بامداد خمار: کودتای انتخاباتی؟!

شنبه 23 خرداد 88 / 13 ژوئن 2009
1
حادثه ای رخ داده است که در جمهوری اسلامی و شاید در تاریخ نظام پارلمانی جهان کم نظیر باشد. حداقل از یک هفته پیش قطعی به نظر می رسید که میرحسین موسوی برندة انتخابات است و این امر هم از حال و هوای آشکار جامعه بر می آمد و هم از انواع نظر سنجی ها. حتی در هفتة پیش به روایت یکی از دوستان طبق نظر سنجی وزارت اظلاعات مردم حدود 37 میلیون نفر در رأی گیری شرکت می کنند و 20 میلیون به موسوی، 11 ملیون به احمدی نژاد، 4 میلیون به کروبی و 2 میلیون به رضایی رأی خواهند داد. در 10 شب گذشته نیز موسوی در یک کنفرانس خبری از پیروزی قاطع خود خبر داد. اما از حدود 11 شب تهران شایع شد که رأی اول از آن احمدی نژاد است. از دو ساعت بعد ارقام از تلویزیون اعلام شد و حکایت داشت که میزان رأی وی دو برابر موسوی است و سرانجام نزدیکی های ظهر امروز با پایان گرفتن شمارش آرا اعلام شد که از میان حدود کمتر از 40 میلیون شرکت کنند بیش از 24 میلیون احمدی نژاد، حدود بیش از 13 میلیون موسوی، حدود بیش از 600000 رضایی و حدود 330000 کروبی رأی دارند.
این نتیجه همگان را در داخل و خارج در بهت و حیرت بی سابقه ای فرو برده است. چرا که این ارقام با هیچ منطق و ضابطه ای سازگار نبوده و نیست و به هیچ وجه نمی تواند قانع کننده باشد. از آفتاب روشن تر بود که نه تنها تقلب شده بلکه کودتای انتخاباتی صورت گرفته است. از این رو موسوی و کروبی با صدور اطلاعیه ای به آن اعتراض کرده و آن را «شعبده بازی» و «خیانت» خواندند و گفتند ساکت نخواهند شد و تسلیم می شوند. موسوی نامه ای نیز به رهبری نوشت. اما با صدور بیانیه خامنه ای و تبریک این موفقیت بزرگ و اعلان جشن بزرگ کار تمام شد و روشن شد که ریشه در کجاست. چرا که طبق قانون حداقل به ظاهر تا زمانی که در انتخابات شبهه و شکایت وجود دارد و سه کاندیدا از چهار کاندیدا شدیدا معترضند، با این عجله و در عرض چند ساعت آن هم بدون تأیید رسمی شورای نگهبان اعلام پیروزی و ختم ماجرا آن هم به وسیلة عالی ترین مقام کشور به چه معناست و چگونه می تواند تفسیر شود؟
در پی این کودتا انبوه جوانان و حامیان موسوی به عنوان اعتراض به طرف وزارت کشور رفتند که با برخورد خشن و ضرب و جرح نیروی ضد شورش روبرو شدند و بعد در خیابان ها به راهپیمایی پرداختند. داستان مفصل است و نمی توان کمی از آن همه را نیز نوشت. خلاصه آن است که از صبح تا اکنون که اواخر شب است در تهران و بسیاری از شهرهای ایران تظاهرات و اعتراض است و افراد بسیاری با خشم و ناراحتی شعار می دهند و اعتراض می کنند. شعارها گوناگون است. برخی از آن ها را در فیلم های ویدئویی منتشر شده در سایت ها و تلویزیون های خارج کشور شنیده ام. از جمله آن ها عبارتند از: احمدی خیانت می کند / رهبر حمایت می کند. مرگ بر دیکتاتور. نصر من الله و فتح قریب / مرگ بر این دولت مردم فریب. موسوی، موسوی، رأی منو پس بده. ایرانی با غیرت / حمایت، حمایت. می کشیم، می کشم، آن که برادرم کشت. درگیری ها بسیار شدید بوده و نیروهای ضد شورش و لباس شخصی ها تمام خیابان ها را در اختیار دارند و با بی رحمی جوانان را مورد ضرب و جرح قرار می دهند و دستگیر می کنند و البته جوانان نیز با سنگ و پرتاب هر چیز دیگر از خود دفاع می کنند. گرچه تا این لحظه از تلفات جانی گزارش نشده اما از شعار می کشیم . . . می توان حدس زد که فردی و یا افرادی کشته شده اند. وسایل ارتباط جمعی در ایران تقریبا قفل و بسته شده اند. فعلا فقط از طریق رسانه های خارجی کمی از حوادث اطلاع پیدا می کنیم.

موسوی، موسوی، رأی منو پس بده!

گفته شده است که موسوی و کروبی در خانه هاشمی جلسه داشته ولی خانه در محاصره قرا گرفته و عملا در خانه حبس شده اند. خبر می رسد که افراد زیادی بازداشت شده اند. از جمله محمدرضا خاتمی و همسرش، میر دامادی و همسرش، بهزاد نبوی، سعید شریعتی، رضا علیجانی، هدی صابر، تقی رحمانی، احمد زیدآبادی و شماری دیگر. اوضاع اگر بر همین منوال باشد و چند روز طول بکشد، یک بحران جدی پدید خواهد آمد.
با این حادثه مهم و با ماندن احمدی نژاد در چهارسال آینده، به نظر می رسد که بحران های بی سابقه ای در نظام و کشور ایجاد خواهد شد و باید در انتظار روزهای تلخ و جراحی های بزرگ بود. از یک سو شکاف حاکمیت و مردم عمیق تر می شود و چه بسا به تقابل جدی برسد و از سوی دیگر این بار شکاف داخلی بلوک قدرت، که با افشاگری های احمدی نژاد آشکار شده است، فعال خواهد شد و نظام را دچار چالش عظیم و نابود کننده می کند. این بار مخالفت با احمدی نژاد بیش از آن که در مردم جدی باشد در درون نظام جدی و علنی است. کسانی چون هاشمی و لاریجانی و ناطق نوری و حسن روحانی و صدها شخصیت و مدیران ارشد نظام این بار و در شرایط کنونی نمی توانند به سادگی با احمدی نژاد کار کنند. خامنه ای به هر تقدیر و به هر دلیل در نهایت این یاران قدیمی و وفادارش را به احمدی نژاد فروخته است. کاری که از ایشان بعید می نمود. حال در این میان نظامیان این را بر ایشان تحمیل کرده و این کودتای بدفرجام را تدارک دیده اند و یا دیگران و یا مجموعه ای از نیروها دقیقا روشن نیست. به هرحال روزهای تاریکی در پیش است.
2
امروز برای سفر به لندن به رم آمدم و فردا عازم آنجا هستم.
3
نامه ای خطاب به آقای هاشمی رفسنجانی نوشته ام که البته هنوز قصد انتشار آن را ندارم تا ببینم اوضاع در روزهای آینده چه می شود.

یادداشت های روزانه – ا

Share:

More Posts

از واشگنتن تا لس آنجلس

چون نمی توانستیم صحبت کنیم از طریق تلفن و آیفن باز آن و با ترجمه یک ایرانی (که بعدا دانستم که از همکاران همانجا است)

سفر از ایتالیا به آمریکا

شنبه 1 آذر 88 / 21 نوامبر 2009 طبق قرار قبلی روز پنجشنبه از ایتالیا به لس آنجلس آمدیم و اکنون در شهر اورنج کانتی

Send Us A Message