پیروزی نظامی و شکست اخلاقی

واقعیت مکرر تاریخی این است که حکومتی و حتی فردی به پیروی از قاعده رایج «الحق لمن غلب» با توسل به انواع ابزار از جمله قوه قهریه و یا حیله و فریب ممکن است به لحاظ نظامی بر رقیبان و یا دشمنان (واقعی یا فرضی) چیره شده و به اصطلاح پیروز از میدان خارج شود ولی در مقابل از منظر اخلاقی و انسانی در افکار عمومی مردم یک جامعه یا یک کشور و حتی جهانیان کاملا شکست خورده باشد. این دوگانه «پیروزی» و «شکست» نه تنها مغایرتی ندارند و به اصلاح مانعه الجمع نیستند بلکه غالبا در کنار هم قرار دارند و یا در پی هم می آیند.

نمونه آن وضعیت داخلی کشورمان ایران است. جمهوری اسلامی و مقامات سیاسی و نظامی و امنیتی آن در طول این بیش از چهل سال توانسته اند مخالفان و حتی منتقدان معتدل و خیرخواه خود را با توسل به انواع ابزار و ترفند از جمله سرکوبی های شدید (زندان، شکنجه، اعدام، کشتار در خیابان، کور کردن، باتوم و چماق و . . .) و نیز ابزارهایی چون تطمیع و تهدید توانسته اند تا حدود زیادی مهار کنند و حداقل آن است که موفق شده اند خود را پیروز بدانند و حتی گاه پیروزی خود را جشن بگیرند (از جمله در سرکوبی خونین جنبش سبز و آبان 98 و خیزش عمومی عمدتا زنان جوان در سال 1401). اما درست در ازای آن مشروعیت سیاسی و پایگاه مردمی خود را از دست داده و حداقل به میزان زیادی کاهش یافته است. این روند کاهش مشروعیت و شکست اخلاقی را به طور خاص در چند انتخابات اخیر ایران دیده ایم. این دوگانه متعارض قاعده است و در اختیار هیچ قدرتی نیست و نمی توان آن را زایل و یا در آن دستکاری کرد. به زبان مذهبی می توان گفت این از سنت های لایتغیر الهی است. همان گونه که در رژیم پهلوی نیز چنین روندی طی شد و جمله رایج «پادشاه جوان» (که در ده سی و حتی چهل به نحو ستایش آمیز رواج عمومی داشت) و بعد تبدیل شد به عنوان ستایش آمیز «شاهنشاه آریامهر»، به دلیل انواع ستمگری ها و بی تدبیری ها، در نیمه دوم دهه پنجاه تبدیل به «مرگ بر شاه» و «تا شاه کفن نشود / وطن، وطن نشود». اکنون سخن از حق و باطل و خوب و بد چنان تعابیر و یا تقابل هایی نیست بلکه مراد آن است که گفته شود پیروزی نظامی از طریق قتل و زندان و کشتار و ارعاب و شکنجه در نهایت موجب کاهش تدریجی مشروعیت سیاسی و شکست اخلاقی و غالبا فروپاشی سیاسی و تشکیلاتی خواهد شد. در واقع این روند مصداق همان جمله مشهور است که «همه مردم را برای همیشه نمی توان فریب داد» و می توان افزود که همه مردم را برای همیشه نمی توان سرکوب کرد.

با این مقدمه می توان گفت که دولت و ارتش اسرائیل در یک سال اخیر با استفاده از پیشرفته ترین سلاح های اهدایی آمریکایی و انگلیسی و انواع حمایت های مادی و معنوی دولت های اروپایی در مجموع موفق شده کشتاری عظیم از مردم فلسطین و غزه و اخیرا لبنان راه بیندازد و این توحش و بربریت را نشانه پیروزی خود بداند و حتی آن را جشن بگیرد. اما در مقابل رژیم اسرائیل و ارتش جانی آن در افکار عمومی مردم جهان و بیشتر در افکار عمومی مردم حق مدار مغرب زمین (آمریکا و اروپای ظاهرا حامی بی چون و چرای اسرائیل) و به طور خاص مدافعان آزادی و منادیان عدالت و حامیان جدی حقوق بشر شکست اخلاقی خورده و از مشروعیت واقعی و یا موهوم و فرضی آن به جد کاسته شده است. فکر نمی کنم در طول این حدود هشتاد سال رژیم اسرائیل به طور خاص دولت راست افراطی کنونی و به طور اخص نتانیاهو در افکار عمومی جهان این حجم از نفرت و خشم و بیزاری عمومی را تجربه کرده و این همه منزوی شده باشد.

این همه نمونه ای است از اثبات مدعای دوگانه ناسازه پیروزی با توسل به انواع جنایت و خشونت و کشتار اما در مقابل تولید خشم و نفرت در مردم و در واقع شکست اخلاقی و سلب مشروعیت سیاسی و نابودی در فرجام کار. فاعتبروا یا اولی الابصار!

سه شنبه  24 مهر 1403           

Share:

More Posts

سفری به لاس وگاس

4 روز پنجشنبه به اتفاق آقای علی شاکری و همسرشان سفری رفتیم به لاس وگاس. این لطف را میدون ایشان هستیم. با ماشین ایشان رفتیم

عالم زر یا عالم زور؟!

به یاد می آورم که پس از ورود به قم در سال 1344، زمانی که هنوز چندان با محیط آشنا نشده بودم و استادی و

کورسوی امید؟

خبر بسی خرسند کننده و مسرت بخش بوده است. هرچند این روزها چند تن از زندانیان سیاسی و البته بیشتر خانم ها به هر تقدیر

Send Us A Message