اشاره: نوشته زیر ساعتی پیش از تهران رسید. یکی از بستگان مشاهدات و احساس و تفسیر خود را از عزاداری های مردم برای من فرستاده و من هم فکر کردم خواندنش برای شما هم خالی از فایده نخواهد بود. گرچه متن پخته ای نیست (چرا که اصولا به قصد مقاله نوشته نشده) اما تغییری در متن داده نشده و فقط اندکی ویرایش ادبی شده است.
امروز روز عاشورا به نواب رفتم. خودت بهتر می دانی که چه قیامتی می شود. هر سال مانند همیشه دسته های عزاداری راه می افتند و طبق سنت دیرینه عزاداری می کنند وطبق معمول بسیار پر شور و پر سروصدا. خیابان بریانک بسیار دیدنی بود و بسیار تماشایی. از انواع آن چه که نامهایش را نمی دانم در حرکت ونمایش بود و این در همه جای تهران وهم چنین در همه جای ایران است. کشتن گاو و گوسفند فراوان. شب گذشته لطف الله می گفت در جایی که رفته بوده هزار خوراک فقط کباب دل وجگر به مردم دادند. می گفت هر سال این ادامه دارد. در دست مردم ظرفهای یک بار مصرف از چلو کباب، خورش قیمه، قورمه سبزی، و لوبیا پلو، وانواع واقسام غذاهای متنوع و بریز و بپاش فراوان. گفته اند این مراسم غذادادن تا هفتم امام ادامه دارد. همه جور آدم دیده می شوند از فقیر تا ثروتمند واین غذاها اکثربه نیت تبرک است حالا حلوا ومیوه در جای خود است. من فقط خیابان نواب را دیدم و بقیه جاها را تعریف می کنند.
اما من درسی که گرفته ام این است که اولا شخصی به نام امام حسین در بیش از هزار سال پیش عمل خالصانه انجام داده واین همه خیر و برکت و بریز و بپاش و وحدت در میان مردم ایجاد کرده، یک جا جمع شدن و کلمات تکراری و رفتار تکراری را انجام دادن ودر جا زدن را می بینیم و این ظاهر کار است.
سالیان دراز گویندگان بر بالای منابر کلمات حکیمانه گفتند، وهدایت کردند، ونصیحت کردند و می کنند ولی اثراتش بسیار کند وناچیز است چون ما در رفتار مردم تغییر اساسی نمی بینیم
اما من با تجربه ای که سالیان دراز در خود دارم معتقدم که نمی توان گفت مردم نمی فهمند اما آنچه در درون مردم است به مرور زمان رو می آید و آن چه را که می فهمند به زبان بیاورند یا در عمل پیاده کنند. نیاز به زمان است چون در صحبتهای آنان مشاهده می شود. اما آنچه برای من مهم است رفتار خالصانه حسین است که چهارده قرن مانده است وادامه خواهد داشت چون هرعمل خالص از اصل نشئت گرفته واصالتها هرگز از بین رفتنی نیست و تا بشر هست آن هم هست زیرا بشر نمونه والگو لازم دارد. این حرکت های درونی انسانهای بزرگ مانند پیامبران در جوامع شرقی و انسان های بزرگ در جوامع غربی مانند موسیقی دانها و متفکرین و مخترعینی که آثارشان خیر برای بشر بوده و در جهت رشد بشریت بوده و به انسان ها آگاهی داده نشئت گرفته از قلب است زیرا قلب مانند خورشید می درخشد و خودخواهی ندارد و شخص قلبی انگیزه اش عشق به موجودات است برای او خار و گل ندارد مانند حورشید می تابد، بی حساب می تابد، به همه بهره می دهد ولی نمی گیرد پاسخ چنین موجودی با قوانین وجود است که من نامش را خدا می گذارم و بی سروصدا و بدون تظاهر پاسخ می دهد و در لحظه به حسابها می رسد و هیچ کسی در وجود قادر به شناسایی آن نیست او هم برطبق محاسبه بخشنده و مهربان است و هم برطبق محاسبه دقیق بسیار خشن است و ذره ای به کسی رحم نمی کند. بنابراین هر چه عمل خالصانه باشد پاسخ دقیق تر خواهد وهر چه اعمال پنهان تر باشد به سلامت نزدیک تر است ولی من عدالت مطلق را در وجود میبینم که بی سروصدا انجام می شود و برای هر موجودی که به او ظلم شده یا ظلم کرده است در وقت مقرر تسویه حساب او روشن می گردد و نیازی نیست کسی بیاید واین کار را انجام دهد. اصلا این قوانین عدالت در تمام ذرات وجود موجود است و لحظه به لحظه عمل می کند ولی ما در حضور ولی نعمت این ذرات و موجودات هستیم و لحظه به لحظه درحال پس دادن دروس خود هستیم و اما آفت قلب (عشق) ترس است و عشق و ترس دوخط موازی در کنار هم در حرکت است اگر بر ترس فائق آئیم عشق ظهور می کند و ترس براثر آلودگی است که ایجاد می شود و آلودگی هم براثر ندانستن قانون است و یا دلبستگی به مادیات و ملحقات آن است تمام ترسها و نا امنی ها براثر آلودگی افکار ماست و افکار آلوده جایگاه شیطان است مانند خانه ای که آلوده و کثیف باشد موجودات موذی در آن رفت و آمد می کنند و میکرب و بیماری را با خود می آورند خانه تمیز مانند قلب پاک و شفاف است که آ لودگی را نمی پذیرد و به افکار آلوده هم اجازه نفوذ در امور زندگی نمی دهد اما در کشورهای غربی ما این آلودگی را کمتر می بینیم. علتش قوانین صحیحی است که در آن جا پیاده کرده اند متفکرین و انسان های درستکار اندیشه کرده اند و زحمت کشیده اند و فداکاری های زیادی کرده اند تااین قوانین را به سطح جامعه آورده اند و مردمان هم پذیرفته اند چون دوران های عقب ماندگی را طی کرده اند بنابراین کسانی مانند امام حسین در جوامع عقب افتاده الگوی فداکاری و از همه چیز گذشتن سرمنشا خیر می شود تا به مرور زمان و برطبق قانون این بشر بسیار کوچگ رشد کند وانسانهایی درغرب فداکاری کرده اند و بی سروصدا توانسته اند این قوانین را به سطح جامعه بیاورند واین بشر را برطبق قوانین خودش تربیت کند تا در امنیت و آرامش و قانونمندی زندگی کند بنابراین هر کس در وجود عمل صحیح انجام دهد مأجور است و هیچ کس نمی تواند در اعمالش و سرنوشتش دستکاری کند زیرا سرنوشت انسان به دست خودش است به شرطی که قوانین را شناسایی و بدان عمال کند او در امنیت مطلق است.
در ضمن امروز جای شما خالی بود مخصوصا خواهرم سر سفره زیاد یاد شما می کرد و می گفت شما آش رشته خیلی دوست دارید و می گفت یاد آن روزها به خیر.