حاکمان بی تدبیر و مخالفان بی مهار که ظاهرا فقط «بونه»شان میاد!

متأسفانه وضعیت جامعه ما به یک دوقطبی خطرناک رسیده که صد البته مقصر اصلی و اولیه آن حاکمان جمهوری اسلامی از آغاز تا کنون بوده و هستند. در یک سو حاکمان و مدیران غیر مدبّر قرار دارند که در طول بیش از چهار دهه کشور را در انواع گرداب ها فروبرده اند و در سوی دیگر منتقدان و مخالفانی پرورده شده اند که در واقع عکس برگردان حاکمان ولایی اند و عملا به هیچ صراطی نیستند. گزاف نیست گفته شود که عملکرد ریاکارانه و سرکوبگرانه جمهوری اسلامی بسیاری از جوانان و زنان را به درماندگی و استیصال کشانده است. نتیجه آن شده است که بسیاری از آنان گرفتار خشم و نفرتی عظیم و عمیق شده و در نهایت جز به سقوط کامل نظام حاکم آن هم به هر قیمت قانع نبوده و نیستند. اینان در این راه از توسل به بیگانگان و در استفاده از هر حربه ای برای از پادرآوردن جمهوری اسلامی و حاکمانش ابا ندارند. تحریم خارجی، که جز فقر و بدبختی بیشتر مردم ثمری نداشته و ندارد، و حتی حمله نظامی آمریکایی و اسرائیلی نیز ساده ترین ابزاری است برای اینان در جهت نفی و برانداختن جمهوری اسلامی. شاید این ضرب المثل ایرانی در این مورد صادق باشند «دیگی که برای من نجوشد، بگذار سرِ سگ در آن بجوشد»!

به مناسبت راه افتادن بساط مذاکره با آمریکا در دولت ترامپ و در حاکمیت ترامپیسم در چند روز اخیر، این دوگانه تقابلی بار دیگر خود را به عیان نشان می دهد. حال که آقای خامنه ای و گروهش در حاکمیت جمهوری اسلامی، به هر دلیل، تصمیم گرفته وارد چانه زنی و مذاکره بر سر سیاست هسته ای و احتمالا امور دیگر با مقامات واشگنتن بشود و شاید به توافقی دست یابند، شماری به تکاپو افتاده و تلاش می کنند این مذاکره و احیانا توافق با شکست مواجه شود. فکر نمی کنم کسی با هر گرایشی و وابسته به هرجناحی در داخل و کشور تردید داشته باشد که هر نوع توافقی که به کاهش تنش های بین جمهوری اسلامی و ایالات متحده منتهی شود، به سود هر دو طرف و جهان و از جمله به سود مردم ایران است.

اما گروه هایی که برای شکست این مذاکرات تلاش کرده و می کنند را می توان چنین طبقه بندی کرد: اول، جنگ سالاران آمریکایی؛ دوم، جنگ سالاران ظاهرا آرمانگرا و در واقع متوهم در ایران که همچنان شعار می دهند که «جنگ، جنگ تا رفع فتنه در جهان» و این دعوی احمقانه که کاخ سفید را حسینیه می کنیم که به «کاسبان تحریم» نیز شهره اند؛ سوم، اسرائیلی ها و به طور خاص جناح خشن و متجاوز و جنگ طلب نتانیاهو به دلایل کاملا روشن و شناخته شده؛ و چهارم، افراد و یا جناح هایی که خواهان سقوط جمهوری اسلامی اند به هر قیمت. اینان، که به براندازان نیز شهره اند، به تلویح و غالبا به تصریح از متحدان افراطی و جنگ طلب و ضد ایرانی (و نه لزوما ضد جمهوری اسلامی) در آمریکا و عملا هم پیمان با صهیونیست های اسرائیلی و در مقطع کنونی متحد با جناح نتانیاهو عمل می کنند. رضا پهلوی و غالب حامیانش در دو سال اخیر  از این شمارند. آنان حتی در شرایطی که در دو سال اخیر نخست وزیر و ارتش متجاوز اسرائیل متهم به نسل کشی و ارتکاب جنایت علیه بشریت در غزه هستند و در دادگاه بین المللی نیز محکوم شده و قاعدتا می بایست دستگیر و محاکمه و زندانی شوند، ابا ندارند حتی با پرچم اسرائیل در تظاهرات خیابانی در آمریکا و اروپا حاضر شوند. برای این افراد و جریان ها مرغ همیشه یک پا دارد و سیاست و تصمیم های سیاسی نیز همیشه ثابت است و لایتغیر! درست مانند تفکر حاکم بر ولاییون حاکم بر ایران!     

قسمت اول

قسمت دوم

در هرحال برای این جریان ها رنج مردم و اصولا منافع و مصالح ملی، که منطقا و عملا امری فراتر از حاکمیت هر دولتی است، هیچ اهمیتی ندارد. مهم آن است که رقیب، که مانند منطق خامنه ای آن را «دشمن» ذاتی و تغییرناپذیر می نامند، نباشد ولو بلغ مابلغ! از نظر اینان هر اقدامی، ولو فرضی و حداقلی به سود حاکمیت جمهوری اسلامی باشد (مانند ایجاد هر نوع توافق و حتی گفتگویی)، محکوم است. اینان هر دروغی و اتهامی علیه رقیب را باور می کنند و گاه عامدانه آن را ترویج می کنند. گویا برای اینان قاعده این است که «هرچه تو گویی نکنی، آن کنم»! درست و نادرست و راست و دروغ در این جدال ابلهانه بلاموضوع است.

در هرحال مخالفان برانداز عمدتا منتظر بهانه اند و مطلقا به سود خود و نفی مطلق طرف مقابل فکر می کنند. مثلا سالهاست به درستی انتقاد می زنند که خامنه ای لجوج است و کشور را با تحریم ها و غرب ستیزی و آمریکاستیزی به ورطه سقوط کشانده است اما وقتی هم او تصمیم می گیرد، به هر دلیل که در اینجا چندان مهم نیست، با «دشمن» گفتکو کند و احیانا به توافق برسد، همین افراد در سویه مقابل قرار گرفته و او را متهم به تسلیم و خفت و وادادگی می کنند!؛ کاری که جز تحریک و ترغیب طرف مقابل به ادامه سیاست های منفی و غلطش، حاصلی نداشته و ندارد. می گویند جلو ضرر را در هرکجا بگیرید، منفعت است. این منطق تقابلی دقیقا همان منطق حاکم در جمهوری ولایی است. آیت الله خمینی زمانی می گفت، هر وقت دیدید «دشمن» از شما تعریف می کند، بدانید که ایرادی در شما هست! یا در ارتباط با پیشنهادهای صلح در جریان جنگ ایران و عراق می گفت، این چه صلحی است که دوستان ما می گویند جنگ و دشمنان ما می گویند صلح! در این منطق، صلحی که به سود هر دو طرف باشد، معنایی نخواهد داشت! بالاخره می توان از مخالفان پرسید از جمهوری اسلامی و مقامات آن، گفتگو و صلح می خواهید یا جنگ؟؛ رفع تحریم مطلوب است یا استمرار تحریم و در نتیجه فقر و فاقه بیشتر مردم ایران؟؛ آیا می خواهید آینده مردم بهتر باشد و یا بدتر؟ . . . و هلمّ جرّا.

به هر تقدیر اگر دقیق شویم به روشنی می بینیم که بن مایه های نظری گروههایی چون امت حزب الله ولایی غرب ستیز و آمریکاستیزِ خانه کرده در نظام حقوقی جمهوری اسلامی، جنگ طلبان ضد ایرانی آمریکایی، اسرائیلی های خشن و نسل کش و ضد فلسطینی و ضد ایرانی به طور خاص حاکم کنونی؛ و شماری از مخالفان موسوم به برانداز جمهوری اسلامی؛ جملگی یکی است و آن دشمنی با هر نوع گفتگو و ایجاد صلح با جهان و در نتیجه براندازی جمهوری اسلامی به هر قیمت!

بد نیست برای تقریب به ذهن از یک قصه عامیانه ایرانی استفاده کنم. شاید مرادم را روشن تر بیان کند.

گویند بچه ای مرتب گریه می کرد و به اصطلاح نق می زد، مادر گفت: بچه! چته؟ چه می خواهی؟! گفت: فلان چیز را می خواهم. مادر آن را تهیه کرد اما دید بچه باز گریه می کند. گفت، دیگر چته؟ گفت فلان چیز را می خواهم. مادر باز برای ساکت کردن بچه آن را تهیه کرد و آورد. باز دید گریه بچه قطع نشد، گفت دیگر چته؟ بچه گفت، این دو را با هم مخلوط کن. مادر چنین کرد اما باز گریه بچه قطع نشد. مادر درمانده گفت، دیگر چه می خواهی؟! بچه گفت، حال این ها را از هم جدا کن! مادر بیچاره چنین کرد اما دید باز گریه ادامه دارد. ناگزیر مادر کاملا درمانده فریاد برآورد که بچه! دیگر چه می خواهی؟! بچه گفت، هیچی! مادر گفت، پس چرا باز گریه می کنی؟ بچه گفت، هیچی فقط «بونه» (بهانه) ام میاد!! ظاهرا عده ای فقط «بونه»شان میاد!

دوشنبه 25 فروردین 1404

یادآوری: معمولا تلاش می شود نوشته ها در این کانال کوتاه و یک قسمتی باشد اما این بار ناگزیر دو قسمتی شد. از این بابت پوزش می خواهم.

حاکمان بی تدبیر و مخالفان بی مهار که ظاهرا فقط «بونه»شان میاد!

متأسفانه وضعیت جامعه ما به یک دوقطبی خطرناک رسیده که صد البته مقصر اصلی و اولیه آن حاکمان جمهوری اسلامی از آغاز تا کنون بوده و هستند. در یک سو حاکمان و مدیران غیر مدبّر قرار دارند که در طول بیش از چهار دهه کشور را در انواع گرداب ها فروبرده اند و در سوی دیگر منتقدان و مخالفانی پرورده شده اند که در واقع عکس برگردان حاکمان ولایی اند و عملا به هیچ صراطی نیستند. گزاف نیست گفته شود که عملکرد ریاکارانه و سرکوبگرانه جمهوری اسلامی بسیاری از جوانان و زنان را به درماندگی و استیصال کشانده است. نتیجه آن شده است که بسیاری از آنان گرفتار خشم و نفرتی عظیم و عمیق شده و در نهایت جز به سقوط کامل نظام حاکم آن هم به هر قیمت قانع نبوده و نیستند. اینان در این راه از توسل به بیگانگان و در استفاده از هر حربه ای برای از پادرآوردن جمهوری اسلامی و حاکمانش ابا ندارند. تحریم خارجی، که جز فقر و بدبختی بیشتر مردم ثمری نداشته و ندارد، و حتی حمله نظامی آمریکایی و اسرائیلی نیز ساده ترین ابزاری است برای اینان در جهت نفی و برانداختن جمهوری اسلامی. شاید این ضرب المثل ایرانی در این مورد صادق باشند «دیگی که برای من نجوشد، بگذار سرِ سگ در آن بجوشد»!

به مناسبت راه افتادن بساط مذاکره با آمریکا در دولت ترامپ و در حاکمیت ترامپیسم در چند روز اخیر، این دوگانه تقابلی بار دیگر خود را به عیان نشان می دهد. حال که آقای خامنه ای و گروهش در حاکمیت جمهوری اسلامی، به هر دلیل، تصمیم گرفته وارد چانه زنی و مذاکره بر سر سیاست هسته ای و احتمالا امور دیگر با مقامات واشگنتن بشود و شاید به توافقی دست یابند، شماری به تکاپو افتاده و تلاش می کنند این مذاکره و احیانا توافق با شکست مواجه شود. فکر نمی کنم کسی با هر گرایشی و وابسته به هرجناحی در داخل و کشور تردید داشته باشد که هر نوع توافقی که به کاهش تنش های بین جمهوری اسلامی و ایالات متحده منتهی شود، به سود هر دو طرف و جهان و از جمله به سود مردم ایران است.

اما گروه هایی که برای شکست این مذاکرات تلاش کرده و می کنند را می توان چنین طبقه بندی کرد: اول، جنگ سالاران آمریکایی؛ دوم، جنگ سالاران ظاهرا آرمانگرا و در واقع متوهم در ایران که همچنان شعار می دهند که «جنگ، جنگ تا رفع فتنه در جهان» و این دعوی احمقانه که کاخ سفید را حسینیه می کنیم که به «کاسبان تحریم» نیز شهره اند؛ سوم، اسرائیلی ها و به طور خاص جناح خشن و متجاوز و جنگ طلب نتانیاهو به دلایل کاملا روشن و شناخته شده؛ و چهارم، افراد و یا جناح هایی که خواهان سقوط جمهوری اسلامی اند به هر قیمت. اینان، که به براندازان نیز شهره اند، به تلویح و غالبا به تصریح از متحدان افراطی و جنگ طلب و ضد ایرانی (و نه لزوما ضد جمهوری اسلامی) در آمریکا و عملا هم پیمان با صهیونیست های اسرائیلی و در مقطع کنونی متحد با جناح نتانیاهو عمل می کنند. رضا پهلوی و غالب حامیانش در دو سال اخیر  از این شمارند. آنان حتی در شرایطی که در دو سال اخیر نخست وزیر و ارتش متجاوز اسرائیل متهم به نسل کشی و ارتکاب جنایت علیه بشریت در غزه هستند و در دادگاه بین المللی نیز محکوم شده و قاعدتا می بایست دستگیر و محاکمه و زندانی شوند، ابا ندارند حتی با پرچم اسرائیل در تظاهرات خیابانی در آمریکا و اروپا حاضر شوند. برای این افراد و جریان ها مرغ همیشه یک پا دارد و سیاست و تصمیم های سیاسی نیز همیشه ثابت است و لایتغیر! درست مانند تفکر حاکم بر ولاییون حاکم بر ایران!     

قسمت اول

قسمت دوم

در هرحال برای این جریان ها رنج مردم و اصولا منافع و مصالح ملی، که منطقا و عملا امری فراتر از حاکمیت هر دولتی است، هیچ اهمیتی ندارد. مهم آن است که رقیب، که مانند منطق خامنه ای آن را «دشمن» ذاتی و تغییرناپذیر می نامند، نباشد ولو بلغ مابلغ! از نظر اینان هر اقدامی، ولو فرضی و حداقلی به سود حاکمیت جمهوری اسلامی باشد (مانند ایجاد هر نوع توافق و حتی گفتگویی)، محکوم است. اینان هر دروغی و اتهامی علیه رقیب را باور می کنند و گاه عامدانه آن را ترویج می کنند. گویا برای اینان قاعده این است که «هرچه تو گویی نکنی، آن کنم»! درست و نادرست و راست و دروغ در این جدال ابلهانه بلاموضوع است.

در هرحال مخالفان برانداز عمدتا منتظر بهانه اند و مطلقا به سود خود و نفی مطلق طرف مقابل فکر می کنند. مثلا سالهاست به درستی انتقاد می زنند که خامنه ای لجوج است و کشور را با تحریم ها و غرب ستیزی و آمریکاستیزی به ورطه سقوط کشانده است اما وقتی هم او تصمیم می گیرد، به هر دلیل که در اینجا چندان مهم نیست، با «دشمن» گفتکو کند و احیانا به توافق برسد، همین افراد در سویه مقابل قرار گرفته و او را متهم به تسلیم و خفت و وادادگی می کنند!؛ کاری که جز تحریک و ترغیب طرف مقابل به ادامه سیاست های منفی و غلطش، حاصلی نداشته و ندارد. می گویند جلو ضرر را در هرکجا بگیرید، منفعت است. این منطق تقابلی دقیقا همان منطق حاکم در جمهوری ولایی است. آیت الله خمینی زمانی می گفت، هر وقت دیدید «دشمن» از شما تعریف می کند، بدانید که ایرادی در شما هست! یا در ارتباط با پیشنهادهای صلح در جریان جنگ ایران و عراق می گفت، این چه صلحی است که دوستان ما می گویند جنگ و دشمنان ما می گویند صلح! در این منطق، صلحی که به سود هر دو طرف باشد، معنایی نخواهد داشت! بالاخره می توان از مخالفان پرسید از جمهوری اسلامی و مقامات آن، گفتگو و صلح می خواهید یا جنگ؟؛ رفع تحریم مطلوب است یا استمرار تحریم و در نتیجه فقر و فاقه بیشتر مردم ایران؟؛ آیا می خواهید آینده مردم بهتر باشد و یا بدتر؟ . . . و هلمّ جرّا.

به هر تقدیر اگر دقیق شویم به روشنی می بینیم که بن مایه های نظری گروههایی چون امت حزب الله ولایی غرب ستیز و آمریکاستیزِ خانه کرده در نظام حقوقی جمهوری اسلامی، جنگ طلبان ضد ایرانی آمریکایی، اسرائیلی های خشن و نسل کش و ضد فلسطینی و ضد ایرانی به طور خاص حاکم کنونی؛ و شماری از مخالفان موسوم به برانداز جمهوری اسلامی؛ جملگی یکی است و آن دشمنی با هر نوع گفتگو و ایجاد صلح با جهان و در نتیجه براندازی جمهوری اسلامی به هر قیمت!

بد نیست برای تقریب به ذهن از یک قصه عامیانه ایرانی استفاده کنم. شاید مرادم را روشن تر بیان کند.

گویند بچه ای مرتب گریه می کرد و به اصطلاح نق می زد، مادر گفت: بچه! چته؟ چه می خواهی؟! گفت: فلان چیز را می خواهم. مادر آن را تهیه کرد اما دید بچه باز گریه می کند. گفت، دیگر چته؟ گفت فلان چیز را می خواهم. مادر باز برای ساکت کردن بچه آن را تهیه کرد و آورد. باز دید گریه بچه قطع نشد، گفت دیگر چته؟ بچه گفت، این دو را با هم مخلوط کن. مادر چنین کرد اما باز گریه بچه قطع نشد. مادر درمانده گفت، دیگر چه می خواهی؟! بچه گفت، حال این ها را از هم جدا کن! مادر بیچاره چنین کرد اما دید باز گریه ادامه دارد. ناگزیر مادر کاملا درمانده فریاد برآورد که بچه! دیگر چه می خواهی؟! بچه گفت، هیچی! مادر گفت، پس چرا باز گریه می کنی؟ بچه گفت، هیچی فقط «بونه» (بهانه) ام میاد!! ظاهرا عده ای فقط «بونه»شان میاد!

دوشنبه 25 فروردین 1404

یادآوری: معمولا تلاش می شود نوشته ها در این کانال کوتاه و یک قسمتی باشد اما این بار ناگزیر دو قسمتی شد. از این بابت پوزش می خواهم.

Share:

More Posts

Send Us A Message