سال گذشته سفری چهارماهه به آمریکا داشتیم. من و همسرم. پس از آنکه روشن شد یک سال دیگر قرار است در فرنگ بمانم ( یعنی تا پایان تابستان 89 / سپتامبر 2010 )، بهتر دانستیم که چند ماهی را از اروپا دور شده و مدتی در آمریکا اقامت کنیم. دو دلیل موجب این تصمیم بود. یکی اینکه ضمن خروج از یک نواختی زندگی از برخی از دوستان ایرانی که در آنجا داشتم دیداری تازه کنم و تجدید عهدی ( در سال 76 شمسی / 97 میلادی نیز سفری به آنجا داشتم )، و دیگر اینکه از سرمای اروپا فرار کرده و به هوای خوب و مناسب و همیشه بهار کالیفرنیای جنوبی ( لس آنجلس ) پناه ببریم. از قضا بعدا که از هوای فوق العاده سرد زمستان گذشته اروپا می شنیدم و می دیدم که دوستان اروپا نشین از سرمای زیاد گله می کنند، خوشحال بودم که تشخیص ما کم درست نبود. آخر زمستان سال گذشته سرمای ایتالیا آزارمان داده بود.
از آنجا که سفر به آمریکا و از جمله گرفتن ویزا وقت گیر است و دشواری های زیادی دارد، از تابستان مقدمات آن را فراهم آوردم. مناسب ترین دوستی که می توانست یاری مان کند، جناب مهندس عبدالعلی بازرگان بود که دوستی قدیم و همفکری پایدار و انسانی مخلص و پرکار است و سالیانی است که از بد حادثه در آن حوالی زندگی می کند. هرچند وجود ایشان تمام خیر است و رحمت برای ایرانیان مسلمان و منشاء اثر فراوان. با ایشان تماس گرفتم و ایشان نیز استقبال کرد. با تلاش و لطف این دوست خوب، مرکز اسلامی شهر فرزنو دعوت نامه ای برای ما فرستاد و ما نیز به کنسولگری آمریکا در فلورانس مراجعه کردیم و خوشبختانه زود به وصال ویزا رسیدیم. البته آنچه بیشتر مؤثر بود کارت اقامت ایتالیای ما بود. برای این که فصل سرما را در ایتالیا نباشیم، طوری ترتیب دادیم که آذر و چند ماه بعد را در لس آنجلس باشیم.
به هرحال روز 28 آبان / 19 نوامبر 2009 عازم آمریکا شدیم. مسیر ما رم – فرانکفورت – لس آنجلس بود و شرکت هواپیمایی نیز لوفت هانزا بود. صبح از رم پرواز کردیم اما به دلیل این که بیست دقیقه هوا پیما تأخیر داشت، ما پرواز بعدی را از دست دادیم. ما مانده بودیم که چه کنیم، که خوشبختانه یک خانم ایرانی از کارکنان لوفت هانزا به یاری مان آمد و برای ما بلیط جدید گرفت و ما پس از سه ساعت به واشنگتن رفتیم و از آنجا به لس آنجلس. سه ساعتی در فرودگاه واشنگتن توقف داشتیم. اداره مهاجرت در مصاحبه خیلی سخت گرفت و یک ساعتی با مترجمی یک ایرانی از طریق آیفن تلفن با ما صحبت کردند. گرچه تا حدودی نا امید شده بودیم که به ما اجازه ورود بدهند اما به هرحال پذیرفته شدیم. تقریبا پس از 26 ساعت پرواز در هوا و معطلی در زمین به فرودگاه لوس آنجلس رسیدیم. آقای مهندس بازرگان و دوست دیگری به فرودگاه آمده بودند.
پس از ورود به محل اقامت مان رفتیم. دوستان لطف کرده برای راحتی ما اتاقی در یک هتل برای ما در نظر گرفته بودند که خیلی خوب و راحت و مناسب بود. محل اقامت در اورنج کانتی شهر ارواین بود. جایی که به ابن سینا و دفتر کار جناب بازرگان نزدیک بود. از روز بیستم نوامبر اقامت ما آغاز شد و در نهایت چهار ماه طول کشید و ما در روز 27 اسفند 88 / 18 مارس از طریق لس آنجلس – فیلادلفیا – رم به شهر کیوسی ایتالیا و خانه موقت مان باز گشتیم.
از آنجا که هدف سفرنامه نویسی نیست و نمی توان ماوقع این چهار ماه را حتی به کوتاهی نوشت ( انگیزه و دلیلی نیز برای چنان کاری نیست )، از این رو فقط به یک جمع بندی از این سفر مفید و خرسند کننده بسنده می کنم.
نخستین چیزی که باید بگویم این است که در این سفر از سوی هموطنان و دوستان ایرانی در هر سفری و در هر دیداری مهمان نوازی و محبت و صفای بسیار دیدیم؛ صفایی و مهمان نوازیی که ویژه ایرانیان است و به یادگار مانده از نیاکان مان. بعید می دانم هیچ ملتی به اندازه ایرانی ها گشاده رو و مهمان نواز بوده باشند و چنین خونگرم و با محبت. در عین حال محبت ویژه این هموطنان شامل حال من و همسرم بود. در این میان البته دوستانی بودند که در مؤسسه فرهنگی ابن سینا ( واقع در ارواین )، به دلیل سوابق آشنایی گذشته و همکاری بیشتر من با این نهاد فرهنگی، محبت و عنایت فراوان کردند که در اینجا وظیفة انسانی و اخلاقی مان می دانیم که از همه هموطنان ایرانی مقیم آمریکا که در هرجا میزبان ما بودند و به طور خاص مرکز اسلامی فرزنو و ابن سینا سپاس ویژه داشته باشیم و از همه شان بسیار تشکر کنیم. یکی از برکات سفر این است که در حین سفرها آدم با دوستان تازه آشنا می شود و ما نیز به طور طبیعی با دوستان ایرانی بسیار آشنا شدیم و تردید ندارم که خاطره خوش این سفرها و آشنایی ها حداقل تا مدتها در ذهن و خاطره مان خواهد ماند. در سفرها معمولا « درخت دوستی » نشانده می شود «که کام دل به بار آرد » و می آورد.
و اما این سفر چهار ماهه دوران پرکاری برای من بوده است. بویژه پس از پشت سر نهادن سکوت و تنهایی یک ساله در ایتالیا، این دوران پر تحرک و پر تلاش جلوه می کند. در کالیفرنیای جنوبی شمار زیادی ایرانی زندگی می کنند. جریانهای متنوع ایرانی با گرایشهای مختلف دست به انواع فعالیت می زنند. از اشتغالات صنفی و بازرگانی و معیشتی گرفته تا کارهای علمی و دانشگهای و تأسیس نهادهای مذهبی و فرهنگی و سیاسی و تجاری. به هرحال بازار همه چیز کم و بیش داغ است. ایرانیان با استفاده از هوش و استعداد و دانش خود از یک سو و با استفاده از امکانات قانونی و رفاهی و فرصت های خاص جامعه آمریکا از سوی دیگر، می کوشند در عرصه های مختلف بدون هیچگونه محدودیتی دولتی و یا اجتماعی فعالیت کنند. خوشبختانه ایرانیان مقیم آمریکا از جهات مختلف موفق ترین و خوش نام ترین گروه مهاجر هستند. این زمینه ها و شرایط نه تنها بدین صورت در کشور دولت سالاری چون ایران وجود ندارد بلکه حتی در اروپا نیز چنین فرصت ها و امکاناتی بسیار کم و محدود است. مخصوصا در حوزه فعالیت مذهبی ( اجتماعی و تبلیغی )، در هیچ کشوری به اندازه آمریکا شرایط مساعدی وجود ندارد. قانون و سیاست دولتی نیز مشوق این نوع فعالیت ها است. از جمله بخشی از مالیاتها می تواند صرف هزینه های این نوع نهادها و مراکز شود. در حد اطلاع من از نظر استفاده از امکانات قانونی هیچ تفاوتی بین ادیان و فرقه های متکثر دینی در این کشور پهناور وجود ندارد. گرچه در سالیان اخیر ( پس از یازدهم سپتامیر 2001 ) حساسیت بیشتری در مورد مسلمانان و نهادهای اسلامی به وجود آمده و سختگیری های گاه نامعقولی اعمال می شود، اما در مجموع فعالیت های اسلامی به طور گسترده در سراسر آمریکا در جریان است. از آنجا که تمرکز ایرانیان عمدتا در کالیفرنیای جنوبی است، فعالیت های نهادمند فرهنگی و دینی و حتی سیاسی بیشتر در این ایالت و به طور خاص در لس آنجلس دیده می شود.
این گزارش به این مناسبت گفته شد که بگویم من در این چهار ماه در قلب ایرانیان ( لس آنجلس ) بودم و از این رو روابط شخصی و فرهنگی ام بیشتر در همین محدوده متمرکز بود. اما به چند ایالت و شهر دیگر نیز سفر کردم. کارهای روزانه ام به دو بخش تقسیم شده بود. بخشی از آن به کارهای همیشگی ام یعنی خواندن و نوشتن ( و البته بیشتر کار روی نگارش کتاب تاریخ ایران باستان ) اختصاص داشت، و بخش بزرگتری به سخنرانی ها و مهمانی ها و سفرهای کوتاه و بلند در لس آنجلس یا به ایالات دیگر می گذشت. از لطف و محبت فراوان دوستان و آشنایان قدیم و جدید مهمانی ها به راه بود و نیز چند سفر صرفا توریستی و شخصی تدارک دیده شد که خیلی خوب و مفید بود. از جمله با همت دوستی به سفری به لاس و گاس رفتیم و از این شهر ویژه و خاص دیدن کردیم و تقریبا بیست و چهار ساعت در آنجا ماندیم. این شهر حدود هفتاد ساله در قلب نوادا دنیایی جداگانه ای دارد و حتی برخی از قوانین دولتی آمریکا در آنجا حاکم نیست و به هرحال به دلیل قمارخانه های مشهور و استثنایی و دیگر جاذبه های توریستی از جذابیت خاص بر خوردار است. نیز چند بار به شهر لس آنجلس رفتیم و از برخی دیدنی های آن دیداری داشتیم. از هالیوود گرفته تا شهر ثروتمندان (بورلی هیلز) و مراکز دانشگاهی مانند یو سی ال ای. البته در سفر به شهرهای دیگر نیز در حد وقت و امکانات با همت دوستان از دیدنی های آن شهرها بازدید می کردیم.
و اما فعالیت اصلی من متمرکز بود روی سخنرانی ها. به هرحال این کاری است که حداقل چهل سال است که انجام می دهم. خودمانی یعنی همان منبر رفتن و خطابه ایراد کردن. لبلس روحانی داشتن ونداشتن هم تأثیری در این شغل شریف نداشته و ندارد. گویا بند ناف ما را با « حرف » بریده اند. میزبان این دعوت ها در سه گروه قابل طبق بندی است: نهادهای اسلامی، دانشگاهها و مراکز فرهنگی ایرانیان. در مورد مراکز اسلامی گرچه در برخی شهرها و ایالت های دیگر هم سخنرانی کرده ام اما بیشتر در مؤسسه فرهنگی – دینی ابن سینا تمرکز داشته ام. دلیل آن یکی آشنایی من با این مرکز بود ( در سال 97 نیز در معیت جناب مهندس عبد العلی بازرگان و به همت مؤسس این مرکز جناب دکتر علی بهزاد نیا به اینجا سفر کرده بودم ) و دیگر حضور مستمر جناب بازرگان در این نهاد فرهنگی. طبق علاقه و پیشنهاد برخی از دوستان ابن سینا روزهای پنجشنبه کلاس تاریخ ایران باستان در این محل برگزار کردم که تا پایان سفر برقرار بود. طی یازده جلسه و حدود پانزده ساعت مروری کوتاه بر تاریخ ایران باستان ( از پیش از تاریخ تا پایان ساسانیان ) داشتم. متن مکتوب ارائه شده در کلاس و فایل صوتی آن در وب سایت من هست و برای علاقه مندان قابل استفاده است. کسانی که به تاریخ ایران قدیم خود مان علاقه مند هستند، می توانند با خواندن و شنیدن آنها اطلاعات مختصری کسب کنند. جز آن یک سمینار و چند تک سخنرانی هم در این مرکز برگزار شد. جز آن شماری سخنرانی در چند دانشگاه ( دانشگاه یو سی ال ای، یو سی ال ا، رایس در هوستون ) و در چند مرکز اسلامی ( در لس آنجلس، هوستون، دالاس، نیویورک، سن هوزه، فرزنو، سیاتل ) و چند مرکز فرهنگی ( فرزنو، سیاتل، واشنگتن، سندیاگو ) انجام شد. شماره مجموعة سخنرانی ها ( با احتساب کلاس تاریخ ) به عدد 35 می رسد. از همین گزارش می توان دریافت که ما به ایالت های نوادا و واشنگتن ( سیاتل )، واشنگتن دی سی، تگزاس (دالاس)، نیویورک نیز سفر کردیم. جدای از سخنرانی ها، چهار مصاحبه تلویزیونی ( دو مصاحبه با برنامه تلویزیونی پرتور نور، یک گفتگو با تلویزیون ایرانیان و یک گفتگو همراه با آقای محمد امینی با تلوزیون اندیشه ) و یک گفتگویی رادیویی نیز داشته ام. ضمنا فیلم چند برنامه سخنرانی ام از تلویزیون اندیشه نیز پخش شد.
موضوعات مطرح شده در این مجموعه برنامه ها، جز چند سخنرانی به مناسبت های مذهبی و یا مراسم بزرگداشت کسانی چون آیت الله منتظری و مهندس بازرگان و گلزاده غفوری )، عمدتا دینی – اجتماعی بوده و می توان این عناوین را بر شمرد:
بررسی تطبیقی آموزه های دینی سه جریان سنتگرایی، بنیادگرایی و نوگرایی اسلامی
بررسی نوع ارتباط عقل و حی
بیان ارتباط دین، دموکراسی، حکومت، سکولاریسم
نگاه اسلامی به زن و جنسیت
مشروعیت قدرت و حکومت از نگاه متون اسلامی
جنبش سبز و نقش روحانیت
اسلام و رنسانس ایرانی
نگاهی دوباره به انقلاب ایران
نوروز ایرانی و نمادهای آن
دستاوردهای جنبش سبز و آینده آن
دین و تاریخ دین از نگاه مورخ
چرایی ناکامی صد سال مبارزه آزادی خواهی ایرانیان؟