اخیرا در پی رخداد تلخ و فاجعه آمیز ترور جنایتکارانه چند تن از نظامیان ایرانی و عراقی و انتشار مواضع برخی از چهره های ملی – مذهبی در این باب (و از جمله من)، مناقشاتی درگرفت و برخی مواضع متعارض جلوه کرد. اخیرا دوستی در نقد برخی از نوشته هایم، مطالبی گله آمیز ارسال کرد. من نیز در پاسخ آن دوست عزیز، مطلبی تهیه کردم و قصد داشتم خصوصی بفرستم ولی در نهایت دیدم بهتر است که منتشر شود تا به شفافت مواضع کمک کند. از این رو با اجازه غیابی این دوست (که البته به دلیل این که شاید به ذکر نامش راضی نباشد) از ذکر نامش خودداری می کنم. ضمنا اگر پاسخی دریافت شود، با اجازه در همین جا منتشر خواهم کرد.
با سلام و پوزش از تأخیر در پاسخ
در نظر داشتم که کمی تفصیلی تر بنویسم ولی در نهایت به این نتیجه رسیدم که به تذکر چند نکته بسنده کنم:
اول این که اختلاف ما به تعبیر علما صغروی است و نه کبروی. یعنی در دفاع از کشور و میهن و تأمین منافع ملی و نیز کوشش حول وحدت تمام نیروها برای تحقق این اهداف امری است بایسته و ضروری و مشروع اما و هزار اما اختلاف در این است که ظاهرا شما از سیاست های خارجی جمهوری اسلامی به ویژه در منطقه خاورمیانه و از جمله حفظ رژیم دمشق دفاع می کنید و از این رو از نماد و مجری چنان سیاستی در این منطقه تحت عنوان «شخصیت ملی» یاد می کنید و آن را «آرش کمانگیر» می شمارید که لابد مرزهای ایران را تا جیحون (بخوانید مرزهای اسرائیل) گسترش داده است! پس بحث بر سر مصداق است و انضمامی و نه عناوین عام و انتزاعی. گفتن ندارد اگر من هم چنین برداشتی داشتم، منطقا با شما هم نظر می بودم و اختلاف از میان بر می خاست.
دوم. در مخالفت با سیاست های تجاوزکارانه آمریکایی ها و قلدری های ترامپ و به ویژه ترامپیست های وطنی، که به این امامزاده بی غیرت دخیل بسته اند و انتظار معجره دارند، نیز اختلافی نبوده و نیست. در این سالها بارها در این زمینه نوشته ام و از جمله در مقاله نخستم بدان تصریح شده است. حال اگر شما می خواهید آمریکای ترامپ و یا ترور اخیر را در عراق محکوم کنید، من هم با شما همصدا هستم و اگر بیانیه ای منتشر می کنید اسم مرا هم لطفا بگذارید. اما به مردم آدرس غلط ندهیم و این توهم را دامن نزنیم که گماشتگان حکومت ایران در منطقه و حتی در مبارزه درست و قابل تقدیر با داعش برای دفاع از آزادی و عدالت و به ویژه منافع ملی و به سود ایرانیان بوده و آمران و عاملانش قهرمان ملی اند و اسطوره. از سوی دیگر، چنین اسطوره سازی های ناموجه و جعلی، در نهایت به بی محتوا کردن اساطیر خلاق یک ملت منتهی می شود. اساطیر (که بخشی از ذخائر مهم و خلاق فرهنگی یک ملت کهن است) در گذر زمان ساخته می شوند و برآمده از اراده یک فرد و یا حکومت نیست. آرش شاهنامه و به ویژه با بیان استثنایی و ماندگار سیاوش کسرایی، چه نسبتی با فلان قهرمان حکومت ساخته دارد که اگر هم در جایی سودی داشته اما زیانهایش به مراتب بیش از سودش بوده است؟ اگر شما دوستان بر دعوی خود اصرار دارید، لطفا ادله خود را ارائه کنید تا من و ما نیز قانع شویم و به «گروه آرش» به پیوندیم.
سوم. گله کرده اید که چرا به آزادی بیان فردی شما و دوستان دیگر خرده گرفته ام. از شما بعید است که چنین می گویید. مسئله اساسی حفظ حداقل توافقات سیاسی و رعایت پرنسیب های جریان اصیل ملی – مذهبی هاست و نه تعرضی به آزادی عقیده و بیان شما و دیگر عزیزان. این که ملی – مذهبی با عنوان تشکیلاتی فعالیت ندارد، دلیل نمی شود که چند چهره محبوب و اصیل و دوست داشتنی، که سرمایه ملی هستند، این سرمایه را چنین ارزان بفروشند. کما این که من هم در اینجا چنین حقی ندارم. حداقل تا زمانی که از چنین برندی استفاده می کنیم، مجاز نیستیم ولو به صفت فردی موضعی بگیریم که ناقض اصول توافقی (نوشته و یا نانوشته) جمع باشد. این روزها دهها نفر از همین طیف با من تماس گرفته و ضمن تأیید نوشته های من از این اقدام شما دوستان شکوه ها کرده اند.
حق یارتان
سه شنبه 16 دی 98