبار عوض می‌ شود و استقلال قوا وجود دارد؟ در کدام کشور عربی‌ می‌ توان چنین دمکراسی را یافت؟ حال اینکه این مردم چه فکر می‌ کنند بحث دیگری است.n• آیا شما مخالف راه حل به رسمیت شناسی‌ دو کشور اسرائیل و فلسطین هستید؟nسپاس فراوانnاسفندیار طبریnnبا عرض سلام خدمت دوست بزرگوار جناب آقای دکتر طبری و تجدید ارادت و سپاس از عنایتی که به وجیزه من داشته اید. می کوشم در حد مجال و به کوتاه ترین بیان به پرسشهای درست شما پاسخ بدهم.nدر مورد «قلابی بودن» اسرائیل مرادم این است که رژیم اسرائیل در یک روند نامشروع (طرح هرتسل و حزب صهیون و بالفور با همراهی و نقشه بریتانیا و بعدا آمریکا) و با حیله در قلب خاورمیانه پدید آمده و از آغاز با قتل و کشتار و قساوت بی مهار و حمایت های خارجی و به طور خاص آمریکا بنیاد نهاده شده و همچنان متکی بر همان عوامل است و اگر جز آن بود یک لحظه برجای نمی ماند و نمی ماند. به تعبیر قدما علت موجده آن علت مبقیه آن نیز هست. می خواهم بگویم دولت اسرائیل در یک روند طبیعی دولت سازی به وجود نیامده و بدین دلیل از مشروعیت حقوقی برخوردار نیست.nالبته جغرافیای ملت ها و کشورها همواره تغییر می کند و بسیاری از کشورها (مانند عراق و اردن و لبنان و شیخ نشین های خلیج فارس و بخشی از اروپای شرقی) پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی در سال 1924 و به عنوان مرده ریگ آن جدیدا و تقریبا همزمان با اسرائیل و حتی زیر نظر بیگانگان به وجود آمده اند اما یک تفاوت عمده بین اسرائیل و این نوع کشورها وجود دارد. این کشورها دارای هویت دراز تاریخی بوده و در واقع مردمان بومی آن نواحی در خانه خود مانده و اکنون آن را اداره می کنند. اینان از جایی نیامده اند و در سرزمین آبا و اجدادی خود زندگی می کنند و سرزمین دیگران را اشغال نکرده و صاحبان خانه را نکشته و آواره نکرده اند. هرچند که در طول تاریخ به تناوب بخشی از دولت ها و یا امپراتوی ها (ایران، روم، اموی و عباسی و اخیرا عثمانی) بوده اند و حال آن که دولت کنونی اسرائیل، به رغم سکونت دیرین بومیان یهودی در آن ناحیه و حتی در مقاطعی داشتن دولت محلی، با توطئه و طرح معین جهانی ساخته شده و با عزم و تلاش حزب معین و مردمان عمدتا یهودی غیر بومی مهاجر، به بهانه این که قرنها قبل در آن جا بوده و دولتی محلی داشته اند، تأسیس شده نه حتی با عزم یهودیان بومی ناحیة بیت المقدس و فلسطین. می دانید که در دههای بیست تا چهل میلادی، به طور مشخص پس از اعلامیه مشهور بالفور وزیر امور خارجه بریتانیا در نوامبر 1917، که روشن شد مهاجران مهاجم اند و انگیزة اشغال فلسطین را در سر دارند و درگیری بومیان با مهاجمان بیگانه آغاز شد، یهودیان بومی (حداقل بخشی از آنها)، که قرنها با مسلمانان و مسیحیان به صلح می زیستند، در کنار مسیحیان و مسلمانان بومی فلسطین با مهاجران مهاجم و متجاوز خارجی می جنگیدند. مردمان عراق و لبنان و اردن و سرزمینهای بالکان و مانند آنها بومی سرزمین خود بوده و هستند و حال آن که مؤسسان اسرائیل و حتی بسیاری از رهبران کهن سال و میان سال کنونی آن خارجی بیگانه ساخته بوده و هستند و با توطئه دست به اشغال سرزمین فلسطین زده اند. از باب مثال یهودیان ایرانی مقیم اسرائیل، که علی قدر مراتبهم از مشروعیت آن دولت و حتی گاه از سیاست های تجاوزکارانة دولت راستی افراطی در رسانه ها دفاع می کنند و به نسل کسی ارتش و عملیات نظامی آن مفتخر اند، در سرزمین فلسطین چه می کنند؟ این تفاوت ماهیت حقوقی جاهایی چون عراق و لبنان و بحرین و . . .را با اسرائیل متفاوت و قیاس ناپذیر می کند. بنابراین، صرف خشونت نیست که تأسیس اسرائیل را زیر سئوال می برد و از آن مشروعیت زدایی می کند.nاما این دعوی که در اسرائیل دموکراسی حاکم است و . . .بی گمان این درست است که اسرائیل در فرقه دینی خود دموکرات است و در ساختار دولت دینی خود قواعد بازی پارلمانی و احزاب و استقلال قوا را رعایت می کند و در هرحال در قیاس با کشورهای عربی-اسلامی خاورمیانه دموکرات ترین است، اما اولا این ربطی به ماجرای مشروعیت اولیه اسرائیل ندارد و در واقع دو موضوع جداگانه اند و ثانیا لازم است کمی بنیادی تر به مسئله نگاه کنیم. به گمانم اسرائیل ماهیتا نمی تواند دموکرات باشد چرا که این رژیم با دعوی تشکیل وطن ملی یهود تشکیل شده و بر آن اصرار دارد. ملی بودن صرفا به سرزمین (ارض موعود) معطوف است و یهودیت ماهیت و حقیقت جدای ناپذیر ایدئولوژیک اسرائیل است و اصولا تعبیر «ارض موعود» از چیستی ایدئولوژیک غلیظ آن پرده بر می دارد؛ به گونه ای که بدون دعوی ارض موعود وطن ملی و یهودیت اسرائیل بی محتوا خواهد شد. به همین دلیل است که حتی یهودیان واقعا دیندار اما سکولار (باورمندان به منشاء زمینی قدرت و جدایی نهاد دین از دولت) نیز نمی توانند جز این فکر کنند و گرنه غیر اسرائیلی شمرده خواهند شد (نوعی ارتداد). استفاده از روشهای دموکراتیک در نوع مدیریت و یا استقلال قوا و مانند چیزی از ماهیت بنیادی دینی و یهودی بودن اسرائیل کم نمی کند. روشن است که در دوران معاصر این نوع رژیم مذهبی منحصر به فرد است و نمونه ندارد و از جهاتی به داعش نوظهور شباهت دارد و شگفت این که چنین رژیمی درست در روزگاری خلق شد (روزگار پساعثمانی و پسااستعماری) که روزگار ظهور دولت های ملی (ملت-دولت مدرن) در خاورمیانه عربی بود. به هر تقدیر اسرائیل تنها دولتی است که با ادعای دینی خاص (هویت دینی و آن هم بر پایه تبار و قومیت خاص) تشکیل شده و همچنان بر آن اصرار دارد و می دانید که یکی از موارد اختلاف اسرائیل با فلسطینی ها همین است چرا که آنها عنوان دولت یهودی را به حق قبول نمی کنند. nچنین دولتی با چنین ماهیتی به شکل گریز ناپذیری به تبعیض راه می برد و به اصطلاح به آپارتاید منتهی خواهد که شده است (لطفا مقاله خانم شولامیت اسرائیلی یهودی را در سایت ایران امروز ملاحظه بفرمایید که آشکارا مؤید همین معناست). من از وضعیت موجود اسرائیل چندان اطلاع ندارم اما به جد و از باب مثال می پرسم که در رژیم اسرائیل حزب فلسطینی مسلمان و یا مسیحی و یا کمونیستی می تواند از طریق کنش سیاسی و در چهارچوب قواعد دموکراتیک به قدرت برسد و مثلا رئیس جمهور بشود و یا نخست وزیر و دولت تشکیل دهد؟ این البته در مورد هر نظام دینی صادق است چنان که در مورد جمهوری اسلامی (با این که دینی بودنش با دینی بودن اسرائیل به کلی متفاوت است) صادق است. از این رو نمی دانم چنین نظامی را چگونه می توان دموکراتیک دانست؟ می دانیم که دموکراسی و حقوق بشر بر بنیاد برابری حقوقی ذاتی آدمیان به طور مطلق و تمام شهروندان استوار است نه برابری درونی گروهی خاص. معیار استوار دیگر در دموکراسی حق تغییر رژیم است، آیا در ساختار حقوقی اسرائیل چنین حقی برای غیر یهودیان (و حتی یهودیان) وجود دارد؟ مثلا اجازه می دهد روزی و روزگاری مسلمانان و مسیحیان و کمونیست ها و . . .با ابزارهای دموکراتیک رژیمی دیگر با ماهیت دینی و یا قومی دیگر تأسیس کنند؟ این نیز پرسیدنی اس که آیا اسرائیل نسبت به فلسطینی های اسرائیلی و یا همسایه اما عملا تحت حکومت خود دموکرات است؟ مگر نباید دموکراسی ملتزم به رعایت حقوق بشر باشد؟ بشر فقط یهودیان (به ویژه مهاجران بلوند اروپایی) اند؟ در هرحال صرف وجود احزاب خودی و گردش دولت و قدرت و ثروت در دست چند گروه چپ و راست و میانه خودی، دموکراسی به معنای متعارف آن نیست. اگر چنین باشد پس چرا جمهوری اسلامی را دموکرات ندانیم! nاما در مورد به رسمیت شناختن اسرائیل . . .پاسخ من روشن است. در همان مقاله تکیه من روی قرارداد صلح اسلو بوده و تصریح کرده ام که راه حل، بازگشت اسرائیل به مرزهای 1967 و رفع اشغال کامل و در نهایت اجرای طرح دولت مستقل فلسطینی است و این فکر من از حدود سی سال قبل تا کنون است. گفتن ندارد که الان دیگر شعار محو اسرائیل شعار بی محتوایی است و موجب می شود که فلسطینی های بیچاره و آواره از حداقل حقوق و سرزمین خود هم محروم شوند و اسرائیل صاحب ولایت سوپر مطلقه بازماندگان فلسطینی را از حق حیات هم محروم کند. در واقع آنچه من در آن مقاله گفته ام واکنشی بود به مدعیات نادرست و حماسه سرایی و افسانه گویی آقای ارسی و گرنه در چهارچوب کنش سیاسی، اسرائیل پیش از 67 را صرفا به دلیل این که عضو سازمان ملل است مشروع می دانم و گرنه نمی توانم صلح طلب باشم. ای کاش در همان آغاز این مهمان ناخوانده رانده می شد و در خانه بومیان و صاحب خانه جا خوش نمی کرد و این همه فاجعه و مصیبت تولید نمی کرد ولی به هرحال فعلا چنین است و ما چاره ای نداریم حال که اسرائیل و ولی نعمتش آمریکا فلسطینی ها (و غیر مستقیم مردم جهان) را به مرگ گرفته اند ناگزیر باید به تب راضی شویم.nلازم است بگویم اصولا در شرایط کنونی طرح چنین مباحثی، که به قول شما ممکن است نادقیق هم باشد و تولید شبهه کند، چندان مفید نمی نماید، حال باید تمام آزادی خواهان و صلح طلبان جهان دست به دست هم بدهند تا به صورت عادلانه ای (عدالت هم یعنی اجرای همان مفاد دقیق قرارداد صلح) اختلاف و خشونت بی مهار در خاورمیانه برچیده شود و بازماندگان محروم فلسطینی به حداقل خواسته های انسانی خود برسند. حال که اسرائیل با فکر مذهبی ارتجاعی خود در پی چیرگی بر ارض موعود خانه بومیان فلسطینی را به ناحق غصب کرده، دست کم یک اتاق که نه، یک «آشغالدونی» را به آنان واگذار کند. nارادتمند اشکوریn n

Share:

More Posts

Send Us A Message