پس از انتشار مبحث کنیزداری در اسلام، آقای امیرعلی در کانال «ققنوس» پرسش و در واقع ایرادی مطرح کرد که اکنون در اینجا متن ایشان را عینا می آورم و بعد پاسخ خودم را به کوتاهی تقدیم می کنم:
«. . . در این مورد توجیه شما این است که چون رسم برده داری بخشی از سنت جاافتاده دوران بعثت و قبل از آن بود، اسلام هم به ناچار!!! در راستای سنت جامعه عمل می کرد. آیا این قضیه با ماجرای زینب و زید و شخص پیامبر که ادعا داشت با سنتی غلط برخورد کرده و راه درست را نشان عرب و جامعه اسلامی داده، در تناقض و تضاد نیست؟ چطور موضوع بردگی و کنیزداری تابع سنت پشینیان میمونن [می مانند] ولی در اون [آن] مورد سنت غلط باید اصلاح شود».
پاسخ
اول تذکر سه نکته مقدماتی و ضروری:
نخست این که من در مقام تاریخ نگارم و نه در مقام متکلم و می دانیم که کار متکلم از یک سو دفاع از اعتقاداتش است و از سوی دیگر پاسخ به شبهات و ایرادهای مخالفان و منکران اما مورخ کارش فهم همدلانه داده های تاریخی و بعد تفسیر و توجیه پسینی و معقول از همان داده هاست.
دوم این که واقعیت این است که ما اکنون اطلاعات دست اول و کامل و متقنی از تحولات عصر نبوی و پس از آن نداریم و حتی اسناد نقلی نیز عمدتا حدود دویست سال بعد از آن زمان تنظیم و ارائه شده اند. بدین ترتیب هرچه می گوییم گمانی زنی است.
سوم. آنچه مسلم می نماید این است که اکثریت قریب به اتفاق احکام شرعی در عصر نبوی امضایی هستند و نه تأسیسی و این سخن بدان است که نبی اسلام (حال به فرمان الهی و یا به تشخیص خود) همان سنت های رایج را عینا مورد تأیید قرار داده و یا با اصلاحیه هایی پذیرفته و البته در مواردی نیز مردود دانسته و قواعد تازه ای را در چهارچوب معیارهای دینی و اخلاقی اش جایگزین کرده است. در عالم واقع نیز جز این نمی توانسته باشد. هیچ مصلحی (اعم از دینی و غیر دینی) در خلاء کاری نمی کند و به تعبیر دیگر در سرزمین سوخته بنای تازه و متعارضی بنا نمی نهد. تمام تغییرات انسانی و تمدنی در بستر واقعیت ها و به تدریج شکل می گیرند.
اما در ارتباط با موضوع محل پرسش. از منظر تاریخی می توان گمانه زنی کرد و گفت که تأیید محدود و مشروط نظام برده داری عمدتا به دلیل عمومیت ستبر آن در تمام عرصه های ذهنی و اجتماعی و به ویژه اقتصادی جامعه برده دار حجاز بوده چنان که در تمام جوامع چنین بوده و به همین دلیل قرنها ادامه یافته است. فهم دینی من می گوید که در بعد حکمت نظری برده داری و به ویژه خرید و فروش انسان به لحاظ نظری عملی زشت و غیرانسانی و غیر اخلاقی است ولی در بعد حکمت عملی می دانیم که همواره این زشتی ها در اشکال مختلف وجود داشته و تا حدودی گریزناپذیر بوده و هست. از نظر من اگر اندیشه و سیاستی آگاهانه و ارادی زمینه های رهایی از بردگی را فراهم کند، قابل قبول است. در حد دانش من در اسلام آغازین، چنین سیاستی اعمال شده است.
اما در باب ماجرای الغای فرزندخواندگی به دست نبی اسلام، به گمانم اگر نگوییم تنها دلیل دلیل اصلی اش آن بوده که در شریعت اسلام (مانند دیگر شرایع و مقررات بشری در تمام جوامع و حتی تا کنون) اصالت و اعتبار به خون و تبار بوده است و نه چیزی دیگر. اگر چنین امری فرض باشد، منطقا فرزندخواندگی مخل نظام خانواده خواهد بود و از این منظر غیر قابل قبول می نماید. زیرا گفتن ندارد که نظام خانواده مردسالار را از هم می پاشد. هرچند در جایی ندیدم که چنین استدلال شده باشد ولی فکر می کنم تصور چنین عاملی کاملا معقول است. اگر چنین باشد، دیگر مسئله فراتر از اصلاح و رفرم است. قصدم دفاع دینی و پیشینی از گزاره های دینی نیست. من نه سخنگوی خدا هستم و نه وکیل تسخیری محمد. هرچه هست گفتگوی آزاد است و ارائه استدلال. اگر نقدی بر آن است می توان مطرح کرد.
در هرحال از یاد نبریم تاریخ را صرفا می توان با معیارهای نقد تاریخی فهم و تحلیل کرد و این روش می گوید با معیارهای امروزین گذشته ها را داوری نکنیم. از باب مثال ازدواج خواهر و برادر در عصر ساسانی سنتی دینی بوده (چنانکه موبد برزگ کرتیر در آغاز این دوره از احیای آن با افتخار یاد می کند) ولی آیا با معیارهای اسلامی پسین می توان گفت که آن سنت خلاف شرع بوده و فرزندان چنان همسرانی زنازاده بوده اند؟ در داستان ازدواج فرزندان آدم و حوا، علامه طباطبایی به دلیل عدم توجه و یا عدم اعتقاد به تاریخی نگری، مرتکب دو اشتباه بزرگ شده است. یکی این که داستان را واقعی و تاریخی دانسته و دیگر این که برای حل تداوم نسل آدم بر این گمان رفته است که فقط برای یک بار برادر و خواهر ازدواج کرده و بعد نامشروع شده است. دیدگاه شگفتی!
سخن آخر آن که در جهان مدرن، که نظام خانواده در حال تغییر بنیادین است، باید فرزندخواندگی، که پدیده ای رو به گسترش است، به رسمیت شناخته شود و از این رو نباید دیگر خون معیار نسل و تداوم آن باشد.
8 دی 98
حمله تند فرمانده سپاه فارس به موسوی و کروبی و اصلاح طلبان
6 سرتیپ پاسدار غیب پرور فرمانده سپاه فجر فارس در یک سخنرانی مطالب تند و تهدیدآمیزی در مورد اصلاح طلبان و از جمله موسوی و