در ارتباط با موضوع شراب و میخواری در قرآن چند نکته قابل ذکر است:
- بر اساس شأن نزول آیات در باره شراب حرمت یا ممنوعیت آن به تدریج رخ داده است. در آغاز گویا به طور نسبی آزاد بوده و بعد برگزاری نماز در حالت مستی منع شده است (قسمت اول آیه 43 سوره نساء) و در نهایت گفته شده از شرابخواری و قمار دست بردارید که در شما دشمنی و پلیدی ایجاد می کند. در عین حال گفته شده است که هرچند سودی برای شما دارد (آیه 219 سوره بقره و آیه 190 سوره مائده).
- می دانیم که «شراب» اولا انواعی داشته و دارد، آیا تمامی آنها منع شده اند؟ و ثانیا، آیا «منع» به طور کلی نهی از میخواری با دلایل روشن، به معنای «تحریم» شرعی است؟ هرچند عموما حرمت شرعی فهمیده اند ولی این فهم جای مناقشه دارد.
- 3. فرضا مراد تحریم یعنی حرمت شرعی باشد، می توان پرسید که آیا این حرمت دایمی و جاودانه است؟ برای توضیح بیشتر می توان گفت که یک قاعده عقلایی و فقهی می گوید حکم تابع موضوع است و نیز هر حکمی تابع فلسفه معینی است که در فقه سنی عمدتا تحت عنوان «مقاصدالشریعه» و در فقه شیعی «علل الشرایع» گفته می شود. هیچ حکمی (عرفی یا شرعی) بدون زمینه ها و بدون علت و دلیل وضع نشده و نمی شوند. حال می توان پرسید که فرضا اگر موضوع شناسان بگویند نوشیدن فلان مقدار شراب و یا حتی مطلق نوشیدن زیانی ندارد و یا همان علت های توجیهی قرآن را شامل نمی شود، باز باید گفت نوشیدن شراب به طور مطلق و برای تمام زمان ها و حتی مکان ها حرام شرعی است؟ چرا و مستند به کدام دلیل عقلی و عقلایی؟ این که عموم فقیهان می گویند شراب به عنوان دارو اشکال ندارد، نشان می دهد که شراب مطلقا حرام نیست. وانگهی، فقیهان اجماعا می گویند تعیین موضوع کار مجتهد و فقیه نیست، بلکه تشحیص موضوع و مصادیق آن بر عهده مکلف (مردم) است، گواه دیگری است بر عدم اطلاق حرمت انواع مشروبات الکلی.
در هرحال خلاصه آن است که آنچه از آیات قرآن دانسته می شود نهی و مذموم شمردن شرابخواری است و دلایل این نهی نیز در آیات آمده است که در جای خود پذیرفتنی می نماید. این حالت همان «الکلیسم» یعنی افراط در شرابخواری و اعتیاد به آن است. اما حداقل آن است که وفق یک قاعده فقهی که می گوید «کُلّ مسکر حرام»، اگر نوشیدن انواع شراب مست کننده نباشد، حرمت شرعی ندارد. حرمت مستی (سُکر) مورد نظر بوده و نه مطلق شرب شراب.