سفر به فرزنو و سخنرانی در مرکز اسلامی آنجا

دوشنبه 28 دی 88 / 18 ژانویه 2010

1

روز شنبه با آقای بازرگان و همسرم به دعوت مرکز اسلامی فرزنو به این شهر رفتیم. دعوت کننده آقای فرشید عاصمی بود. این مرکز بوسیلة عاصمی ساخته شده و در یک محل بسیار زیبایی واقع شده است. ساختمان گنبد کوچکی دارد و از نظر بنا و معماری بسیار زیبا و چشم نواز است. دارای زمینی وسیع و سرسبز است. اتاق ها و در واقع سالن های مختلف دارد. آموزش های مختلف در اینجا داده می شود. از تعلیم زبان فارسی گرفته تا ورزش و تا آموزش مسائل خاص مذهبی. اما نکته مهم آن است که  این نوع کارها را فقط در اینجا و در این سطح می توان انجام داد. ایکاش در ایران خودمان هم کسانی پیدا می شدند و این گونه همت داشتند و مهم تر این که دولت مانع این کارهای عام المنفعه نمی شد. در این کشور بلازده نفس کشیدن هم با اجازه دولت است و حتی در خانه نیز نمی توانی جلسه ای دلبخواه داشته باشی. مدیر این مرکز یک سنی است و امام آن یک شیعه و شرکت کنندگان نیز ترکیبی از هر دو فرقه مسلمان و این در دنیای پر از تضاد و تخاصم بسیار ارزشمند و مفید است. آقای عاصمی از افراد مذهبی اینجا و اهل خیر و خدمت است و همین مرکز اسلامی بود که از ما برای سفر به آمریکا دعوت کرد و هزینه بلیط و هتل محل اقامت ما را تأمین کرده است. سپاسگزارش هستیم.

عصر شنبه آقای بازرگان صحبت کرد و صبح یکشنبه من. عنوان صحبت من «اسلام و رنسانس ایرانی» بود که دربارة نقش اسلام در ایران پس از اسلام بود. حدود 100 نفر بودند. از صحبت من به خوبی استقبال شد. در این شهر، که حدود چهارصد هزار جمعیت دارد، ایرانیان زیادی زندگی نمی کنند.

با هواپیمای شخصی آقای عاصمی و با خلبانی یک جوان 28 ساله آمریکایی رفتیم که حدود چهارصد کیلومتر راه را یک ساعت و نیم طی کردیم. آقای عاصمی که هم کشاورزی دارد و هم تجارت، از شرایط اقتصادی خوبی برخوردار است و مانند بسیاری دیگر برای سفرهای کاری از هواپیمای یک موتوره کوچک استفاده می کند. در آمریکا از هواپیمای شخصی در هر سایزی می توان استفاده کرد. هیچ محدودیتی وجود ندارد. در هر فرودگاهی قسمتی برای پرواز و البته پارک هواپیماهای خصوصی وجود دارد. قیمت هواپیماها نیز چندان زیاد نیست. به گفتة بازرگان هواپیماهای یک موتوره تقریبا به قیمت یک بنز (حدود چهل هزار دلار) است. این هواپیما چهار نفره بود و اگر بال ها و دمش را حذف می کردیم به قد و قواره یک اتومبیل بود. اینجا همه چیز خصوصی است. از نفت و پالایشگاه گرفته تا بانک ها و بندر و هواپیمایی و حتی زندان ها و . . . دولت عمدتا با پول مالیات اداره می شود. نمی دانم این نوع اقتصاد باز در محموع به سود کشور و مردم و علم و تمدن است یا نه. اما یک حسن بزرگ وجود دارد و آن این که اگر کسی درآمدهایش را در کارهای تولیدی به جریان بیندازد، نباید مالیات بدهد و نیز اگر اقدامات فرهنگی و عالم المنفعه انجام دهد به عنوان مالیات حساب می شود. این کار سبب می شود که هم مردم به کارهای خیریه و به ویژه فرهنگی تشویق شوند و هم به سود مردم تمام می شود و هم دولت مالیاتش را دریافت کرده است. آیا می شود که ما هم روزی از این تجارب ارزشمند استفاده کنیم؟

به هرحال مسیر حرکت بسیار زیبا بود. به ویژه پس از عبور از کوه های خشک به دشت های باز و گستردة رسیدیم که سرسبز بود و دارای باغات و مزارع بزرگ. ظاهرا این منطقه دومین منطقه کشاورزی آمریکاست. هنگام حرکت از ارواین به فرزنو رشته کوه هایی در سمت راست ما دیده می شد که نوک آن ها پوشیده از برف بود.

در این سفر دوست قدیم آقای مجید تولایی را هم دیدیم که چند سالی است به اینجا آمده و در فرزنو زندگی می کند. گپ و گفتگوی مفیدی داشتیم. دغدغه مسائل وطن را داشت و پیشنهادهایی برای پیشبرد جنبش جاری ایران.                

عصر دیروز باز با هواپیما باز گشتیم و با هم به مرکز اسلامی ایمان رفتیم. در آنجا بازرگان کلاس دو هفته یک بارش را داشت و من نیز در مراسم بزرگداشت مرحوم دکتر علی گلزاده غفوری در همانجا سخن گفتم. سخنرانی و گفتگوی خوبی بود. گفتگو دربارة جنبش سبز و تحولات داخل ایران بود. پس از اقامه نماز مغرب و عشا به جماعت به خانه باز گشتیم.

یادداشت های روزانه – قسمت یکصدو نودو ششم

یکشنبه 4 خرداد 1304

سفر به فرزنو و سخنرانی در مرکز اسلامی آنجا

دوشنبه 28 دی 88 / 18 ژانویه 2010

1

روز شنبه با آقای بازرگان و همسرم به دعوت مرکز اسلامی فرزنو به این شهر رفتیم. دعوت کننده آقای فرشید عاصمی بود. این مرکز بوسیلة عاصمی ساخته شده و در یک محل بسیار زیبایی واقع شده است. ساختمان گنبد کوچکی دارد و از نظر بنا و معماری بسیار زیبا و چشم نواز است. دارای زمینی وسیع و سرسبز است. اتاق ها و در واقع سالن های مختلف دارد. آموزش های مختلف در اینجا داده می شود. از تعلیم زبان فارسی گرفته تا ورزش و تا آموزش مسائل خاص مذهبی. اما نکته مهم آن است که  این نوع کارها را فقط در اینجا و در این سطح می توان انجام داد. ایکاش در ایران خودمان هم کسانی پیدا می شدند و این گونه همت داشتند و مهم تر این که دولت مانع این کارهای عام المنفعه نمی شد. در این کشور بلازده نفس کشیدن هم با اجازه دولت است و حتی در خانه نیز نمی توانی جلسه ای دلبخواه داشته باشی. مدیر این مرکز یک سنی است و امام آن یک شیعه و شرکت کنندگان نیز ترکیبی از هر دو فرقه مسلمان و این در دنیای پر از تضاد و تخاصم بسیار ارزشمند و مفید است. آقای عاصمی از افراد مذهبی اینجا و اهل خیر و خدمت است و همین مرکز اسلامی بود که از ما برای سفر به آمریکا دعوت کرد و هزینه بلیط و هتل محل اقامت ما را تأمین کرده است. سپاسگزارش هستیم.

عصر شنبه آقای بازرگان صحبت کرد و صبح یکشنبه من. عنوان صحبت من «اسلام و رنسانس ایرانی» بود که دربارة نقش اسلام در ایران پس از اسلام بود. حدود 100 نفر بودند. از صحبت من به خوبی استقبال شد. در این شهر، که حدود چهارصد هزار جمعیت دارد، ایرانیان زیادی زندگی نمی کنند.

با هواپیمای شخصی آقای عاصمی و با خلبانی یک جوان 28 ساله آمریکایی رفتیم که حدود چهارصد کیلومتر راه را یک ساعت و نیم طی کردیم. آقای عاصمی که هم کشاورزی دارد و هم تجارت، از شرایط اقتصادی خوبی برخوردار است و مانند بسیاری دیگر برای سفرهای کاری از هواپیمای یک موتوره کوچک استفاده می کند. در آمریکا از هواپیمای شخصی در هر سایزی می توان استفاده کرد. هیچ محدودیتی وجود ندارد. در هر فرودگاهی قسمتی برای پرواز و البته پارک هواپیماهای خصوصی وجود دارد. قیمت هواپیماها نیز چندان زیاد نیست. به گفتة بازرگان هواپیماهای یک موتوره تقریبا به قیمت یک بنز (حدود چهل هزار دلار) است. این هواپیما چهار نفره بود و اگر بال ها و دمش را حذف می کردیم به قد و قواره یک اتومبیل بود. اینجا همه چیز خصوصی است. از نفت و پالایشگاه گرفته تا بانک ها و بندر و هواپیمایی و حتی زندان ها و . . . دولت عمدتا با پول مالیات اداره می شود. نمی دانم این نوع اقتصاد باز در محموع به سود کشور و مردم و علم و تمدن است یا نه. اما یک حسن بزرگ وجود دارد و آن این که اگر کسی درآمدهایش را در کارهای تولیدی به جریان بیندازد، نباید مالیات بدهد و نیز اگر اقدامات فرهنگی و عالم المنفعه انجام دهد به عنوان مالیات حساب می شود. این کار سبب می شود که هم مردم به کارهای خیریه و به ویژه فرهنگی تشویق شوند و هم به سود مردم تمام می شود و هم دولت مالیاتش را دریافت کرده است. آیا می شود که ما هم روزی از این تجارب ارزشمند استفاده کنیم؟

به هرحال مسیر حرکت بسیار زیبا بود. به ویژه پس از عبور از کوه های خشک به دشت های باز و گستردة رسیدیم که سرسبز بود و دارای باغات و مزارع بزرگ. ظاهرا این منطقه دومین منطقه کشاورزی آمریکاست. هنگام حرکت از ارواین به فرزنو رشته کوه هایی در سمت راست ما دیده می شد که نوک آن ها پوشیده از برف بود.

در این سفر دوست قدیم آقای مجید تولایی را هم دیدیم که چند سالی است به اینجا آمده و در فرزنو زندگی می کند. گپ و گفتگوی مفیدی داشتیم. دغدغه مسائل وطن را داشت و پیشنهادهایی برای پیشبرد جنبش جاری ایران.                

عصر دیروز باز با هواپیما باز گشتیم و با هم به مرکز اسلامی ایمان رفتیم. در آنجا بازرگان کلاس دو هفته یک بارش را داشت و من نیز در مراسم بزرگداشت مرحوم دکتر علی گلزاده غفوری در همانجا سخن گفتم. سخنرانی و گفتگوی خوبی بود. گفتگو دربارة جنبش سبز و تحولات داخل ایران بود. پس از اقامه نماز مغرب و عشا به جماعت به خانه باز گشتیم.

یادداشت های روزانه – قسمت یکصدو نودو ششم

یکشنبه 4 خرداد 1304

Share:

More Posts

Send Us A Message