امسال واقعا روز سیزده به در را در همان روز سیزده فروردین به در کردیم. کسانی که در ایران این نوشته را می خوانند حتما تعجب خواهند کرد که یعنی چه؟ مگر سالهای قبل سیزده را در چه روزی به در می کردید که امسال در همان روز به در کردید؟ بله، حق دارید دچار شگفتی شوید و بپرسید. اما حداقل در اروپا و آمریکا و کانادا غالبا چنین نیست یعنی روز سیزدهم فروردین را در همان روز به در نمی کنند بلکه چند روز قبل و یا بعد مراسم ویژه سیزده را انجام می دهند. دلیلش این است که اگر سیزدهم فروردین جز در روزهای شنبه و یکشنبه باشد، عموم ایرانیانی که در ایام هفته به کاری اشتغال دارند و الزاما باید در ساعات اداری یعنی از صبح تا عصر و گاه تا حوالی غروب در محل کار خود باشند، نمی توانند طبق معمول از ظهر تا عصر به دشت و صحرا بروند و مراسم سیزده به در را به کمال و در حد مطلوب انجام دهند و از این رو این مراسم سنتی و ملی را در روز شنبه و یا یکشنبه پیش از روز سیزدهم و یا در شنبه و یا یکشنبه بعد از سیزدهم فروردین برگزار می کنند. در واقع ایرانیان ساکن در این کشورها و نواحی از یک سو نمی توانند و حداقل نمی خواهند که این مراسم شاد و پر نشاط ملی و هویت ساز را فراموش کنند و ترک نمایند و از سوی دیگر در همان روز معین عملا ناممکن است و لذا راه میانه ای پیدا کرده و آن این که بگویند «کاچی به از هیچی است»؛ اگر همان روز سیزده نوروز (مثلا چهارشنبه) نشد، روز یکشنبه دهم فروردین باشد، و اگر آن روز هم نشد، روز یکشنبه هفدهم باشد. چه فرقی می کند. در هرحال وقتی می توان قضای نماز واجب را به جا آورد چرا نتوان قضای سیزده به در را در دهم و یا هفدهم به جا آورد؟
در هرحال سیزده به در در سال 90 را در روز چهاردهم فرودین در جمع دوستانی در یکی از دامنه های جنگلی اطراف شهر کلن برگزار کردیم. در همان روز در همین ستون با عنوان «برگی از دفتر ایام-چهارده به در» گزارشی نوشتم. سال 91 را در همان روز معین و به موقع با چند خانواده، که غیر اداری بودند و می توانستند به صحرا بیایند، در یکی از پارکهای جنگلی و بسیار زیبای اطراف شهر بن برگزار کردیم و در همان زمان گزارش آن را در همین ستون نوشتم. سال 92 جایی نرفتم و در خانه ماندم. امسال دوستان اطلاع داده اند که روز یکشنبه هفدهم در اطراف کلن مراسم سیزده به در خواهند داشت اما من به دلیل وعده ای در همان روز نمی توانم در آن جمع شرکت کنم. هرچند مراسم سیزده به در در روز دیگر واقعا بی معناست و لطفی ندارد اما در عین حال گفتم که کاچی به از هیچی است و حداقل این است که در چنان مراسمی توفیق دیدار دوستانی را پیدا می کنیم که یا مدتهاست که ندیده ایم و یا برخی از آنها را هرگز ندیده و در آن مراسم آشنایی پیدا می شود و از این طریق دوستانی تازه پیدا می کنیم. افزون بر آن شادی و نشاط و استفاده از زیبایی های طبیعت و هم نفس شدن با نسیم و هم آغوش شدن با طبیعت در حال جوان شدن و تماشای شکوفه های نوشکفته و یا در حال شکفته شدن چشم نواز نیز خود نعمتی است که به هر بهانه ای دست دهد نعمتی است بی بدیل و لذت بخش.
در هرحال از این که امسال نیز می بایست در خانه می ماندم خرسند نبودم. هرچند برای جبران آن در نظر داشتم عصر همراه همسرم کنار راین برویم و عملا سیزده را در ساحل زیبا و پر طراوت راین پر شکوه به در کنیم. اما حوالی ظهر دیروز (چهارشنبه 13 فرودین 93) دوستی نازنین تماس گرفت و پرسید سیزده به در را چه می کنید و گفتم: هیچی! او گفت می خواهد تنها در یکی از پارکها سیزده را به در کند. از ما خواست همراهی اش کنیم. ساعت حدود پنج عصر با اتومبیل شخصی ایشان به پارکی در ساحل بالای راین در بن رفتیم. دو ساعتی در کنار درختان نه چندان انبوه پارک و در دامن چمن در حال جوان شدن و مشرف به راین نشستیم و با چای و تخمه و شیرینی (هر چند متأسفانه از شیرینی محروم بودم) از خودمان پذیرایی کردیم. البته از کیسه خلیفه یعنی کیسه پر فتوت دوست میزبان. البته طبق معمول از هر دری نیز سخن رفت. از سیاست و ادبیات و فرهنگ گرفته تا ذکری از آداب و سنن مردمان وطن و البته یادآوری برخی خاطرات.
در آخرین لحظه سبزه نوروزی دوست مان را به آب سپردیم و بازگشتیم. این هم از سیزده به در امسال! کسی چه می داند نوروز 94 و سیزده به درش را در کجاییم و چه می کنیم و در چه حال و هواییم! اصلا مهمان این طبیعت هستیم یا نه. «نداند به جز ذات پروردگار/که فردا چه بازی کند روزگار»!
گفتگویی که گویی دو طرف حرف هم را نمی شنوند!
داستان تحمیل حجاب اجباری در جمهوری اسلامی دیرینه سال است و به ماه های اول عمر جمهوری اسلامی باز می گردد. نخستین کسی که این