گردشی در شهر و گزارشی از چند دیدار

شنبه 14 آذر 88 / 5 دسامبر 2009

1

شب گذشته آقای علی شاکری ما را به شام دعوت کرده بود و به این مناسبت به گفتة خودش چهل نفر را هم دعوت کرده بود. اکثر قریب به اتفاق آنان پزشک و مهندس و استاد دانشگاه بودند. آقای مهندس بازرگان و همسرشان نیز بودند. چند ساعتی در بارة مسائل ایران و تحولات جاری کشور بحث و گفتگو صورت گرفت. گرچه طبق معمول محور گفتگو من بودم و از من پرسش می شد.

2

امروز صبح آقای کیارش پارسا، از دوستان قدیم، و همسرشان آمدن و ما را به ساحل دریا بردند و از این سواحل زیبا و چشم نوار کلی لذت بردیم. گرچه طبق معمول از بسکه حرف می زدیم و غرق در افکار و گفتار بودیم که کمتر متوجه اطراف می شدیم. البته ناهار را هم ما را در یک رستوران افغانی مهمان کردند که غذای ایرانی داشت و ما جوجه کتاب و برخی هم برگ خوردیم. به هرحال روز خوبی بود و به اصطلاح رایج خوش گذشت!

3

طبق گزارش عصر امروز 15 تن از مادران عزادار در پارک لاله تهران دستگیر شدند. از همان اوایل کشته شدن ندا هنگام عصر ساعت 7 بعد از ظهر هر شنبه (ساعت شهادت ندا) مادران کشته شده ها در پارک لاله جمع می شوند تا یاد عزیزانشان را گرامی بدارند و ضمنا اعتراض خود را هم نشان دهند. تا کنون گویا این تجمع ادامه داشته و امروز با دستگیری جمعی این مادران می خواهند به این حرکت نمادین و مؤثر پایان دهند.

4

مقاله ای با عنوان «سیر نابخردی» نوشته و در سایت جرس منتشر شده است. موضوع آن نقد عملکرد دولت کودتا دربارة برنامه های هسته ای اخیر است.

سه شنبه 17 آذر 88 / 8 دسامبر 2009

1

روز یکشنبه گفتگویی رادیویی با یک ایستگاه رادیویی به نام «رادیو ایران 670» در لوس آنجلس داشتم. گوینده و مجری آن آقای رضا گوهرزاد بود. به گفتة خودش ایشان سالیانی در ایران بود و بعد به آمریکا آمده و اکنون در این کشور فعالیت مطبوعاتی و خبرنگاری دارد. دوستان اینجا ایشان و رادیواش را بی مشکل دانستند و از این رو من نیز قبول کردم. چرا که در خارج کشور و بویژه لوس آنجلس باطلاقی است که من و امثال من باید به شدت مراقب باشیم که در آن فرو نرویم.

قرار ما ساعت 6 بعد از ظهر بود. از آنجا که از ایرواین تا لوس آنجلس حدود یک ساعت (البته ساعات معمولی و بدون ترافیک) راه است، ساعت 4 عصر با ایشان حرکت کردیم و پس از یک ساعت و نیم به محل رادیو رسیدیم. برنامه یک ساعت بود اما گفتگو ما حدود 35 دقیقه بود که در دوقسمت اجرا شد. قسمت اول دربارة 16 آذر و موقعیت جنبش سبز و قسمت دوم دربارة نواندیشی دینی و ارتباط آن با جنبش مدنی کنونی در ایران. در مجموع برنامه خوبی بو و بویژه در رسانه های اینجا این امکان پیدا شد که ولو به اختصار دربارة اسلام نوگرا سخنی گفته شود.

پس از آن طبق قرار قبلی آقای گوهرزاد ما (من و همسرم) را به منزل آقای دستمالچی رساند که مهمان شان بودیم. با خانم فرهنگ (دستمالچی) از قبل قرار گذشته بودیم. در آنجا چند نفر ار دوستان این خانواده هم دعوت شده بودند که از جمله آنها خانم دکتر شیرین غفوری بوده است. تا پاسی از شب گفتگو کردیم. فردا نیز تا بعد از ظهر بودیم و پس از آن همین خانم غفوری همراه همسرشان و دوست دیگر اصفهانی با اتومبیل شخصی شان ما را به ارواین رساندند که حدود دو ساعت طول کشید. البته به گفتة خودشان می خواستند از فرصت استفاده کرده و گفتگو کنند. در طول راه از نکات قابل توجه که شنیدیم این بود که در اتوبان باندی وجود دارد که مخصوص حرکت ماشین هایی است با بیش از دو سرنشین که البته خلوت تر است و از این رو حرکت تندتر صورت می گیرد.

منزل دستمالچی در یک نقطه ای قرار دارد که بر بلندی قرار گرفته و میحط آن مرتفع و سرسبز و پوشیده از درختان زیبا و چشم نواز است. نام آنجا را اکنون به یاد نمی آورم. می گویند منطقه اعیان نشین لوس آنجلس است.

یادداشت های روزانه – قسمت یکصدو هشتاد و یکم

چهارشنبه 11 آذر 1403

Share:

More Posts

جهنم تر از این؟!!

حال که پس از ماه ها گویا مذاکرات آتش بس (نه لزوما ایجاد صلح و نه لزوما پایان جنگ) بین دولت و ارتش اسرائیل و

Send Us A Message