برگی از دفتر ایام-خاتون؛ کمدی احمدی نژادیسم

 

n

این روزها باز جنجال دیگری حول محور «جریان انحرافی» یا همان «احمدی نژادیسم» راه افتاده و این بار بر محور زن و مسائل مربوط به زن است. از حجاب گرفته تا چادر و گشت ارشاد و باقی قضایا. روزنامه ایران مشهور به «روزنامه دولت» ویژه نامه پر و پیمانی انتشار داده که در آن نویسندگان و تحلیلگران احمدی نژادی، مسمی به جریان انحرافی، از زوایای مختلف به برخی مباحث و سوژه­های داغ مربوط به زنان و زنانگی پرداخته اند و این مطالب باز سخت جریان ارزشی و مشهور به اصولگرا  را برآشفته و باز پنداشته اند که عرش خدا به لرزه آمده و اسلام سیلی خورده و نظام مقدس و انقلاب و ولایت و اهل بیت به خطر افتاده و بالاخره چشمه­ای دیگر از «جنگ نرم» بر ضد «نظام مقدس» رو شده است. چه خوش شانس است این نظام که هر جنگ نرمی و هر انقلاب رنگی یا مخملی خیلی زود آفتابی می­شود و لو می­رود! من ویژه نامه را ندیده و نخوانده­ام اما تیترهای مهم آن را در برخی رسانه­ها مرور کرده ام. طبعا قضاوت من در همان محدوده است.

n

بررسی محتوایی این نوشته­ها و مقالات هیچ اهمیتی ندارد اما چند نکته در این کمدی قابل توجه است. یکی این که چرا اصولا این برادران و خواهران ارزشی سابق و جریان انحرافی لاحق، الان به این فکر افتاده و حالا دارند چادر را مربوط به عصر قاجار معرفی می­کنند و برای آن اصالت اسلامی قایل نیستند و بدین ترتیب «حجاب برتر» بودن آن را، که از دستاوردهای ارزشی مهم نظام ولایی است، انکار می کنند؟ چرا حالا و در این مقطع حامیان رئیس جمهور مکتبی و انقلابی، که قرار بود ارزش­ها و شعارهای انقلاب را پس از دوران فترت دو دولت لیبرال و غربگرای هاشمی و خاتمی به مبارکی احیا کند، در ارگان دولت صریحا با رفتار و سیاست «گشت ارشاد» همین دولت و همین نظام مقدس مخالفت می­شود و این رفتارها را مفید و مؤثر نمی­شمارند؟ آیا این رفتارها تازه آغاز شده و دولت مکتبی و اولترا انقلابی و امام زمانی و تحلیلگران جریان انحرافی تازه به این نتیجه رسیده­اند؟ مگر نیروی انتظامی مجری برنامه­ها و سیاست­های محصول فکر جمعی همین نظام و همین دولت امام زمانی و با تأیید کامل «مقام معظم رهبری» نیست؟ آیا رفتارهای رسمی گشت ارشاد مغایر با حقوق شهروندی است که رئیس دولت کمیته­ای را به عنوان صیانت از حقوق شهروندی برای مقابله با سیاست­های خشن و ضد انسانی مأموران گشت ارشاد با جوانان و به ویژه دختران و زنان جوان در کوچه و خیابان تشکیل داده است؟ به واقع دولت و روزنامه دولت و رئیس دولت با این رفتارها مخالف است؟ اصولا آیا احمدی نژاد و باند او یعنی همان جریان انحرافی به مفهومی به نام حقوق بشر و حقوق شهروندی، که در ذیل حقوق بشر تعریف می­شود، قایل است؟ اگر چنین است در حاکمیت همین دولت سیاه ترین دوران نقض حقوق شهروندی بوده است؟ و پرسش­هایی از این دست.

n

 نمی­توانم نیت خوانی کنم و قاطع به این پرسش­های ستبر پاسخ دهم (البته فکر نمی­کنم هیچ بنی بشری هم قادر باشد بدانها پاسخ قاطع بدهد) اما در مجموع فکر می­کنم که همان تحلیل جریان متحد قبلی و رقیب و حتی دشمن فعلی، یعنی همان جریان اصولگرای ولایی، درست باشد که تمام این حرفها و ژست­ها برای جذب نیروهای منتقد و مخالف نظام یعنی قاطبه جوانان و طبقه متوسط شهری و درس خوانده­ها و مدرن­ها به سود خود و یارگیری برای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آینده است و گرنه با هیچ معیاری نمی­توان احمدی نژاد و احمدی نژادیست­های اصیل موسوم به جریان انحرافی را معتقد به این حرفها تصور کرد  و در واقع با یک خروار سریشم هم نمی­توان برچسب ناچسب دفاع از حقوق شهروندی را به این اشخاص و جریان چسباند. شاید بتوان در یک نگاه جامع تر چنین تصور کرد که این جریان ریاکار و مزور در شرایط فعلی از این نوع رفتارها و ژست­ها دو هدف را طراحی کرده است. یکی جذب نیروهای منتقد و مخالف از جمله حامیان گستردة جنبش مدنی و اعتراضی موسوم به «جنبش سبز» به قصد مقابله و خنثی کردن حامیان و حاملان جنبش سبز و افزودن بر حامیانش و دیگر مقابله با جریان رقیب اصولگرا و تسخیر مجلس نهم و انتخابات یازدهم ریاست جمهوری.

n

نکته قابل توجه دیگر این که گرچه علت اصلی این جماعت از رویکردهایی مانند دفاع از حقوق شهروندی و مخالفت با برخی سختگیری­های اجتماعی بر جوانان همان انگیزه سیاسی و رسیدن به همان دو هدف مشخص یاد شده است اما ظاهرا این هم غیر قایل کتمان است که این طایفه یعنی همان جریان انحرافی اصولا به لحاظ مبنایی و اعتقادی به هرحال با جریان مسلمانان سنتی و علما و مراجع و روحانیان سنتی و بنیادگرا اختلاف دیدگاه دارد. این هم داستان چند ماه نیست بلکه از همان آغاز دولت نهم در مواضع اعتقادی و مذهبی خود این تفکر (اگر بتوان روی آن عنوان «تفکر» نهاد) به عیان دیده می شد و با گذشت زمان پر رنگ­تر شده است. در شرایط دو سال اخیر به دلیل نزدیک شدن به پایان دورة ریاست احمدی نژاد- مشائی بر قوة مجریه، این زاویه اختلاف بازتر و در واقع علنی­تر شده است. زیرا این باند، که محرک اصلی آن تداوم مطلق چیرگی بر نهاد دولت و قدرت جمهوری اسلامی است، می­داند تا احمدی نژادی هست و پول نفت در جیب باید کاری بکند و باید میخ قدرت راچنان بکوبد که در دوران پس از رهبری کنونی نیز از جای نجنبد و حتی رهبری بعدی از گروه و باندشان باشد. چنین باند خطرناک و قدرت طلبی با خصلت کاملا باندی و فرقه­ای و بی مهار در جمهوری اسلامی سابقه نداشته است. از این رو از رهبری تا حامیان امنیتی-نظامی تبلیغی­اش نمی­دانند که با این طائفه مخوف چه باید بکنند. گرچه «خودکرده را تدبیر چیست». اما این جریان و نظریه پردازانش دریافته­اند که دیگر نهاد روحانیت و حتی مرجعیت در جامعه و بیشتر در جامعه شهرنشین و درس خوانده و مدرن پایگاه استواری ندارد و ولایت فقیه و ولی فقیه کنونی نیز به تبع آن و نیز به دلیل مقابله پایداری که با مردم و مطالبات قانونی و مشروع جامعه (حتی در چهارچوب همین قانون اساسی موجود) داشته مشروعیت و مقبولیتش را از دست داده و به همین دلیل دیگر حاضر نیست که تخم مرغهایش را با این مجموعه یعنی رهبری و اصولگرایان و روحانیان پیرامونش در یک سبد بگذارد و برای آن هزینه کند. این سخنی است که امروز تمام مخالفان و منتقدان و دشمنان احمدی نژاد- مشائی می­زنند و درست هم می­گویند. شواهد و قراین حالیه و مقالیه نیز گواه این مدعاست. طرح مفاهیم و مقولاتی چون «مکتب ایرانی» و تجلیل ایرانیت و شخصیت­های اساطیری و ملی ایرانی و احیای برخی سنن کهن ایرانی صرفا برای تحقق این امر است. برای فاصله گرفتن از روحانیت و نزدیک شدن به طبقات مدرن و ملی گرا و جوانان شهرنشین و عمدتا غیر مذهبی. این گروه به مقتضای افکار خاص موعودگرایانه­اش نمی­تواند با نوع تفکر مذهبی محصول حوزه و نهاد سنتی شیعی چندان موافق باشد و همین امر موجب شده که در  رویکرد سیاسی به جامعه و حکومت هر روز بیشتر از فقه و فقاهت و مراجع دینی دورتر شود. قابل تأمل است که از آغاز دولت احمدی نژاد روز به روز رابطه­اش با علمای نحله­های مختلف بدتر شده و اکنون کار به جایی رسیده که حتی شخصی چون مصباح یزدی، استوارترین و افراطی­ترین حامی این شخص و این دولت، به بزرگترین منتقد و حتی دشمنش تبدیل شده است. اکنون تقریبا هیچ روحانی دون پایه ای نیز در کنار دولت و در مقام دفاع از دولت تحت امر احمدی نژاد قرار ندارد. نماد روحانیت احمدی نژادی- مشائیسم یک روحانی دون پایه و ناشناخته بود که او نیز خلافکار و تقلبی (مسمی به «روحانی نما») از آب در آمد و بین دادگاه انقلاب و دادگاه ویژه روحانیت در حرکت است.  

n

نکته مهم دیگر این است که گرچه مردم باید هوشیار باشند و بدانند که در هرحال موضوعات مورد اختلاف دو جناح حاکم به طور جدی و ماهوی مسائل مردم و مطالبات اعلام شده جنبش اعتراض نیست و لذا به یک معنا برنده این تنازع در فرجام کار نماینده و برآورندة خواسته­های روشن مردم نیست و ماهیتا نمی­تواند باشد، اما فکر می­کنم در این میان با من موافق باشید که جدال این دو جناح در روند تغییرات تدریجی و باز شدن افق­های تازه و گشایش فضای اختناق حاکم مؤثر است. زیرا که این چالش علیه احمدی نژاد و جریان انحرافی از یک سو دلیل کافی و همه فهم بر حقانیت جنبش اعتراضی و رهبرانش است و این بر ریزش نیرو از آن سو و رویش نیرو از این سو می­افزاید و از سوی دیگر شکاف درونی حاکمیت را فراخ­تر و فرسایش ساختار استبدادی را نهادینه و تسهیل می­کند. در هرحال این جدال و فرسایش به مردم و دگر اندیشان و جنبش­های مدنی مجال تنفس و تحرک می دهد. از این منظر هر چالشی و هر سیاستی، با هر نیت و غرضی، که به پویایی جامعه و سبک­تر کردن فضای اختناق کمک کند، مفید است. شاید این مثل مشهور «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» در اینجا مصداق پیدا می کند.         

Share:

More Posts

Send Us A Message