اشاره: در ارتباط با انتشار یادداشت اخیرم در ارتباط با محکومیت جنایات اسرائیلی ها در غزه و اخیرا لبنان یک دوست خیرخواه و علاقه مند تذکر داده است برای این که متهم به همراهی با سیاست های جمهوری اسلامی و آقای خامنه ای در ارتباط با اسرائیل و حزب الله نشوم بهتر است که به عملکردهای غلط و نادرست مقامات جمهوری اسلامی هم بپردازم. چند خطی در پاسخ او نوشتم. هرچند در نظر داشتم که به موقع در این باب هم موضع خودم را بگویم، ولی حال که این فرصت پیش آمده است، مناسب می نماید که متن پاسخ به این دوست را در اینجا بازنشر کنم.. تا بعد.
با سلام و سپاس. در جمهوری اسلامی معمول شده و ظاهرا بسیاری از مخالفان نیز آن را پذیرفته اند که اگر یک انتقادی به طرف می کنی حتما برای توازن باید به طرف دیگر هم بپردازید. به یاد دارم که در مجلس اول و در دهه شصت وقتی به مجاهدین ایراد می گرفتی فورا می گفتند که چرا به جمهوری اسلامی چیزی نمی گویی و گاه هم می گفتند مزدور نظام هستی. همان طور که اکنون نیز از همین شیوه زشت استفاده می کنند. در مقابل وقتی از مسئولان نظام ایراد می گرفتی فورا در واکنش می گفتند که چرا به «منافقین» نمی پردازی که ترور می کنند و . . . در ارتباط با موضوع مورد اشاره چند نکته: اولا من چهل است که به تفاریق از عملکردهای جمهوری اسلامی انتقاد کرده ام و واقعیت این است که از هر تغییر معنادار و مؤثری ناامید شده ام. ثانیا در این یک سال تلاش کرده ام که به موضوع اصلی بپردازم و آن هم جنایات بی مهار اسرائیل است و تلاش کرده ام در ادبیات و تعابیر کمترین همسویی راهبردی با سیاست های خامنه ای و جنگ طلبان جمهوری اسلامی نداشته باشد. چنین می پندارم اگر مسائل خلط شوند حقیقت قربانی خواهد شد. به هرحال به موقع در باره سیاست های غلط و ایران بر باد ده خامنه ای هم خواهم نوشت. محض اطلاع بگویم. پس از ترور ظالمانه پسران اسماعیل هنیه و نوه های بیگناه و خردسالش به دست جلادان اسرائیلی متن تسلیتی از ایران فرستادند البته به عربی برای تسلیت به هنیه و گفتم اگر حضوری باشد به او تسلیت می گویم ولی نمی خواهم در صف حامیان حماس بیاستم. پس از ترور جنایتکارانه هنیه در قلب تهران (که فکر می کنم حداقل هر کس که ایرانی است باید آن را محکوم کند) باز تسلیتی فرستادن که امضا کنم و همان نظر قبلی را تکرار کردم. ساعتی پیش نیز متنی برای تسلیت ترور رهبر و رهبران حزب الله لبنان از آمریکا فرستاده اند که امضا کنم ولی به دلیل یاد شده امضا نمی کنم. کاملا قابل فهم است که شماری از ایرانیان و یا سوری ها از مرگ نصرالله شادی کنند اما هرگز با هیچ ستمگر و متجاوزی همراه نخواهم شد و تجربه من ایجاب می کند که به خاطر مخالفت با یکی در صف متجاوز دیگری قرار نگیرم. به تعبیر قرآن «شنأن قوم» نباید مرا از مرز اعتدال و عدالت خارج کند. دلیل یا دلایل مخالفت من با حزب الله لبنان و یا مقامات جمهوری اسلامی و با خامنه ای و مسئولان جمهوری به کلی متفاوت است. ظلم به حقیقت و عدالت است که در مخالفت با ظالمی ظلم دیگری توجیه شود. از قدیم گفته اند هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد. باز محض اطلاع عرض کنم پس از سخنان فریبکارانه جلاد اسرائیلی در کنگره آمریکا متنی منتشر کردم و در آن تحت عنوان منطق مشترک دیکتاتورها از منطق مشترک نتانیاهو و خامنه ای یاد کردم. در هرحال فعلا با بلندترین صدا و بدون کمترین اما و اگر باید بر سر متجاوزان اسرائیل فریاد کرد که کمترین التزام به حق و حقیقت و اخلاق و قانون و عدالت دارند. هرچند در این برهوت جهان به اصطلاح متمدن به جایی نمی رسد ولی حداقل آن است که انسانیت خودم را از یاد نبرده ام. اگر عمری بود و از فاجعه های کنونی منطقه عبور کردیم می توان به مسائل داخلی هم رسید.
یکشنبه 8 مهر 1403