«ارتداد» و «سب النبی» مبنای اسلامی ندارند

بامدادخبر – یوحنا نجدی: نام حسن یوسفی اشکوری، روحانی دگراندیش، اگرچه عمدتا در اوج دوران اصلاحات و به ویژه در ماجرای کنفرانس برلین مطرح شد اما سابقه مبارزاتی، فعالیت‌های سیاسی و حتی تجربه زندانش، به پیش از انقلاب باز می‌گردد؛ نماینده تنکابن و رامسر در نخستین مجلس پس از انقلاب بهمن ۵۷ و همراه زنده‌یاد عزت‌الله سحابی در «ایران فردا» اما در عصر اصلاحات در قامت یک روشن‌فکر دینی ظاهر شد و مقالات فراوانی نوشت. اشکوری، در بازگشت از کنفرانس برلین، بازداشت و چهارسال میهمان اوین شد. با حسن یوسفی اشکوری درباره کیفیت و تبارشناسی اعتراضات مسلمانان به فیلم و کاریکاتورهای اخیر درباره پیامبر اسلام به گفتگو نشستم؛ او در این گفتگو «ارتداد» را تنها دارای مبنای سیاسی می‌داند و رفتار و گفتار روحانیونی چون «آیت‌الله وحید خراسانی» را منبعی برای خشونت‌ورزی تعریف می‌کند.
بامدادخبر: جناب آقای یوسفی اشکوری؛ با سپاس از فرصتی که در اختیار «بامدادخبر» قرار دادید؛ به عنوان نخستین پرسش، در جریان اعتراضات اخیر مسلمانان، اینطور به نظر می‌رسد که مسلمانان تاحدود زیادی نسبت به نقد و طراحی کاریکاتور از باور‌های‌شان، بسیار کم‌ظرفیت و نابردبار هستند. به نظر شما، چه ضرورت‌های تاریخی و دینی باعث شده که مسلمانان در این زمینه نسبت به پیروان سایر ادیان، از بردباری و تساهل کمتری برخوردار شوند؟
اگر به تاریخ سه دین بزرگ سامی و ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) نگاه کنیم به روشنی قابل اثبات است که در مجموع مسلمانان در قیاس با مؤمنان به دو دین دیگر با تحمل‌تر و مداراگر‌تر بوده‌اند. اگر فقط به کتاب تورات (که مورد اعتقاد مسیحیان نیز هست) مراجعه کنیم و گزارش‌های تاریخی مربوط به انبیای بنی اسرائیل و نیز یهودیان ادوار مختلف در سرزمین‌های گوناگون را اعتماد کنیم، تاریخ خونین و سراسر خشونت یهودیت و یهودیان با هیچ دینی قابل مقایسه نیست. تاریخ دوهزار ساله مسیحیت نیز در مرحله بعد چنین است. به ویژه دوران هزار ساله قرون وسطی (سده ششم تا شانزدهم میلادی) و از جمله تاریخ خونین و سراسر خشم و خشونت و کشتارهای عظیم کاتولیک ها- پروتستان‌ها از قرن شانزدهم تا حتی قرن بیستم. قابل تأمل اینکه در مقاطعی از تاریخ دگراندیشانی که در اروپا تحت تعقیب قرار می‌گرفتند به سرزمین‌های اسلامی هجرت می‌کردند چرا که در آنجا از امنیت بیشتری برخوردار بودند؛ از جمله یهودیان مطرود در قرون وسطی و حتی در قرون جدید غالبا سرزمین‌های اسلامی را پناهگاه خود می‌دانستند. حال چه شده که تاریخ باژگونه شده داستانی است که جای تحلیل آن در اینجا نیست.
اما به اشاره عرض می‌کنم که اوصافی چون مدارا یا عدم مدارا به زمینه‌ها و شرایط تاریخی زیست پیروان ادیان بر می‌گردد یعنی عوامل مختلف اجتماعی و انسانی موجب می‌شود که در مقاطعی بردباری برجسته و ممدوح شود و در زمان‌هایی نابردباری غلبه کند و حتی بردباری مضر و مذموم شمرده شود.
اینکه در دوران اخیر مسلمانان به طور نسبی از تحمل کمتری برخوردارند شکی نیست اما در شرایط کنونی به گمانم عوامل مختلف و پیچیده‌ای در این عدم تساهل مسلمانان نقش دارند از جمله: ۱- زیست در روزگار انحطاط تمدنی ۲- احساس عقب ماندگی در برابر تمدن بر‌تر غربی ۳- تجربه تلخ دوران طولانی استعمار و استیلای اروپاییان در سرزمین‌های اسلامی (از هند و شمال آفریقا تا خاورمیانه عربی و آسیای میانه) و در واقع بر تن داشتن زخم کهنه استعمار و در نتیجه سوء ظن به حق و ناحق نسبت به غربیان ۴- جهل نسبت به آموزه‌های بنیادین اسلامی و عدم جامع نگری در آموزه‌های متنوع و‌گاه متضاد اسلامی و قرآنی. باید افزود که برخی تحریک‌های ناشیانه و احیانا برنامه ریزی شده مقطعی برخی افراد و یا جریان‌های سیاسی و یا فرقه‌ای در مغرب زمین نیز در این خشم و خشونت‌های مسلمانان سهم به سزایی دارد.
بامدادخبر: در مسائلی مانند آنچه امروز شاهدش هستیم، این بحث مهم اما حل ناشده مجددا مطرح می‌شود که چگونه می‌توان مرز میان آزادی بیان (و نمودهای آن همچون کاریکاتور به مثابه یک اثر هنری) را با تمسخر یا توهین تشخیص داد؟ و مهم‌تر از آن، تشخیص این امر، با چه کسی است؟ با دولت؟ عرف جامعه؟ متولیان دین؟ یا مردم؟
واقعیت این است که این پرسش پاسخ قاطع و دقیق و تعریف شده‌ای ندارد. «توهین» و «تمسخر» و مفاهیمی مانند آن‌ها در فرهنگ‌ها و ادبیات اقوام و مذاهب گوناگون، مختلف است و از این رو‌گاه متضاد است. واقعا مرز آزادی بیان و تهمت و توهین و استهزا کجاست؟ و چه مقام و مرجعی آن را به ویژه در سطح جهانی تعیین می‌کند؟ با این همه مفاهیمی چون توهین و استهزا واژه‌های میان تهی و بدون مصداق نیستند و به همین دلیل هیچ کس در جهان نیست که از توهین و تمسخر خوشش بیاید و یا از آن دفاع کند. حتی در کشورهای غربی هم که آزادی عقیده و بیان مقبول عام است و ظاهرا محدودیت و مرزی هم ندارد، در برخی از اسناد حقوق بشری و قانونی استثناهایی مانند نفرت پراکنی و تحریکات نژادپرستانه و مذهبی و مانند آن ممنوع و درخور تعقیب قانونی و احیانا مجازات شمرده شده است. مثلا انکار هولوکاست در اروپا و از جمله در آلمان و فرانسه جرم قانونی است.
اما در تعریف و تعیین مصداق توهین و تمسخر دو عنصر مهم نقش دارند یکی قصد و انگیزه است و دیگر عرف جوامع و تشخیص افکار عمومی در هر فرهنگ و جامعه‌ای. اما در عمل تنها نهادهای قانونی و مشروع حق دارند در این زمینه قانون وضع کنند و نهاد قضا و دادگاه‌های صالح با حضور هیئت‌های منصفه، که افکار عمومی را نمایندگی می‌کنند، در این موارد رسیدگی و داوری نمایند. افزون بر آن باید توجه داشت که در کنار مقوله مهم آزادی عقیده و بیان، اصل مسئولیت هم هست که بدون رعایت آن آزادی به هرج و مرج و در ‌‌نهایت به ضد آزادی تبدیل می‌شود. نمی‌توان از «هنر متعهد» چندان دفاع معقولی کرد اما بی‌گمان «هنرمند متعهد» امری انسانی و یک ضرورت عملی است. این سخن بدان معناست که در هر جامعه‌ای هنرمند مجاز نیست غیرمسئولانه عمل کند و بدون رعایت مرزهای اخلاقی و هنجاری جامعه و بدون توجه به پیامدهای هنر و رفتارش هر نوع که خواست عمل کند. به لحاظ نظری و قانونی برای هنر نمی‌توان مرز تعیین کرد اما خود هنرمند در عمل گریزی جز تعیین مرز برای خودش ندارد.
بامدادخبر: آیا در متون دینی، هیچ جا رسما به این مساله اشاره شده که باور‌ها و اعتقادات دینی نباید مورد نقد یا تمسخر و طراحی کاریکاتور قرار بگیرند؟
موضوع نقد امری کاملا جداست و در متون دینی نه تنها نقد علمی مجاز است امری ممدوح نیز هست و در خود قرآن گزارش‌های فراوانی از مواجهه انتقادی مخالفان با پیامبران و از جمله با محمد (ص) انعکاس یافته است اما در مورد توهین و استهزا باید گفت تا آنجا که به قرآن و سیره عملی پیامبر و خلفای نخستین و حتی امامان شیعی بر می‌گردد توهین و استهزای هر کس و هر چیز به ویژه عقاید و امور ایمانی افراد و جوامع زشت و مذموم و محکوم شمرده شده اما برای توهین کنندگان نه تنها مجازاتی در نظر گرفته نشده بلکه همواره توصیه شده که این گونه رفتار‌ها نادیده گرفته شود و شخص توهین شده از جمله پیامبر با بزرگواری از کنارشان بگذرد. بار‌ها به پیامبر در قرآن خطاب شده که «اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما» و یا «اذا مروا بالغو مرو کراما» و «واعفوا عنهم» و در عمل نیز چنین بوده است. حضرت محمد (ص) پیوسته در مکه و مدینه مورد توهین و تهمت و استهزا و آزار فیزیکی قرار می‌گرفت اما دیده نشده که کسی را صرفا به دلیل توهین و تهمت و یا آزار شخصی مجازات کرده باشد. اگر هم مواردی در زندگی پیامبر گزارش شده که شخصی به اتهام توهین مجازات شده یا به کلی بی‌اساس است (چرا که خلاف محکمات آیات قرآن و سیره نبوی است) و یا دلایل دیگر داشته است. حتی دشمنان دیرین و کسانی که مرتکب جرائم آشکاری هم شده بودند در موارد زیادی از جمله در جریان فتح مکه در اوج قدرت بخشوده شدند.
با این همه بعد‌ها در فقه قواعدی چون «سب النبی» آمده که براساس آن توهین کننده و دشنام دهنده به پیامبر (ودر فقه شیعی به امامان دوازده گانه و حتی فاطمه دختر پیامبر نیز) مستوجب عقاب در حد مرگ است. اما قاطعانه باید گفت که چنین اندیشه و قاعده‌ای (مانند قاعده فقهی ارتداد) نه تنها دینی نیست بلکه با مسلمات اسلامی و قرآنی و سنت نبوی در تعارض است. این نوع قواعد بعد‌ها برای حفظ اتوریته دو نهاد علما و خلافت ساخته شده تا دگراندیشان و ومخالفان را سرکوب و وادار به تسلیم کنند.
بامدادخبر: چقدر فکر می‌کنید که نطفه تمامی این اعتراضات مسلمانان، بویژه در کشورهایی با حکومت دینی، از خاستگاه سیاسی و حمایت‌های دولتی برخوردار است؟ مانند آنچه که در تهران شاهدش هستیم یا حمایت وزیر راه‌آهن پاکستان از قتل کارگردان فیلم امریکایی مورد بحث.
گرچه ریشه اعتراضات صرفا به امر سیاست و اراده حکومت‌ها و دولت‌ها بر نمی‌گردد اما شواهد تاریخی نشان می‌دهد که قاعده سازی و نظریه پردازی‌های خشونت زا به وسیله فقیهان و عالمان دین غالبا برای توجیه و تداوم اقتدار سه نهاد سنتی «خلافت و سلطنت و فقاهت» بوده که از ماجرای مشهور «رِدّه» در خلافت ابوبکر آغاز شده و پس از آن تا کنون ادامه یافته است. الان هم بی‌هیچ تردیدی سرنخ بسیاری از شورش‌های مسلمانان به بهانه‌های مختلف در دست حکومت‌ها و روحانیان و یا سازمان‌های سیاسی و اقتدارگراست که از ایمان و عواطف غالبا پاک شماری از مؤمنان سوء استفاده می‌کنند. با این تفاوت که در برخی کشور‌ها حکومت‌ها نقش کمتری در بسیج و تهییج مسلمانان دارند اما در کشوری مانند ایران جز دو نهاد هم دست و هم‌پیمان یعنی دولت و روحانیت هیچ نهادی در تحریک مردم سهمی ندارد. به همین دلیل است که تهییج و اعمال خشونت مردم خشمگین در کشورهایی چون لیبی و مصر و تونس و یمن‌گاه قابل کنترل نیست اما در ایران همه چیز در دست دولت است و اصولا جز گماشتگان حکومتی کسی به خیابان نمی‌آید و دست به اقدامی نمی‌زند و لذا اگر فرمان خشونت و تخریب باشد، خواهد شد و گرنه حادثه‌ای رخ نمی‌دهد. در ایران جمهوری اسلامی تقریبا هیچ راهپیمایی اعتراضی در اعتراض به اهانت برخی غربیان به مقدسات مذهبی دیده نشده است. دلیل عمده آن کنترل شدید عرصه عمومی به وسیله حکومت است.
بامدادخبر: به نظر می‌رسد که داستان اعتراضات شدید و خشونت بار مسلمانان به آنچه که هر از گاهی در غرب درباره اعتقادات دینی مسلمانان مطرح می‌شود، در آینده نیز تکرار خواهد شد. راه حل شما برای پایان دادن به این کشمکش چیست؟ چه پیشنهادی به مسلمانان دارید؟
فکر می‌کنم بهترین راه مقابله با رفتارهای موهن شماری اندک از توهین کنندگان در هر جای جهان و بیشتر در برخی کشورهای غربی نسبت به عقاید و باورهای مسلمانان، بی‌اعتنایی و بی‌تفاوتی است. چرا که کار از دو حال خارج نیست یا این نوع کار‌ها بدون انگیزه‌های خاص سیاسی است و یا با انگیزه‌ای سیاسی و در هر دو حالت با بی‌اعتنایی این نوع رفتار‌ها تکراری و خنثی می‌شود و در نتیجه سوء استفاده چیان ناکام خواهند ماند. البته طبیعی است اگر در این رفتار‌ها انگیزه‌های سیاسی وجود داشته باشد، که بی‌گمان در مواردی چنین است، نمی‌توان انتظار داشت که مسلمانان به ویژه دولت‌های اسلامی بی‌تفاوت باشند اما بهترین راه مقابله و مقاومت اعتراضات مدنی و حداکثر شکایت و ارجاع به دادگاههاست. در هرحال ماجرا دو طرف دارد و هر دو باید برای صلح و آزادی و عدالت با مسئولیت عمل کنند. غربیان مدافع آزادی باید از دستاوردهای تمدنی خود پاسداری کنند و مسلمانان نیز باید ظرفیت خود را برای پذیرش آزادی و رعایت قواعد دموکراسی بالا ببرند و این بیش از همه به سود خودشان است.
بامدادخبر: اخیرا آیت الله وحید خراسانی، نامه شدیداللحنی خطاب به پاپ، رهبر کاتولیک‌های جهان منتشر کرده‌اند. فکر می‌کنید که برخی روحانیون دینی سر‌شناس همچون آیت‌الله وحید خراسانی با هزاران مقلد، چقدر در دامن زدن به غلیان احساسات مسلمانان بویژه تندرو سهیم هستند؟
چنان که گفته شد اعمال خشونت‌های مذهبی و سرکوب دگراندیشان درونی و بیرونی همواره در تمام ادیان نهادینه شده اساسا برای حفظ اتوریته رهبران دینی و نیز قدرت‌های سیاسی هم پیمان و متحد با این پیشوایان مذهبی و از این رو این روحانیان خود از عاملان خشونت‌اند. اینان همیشه با سوء استفاده از ایمان و احساسات و شور مذهبی توده‌های پیرو و مقلد برای حفظ موقعیت و منافع طبقاتی و حرفه‌ای خود بهره می‌برند. در تاریخ تمام ادیان چنین بوده و در اسلام نیز چنین بوده و هست. وقتی که پیروان دینی، پیروان ادیان و یا بی‌دینان را نجس می‌شمارند، از دیگران نباید انتظار داشته باشند که با آنان مقابله به مثل نکنند.
درباره اقدام خاص آیت‌الله وحید خراسانی باید گفت وقتی ایشان به خود اجازه می‌دهد که در سخنان منتشر شده‌اش با پیروان ادیان دیگر از جمله مسیحیت با خشونت کلامی و به صورت غیر علمی برخورد کند و صریحا افزون بر توهین، تهمت نیز بزند چگونه انتظار دارد که دیگران درباره اسلام و مسلمانان با ادب و انصاف رفتار کنند؟

Share:

More Posts

دنیای دیوانه / دیوانه / دیوانه

دیشب در برنامه «شصت دقیقه» تلویزیون بی بی سی فارسی مطلبی شنیدم که به راستی هنوز هم باورش سخت است. فردی تاجیک تبار اما روسی

Send Us A Message