تروریسم و مبارزه با تروریسم؛ الفاظی لغو و تهی؟!

راستی «ترور» و «تروریسم» و «مبارزه با تروریسم» به چه معناست؟ افزون بر آن، اصولا آیا مبارزه با تروریسم و اعمال تروریستی و تروریست ها، وفق معیارهای اخلاقی شناخته شده و مذهبی و حداقل با معیارهای مقررات حقوقی بین المللی موجود، حد و مرزی دارد؟

درست است که الفاظ و تعاریف اصطلاحات قراردادی است و طبعا تابع مقتضیات زمان و زمانه؛ اما بالاخره هر تعریفی دارای کف مورد اتفاق عموم اهل حقوق و قانون و عدالت زمانه است و رعایت آنها از سوی عموم لازم است و گرنه به تعبیر قدیمی ها سنگ روی سنگ بند نمی شود و هرج و مرج مطلق خواهد بود.

تا آنجا که من دریافته ام ترور لفظی است فرانسوی و عبارت است از: وحشت افکنی در میان مردمان به صورت فردی یا جمعی و توسل به انواع ابزارهای خشونت و در نهایت استفاده از ابزارهای نظامی و قتل و کشتار غافلگیرانه فرد یا افراد مشخص به قصد حذف آنان. این نوع رفتار با انگیزه های مختلف شخصی و جمعی، مالی، سیاسی و مذهبی انجام می شود.

ترور و اعمال تروریستی هرچند جدید است اما در گذشته های دور و نزدیک و در اقوام مختلف غربی و شرقی و مذهبی و ضد مذهبی همواره رخ داده است. اما در ادبیات اسلامی می توان «فتک» و «اغتیال» را معادل ترور گرفت و آن را به غافل کشی ترجمه کرد. جدای از اندیشه و مقررات اقوام دیگر، که به نظر می رسد غافل کشی را به هر ترتیب، نادرست و غیر اخلاقی و ضد انسانی دانسته و می دانند، در سنت اسلامی نیز چنین عملی با استناد به سخنی از نبی اسلام بارها و به کرات در قرن نخست هجری با راویان مختلف العقیده شرعا منع شده است.

حال از بحث لفظی و ادبی در می گذرم و به این نکته می پردازم که وفق قواعد حقوقی و متعارف حاکم بر جهان، دولت اسرائیل تروریستی ترین و خشن ترین و در عین حال بی اعتناترین عضو سازمان ملل متحد به قواعد حقوقی و قانونی است که از سال 1948 (سال تأسیس این نظام سیاسی) برای حذف مخالفان و منتقدان از آن استفاده می کند. این را می توان با استناد به رفتار بانیان اسرائیل از پایان جنگ جهانی اول در سال 1918 تا کنون با تشکیل گروه های تروریستی و قتل های مکرر فلسطینی هایی که با اشغالگران در سرزمین خود مبارزه می کردند، به روشنی نشان داد. اما برای اثبات این معنا نیازی به بازگویی رخدادهای تروریستی اسرائیلی ها در طول یک قرن نیست، نگاهی به آنچه در این یک سال و هشت ماه در فلسطین و غزه می گذرد، برای اثبات مدعا کفایت می کند.

چنین می نماید که حمله وحشیانه اخیر، تلاشی است برای نابودی بیش از دو میلیون فلسطینی و نسل کشی ارادی مردمان آواره و بی پناه فلسطین و غزه؛ مردمانی که عموما خود و پدرانشان به دلیل ترورهای برنامه ریزی و آگاهانه اسرائیلی ها، بارها و بارها آواره شده و دیری است که در باریکه غزه به عنوان بزرگترین زندان سرباز جهان زندگی های دشوار داشته و دارند.

گویا دو نوع ترور داریم: ترور خوب و ممدوح، ترور بد و مذموم! خودی ها ترور کنند، خوب است و مشروع ولی دیگران بکنند، بد است و نامشروع و محکوم. اگر جز این است، چرا جهان به اصطلاح متمدن و به طور خاص دولت های آمریکا با رهبری دو حزب بزرگ حاکم بر آن کشور و اروپای مدعی آزادی و دموکراسی و حقوق بشر در برابر تروریسم آشکار و اعلام شده اسرائیل آن هم بدترین نوع آن (تروریسم دولتی) ساکت است؟! چه می گویم! نه تنها ساکت اند بلکه به بهانه مبارزه با تروریسم دست دولت نسل کش اسرائیل و ارتش آن کشور را در توسل به هر نوع جنایتی بازگذاشته و زشت تر معترضان شهروند با وجدان خودشان را هم دستگیر و سرکوب می کنند؟! راستی هیچ معیاری برای ارزیابی و داوری وجود ندارد؟! اگر هست، چرا هیچ گاه مطرح نمی شود و از آنها برای جلوگیری از این همه خشونت و حتی انتقام جویی و کینه ورزی کور نتانیاهو استفاده نمی شود؟! اگر فلسطینی ها و یا به طور مشخص حماس از ترور استفاده کنند (که صد البته ترور و غافل کشی حتی با معیارهای شرعی و اسلامی محض نیز محکوم است)، تمام جهان آن را می بیند و به صد زبان محکوم می کند و در مقابل به اسرائیل حق مبارزه با تروریسم را به هر قیمت می دهد، اما چنین حقی برای مردمان سرزمین های اشغال شده قایل نیست؟!

خدایا دیگر تاب نوشتن نیست! در جهانی پرتناقض و در عین حال ریاکاری زندگی می کنیم!          

شنبه 27 اردیبهشت 1404    

مبارزه با تروریسم؛ الفاظی لغو و تهی؟!

راستی «ترور» و «تروریسم» و «مبارزه با تروریسم» به چه معناست؟ افزون بر آن، اصولا آیا مبارزه با تروریسم و اعمال تروریستی و تروریست ها، وفق معیارهای اخلاقی شناخته شده و مذهبی و حداقل با معیارهای مقررات حقوقی بین المللی موجود، حد و مرزی دارد؟

درست است که الفاظ و تعاریف اصطلاحات قراردادی است و طبعا تابع مقتضیات زمان و زمانه؛ اما بالاخره هر تعریفی دارای کف مورد اتفاق عموم اهل حقوق و قانون و عدالت زمانه است و رعایت آنها از سوی عموم لازم است و گرنه به تعبیر قدیمی ها سنگ روی سنگ بند نمی شود و هرج و مرج مطلق خواهد بود.

تا آنجا که من دریافته ام ترور لفظی است فرانسوی و عبارت است از: وحشت افکنی در میان مردمان به صورت فردی یا جمعی و توسل به انواع ابزارهای خشونت و در نهایت استفاده از ابزارهای نظامی و قتل و کشتار غافلگیرانه فرد یا افراد مشخص به قصد حذف آنان. این نوع رفتار با انگیزه های مختلف شخصی و جمعی، مالی، سیاسی و مذهبی انجام می شود.

ترور و اعمال تروریستی هرچند جدید است اما در گذشته های دور و نزدیک و در اقوام مختلف غربی و شرقی و مذهبی و ضد مذهبی همواره رخ داده است. اما در ادبیات اسلامی می توان «فتک» و «اغتیال» را معادل ترور گرفت و آن را به غافل کشی ترجمه کرد. جدای از اندیشه و مقررات اقوام دیگر، که به نظر می رسد غافل کشی را به هر ترتیب، نادرست و غیر اخلاقی و ضد انسانی دانسته و می دانند، در سنت اسلامی نیز چنین عملی با استناد به سخنی از نبی اسلام بارها و به کرات در قرن نخست هجری با راویان مختلف العقیده شرعا منع شده است.

حال از بحث لفظی و ادبی در می گذرم و به این نکته می پردازم که وفق قواعد حقوقی و متعارف حاکم بر جهان، دولت اسرائیل تروریستی ترین و خشن ترین و در عین حال بی اعتناترین عضو سازمان ملل متحد به قواعد حقوقی و قانونی است که از سال 1948 (سال تأسیس این نظام سیاسی) برای حذف مخالفان و منتقدان از آن استفاده می کند. این را می توان با استناد به رفتار بانیان اسرائیل از پایان جنگ جهانی اول در سال 1918 تا کنون با تشکیل گروه های تروریستی و قتل های مکرر فلسطینی هایی که با اشغالگران در سرزمین خود مبارزه می کردند، به روشنی نشان داد. اما برای اثبات این معنا نیازی به بازگویی رخدادهای تروریستی اسرائیلی ها در طول یک قرن نیست، نگاهی به آنچه در این یک سال و هشت ماه در فلسطین و غزه می گذرد، برای اثبات مدعا کفایت می کند.

چنین می نماید که حمله وحشیانه اخیر، تلاشی است برای نابودی بیش از دو میلیون فلسطینی و نسل کشی ارادی مردمان آواره و بی پناه فلسطین و غزه؛ مردمانی که عموما خود و پدرانشان به دلیل ترورهای برنامه ریزی و آگاهانه اسرائیلی ها، بارها و بارها آواره شده و دیری است که در باریکه غزه به عنوان بزرگترین زندان سرباز جهان زندگی های دشوار داشته و دارند.

گویا دو نوع ترور داریم: ترور خوب و ممدوح، ترور بد و مذموم! خودی ها ترور کنند، خوب است و مشروع ولی دیگران بکنند، بد است و نامشروع و محکوم. اگر جز این است، چرا جهان به اصطلاح متمدن و به طور خاص دولت های آمریکا با رهبری دو حزب بزرگ حاکم بر آن کشور و اروپای مدعی آزادی و دموکراسی و حقوق بشر در برابر تروریسم آشکار و اعلام شده اسرائیل آن هم بدترین نوع آن (تروریسم دولتی) ساکت است؟! چه می گویم! نه تنها ساکت اند بلکه به بهانه مبارزه با تروریسم دست دولت نسل کش اسرائیل و ارتش آن کشور را در توسل به هر نوع جنایتی بازگذاشته و زشت تر معترضان شهروند با وجدان خودشان را هم دستگیر و سرکوب می کنند؟! راستی هیچ معیاری برای ارزیابی و داوری وجود ندارد؟! اگر هست، چرا هیچ گاه مطرح نمی شود و از آنها برای جلوگیری از این همه خشونت و حتی انتقام جویی و کینه ورزی کور نتانیاهو استفاده نمی شود؟! اگر فلسطینی ها و یا به طور مشخص حماس از ترور استفاده کنند (که صد البته ترور و غافل کشی حتی با معیارهای شرعی و اسلامی محض نیز محکوم است)، تمام جهان آن را می بیند و به صد زبان محکوم می کند و در مقابل به اسرائیل حق مبارزه با تروریسم را به هر قیمت می دهد، اما چنین حقی برای مردمان سرزمین های اشغال شده قایل نیست؟!

خدایا دیگر تاب نوشتن نیست! در جهانی پرتناقض و در عین حال ریاکاری زندگی می کنیم!          

شنبه 27 اردیبهشت 1404    

Share:

More Posts

Send Us A Message