فتوای دو مرجع تقلید حوزه علمیه قم آقایان مکارم شیرازی و نوری همدانی در حرمت فیلمسازی از دو چهره سرشناس میراثی و جهانیِ محبوب یعنی شمس و مولانا، بار دیگر مناقشه سنتی فقه و عرفان را در خاطرهها زنده کرده است. این جدال درازدامن تاریخی که اغلب با سلاح تکفیر و تحریم همراه بوده گرچه فتوحات فقیهانه به همراه آورده اما نتیجه آن انزوای فرهنگ مداراگر عرفانی بوده است. این جدال تاریخی این بار در زمانه حاکمیت فقیهان سیاسی و با تکلیفتراشی برای ساحت فرهنگ و هنر تکرار میشود.
ما جمعی از نواندیشان دینی ایرانی، به عنوان منادیان اسلام مدارا و مدافعان قانون و جامعه مدنی، نه تنها ناخشنودی خود را نسبت به استفاده از حربه فتوا در قلمرو حاکمیت قانون ابراز میداریم که از اِعمال زورمندانه اراده تکلیفی و فقیهانه در عرصه فرهنگ برای بستن کمترین روزنههای معنویت و مدارا در جامعه ایرانی سخت نگرانیم.
آشنایان با فرهنگ ایران و تاریخ ادیان نیک میدانند که ابعاد هولانگیز این منش مفتیانه چندان متنوع و ناگوار است که به مناسبت اخیر تنها به گوشههایی از آثار آن در این بیانیه اشارت میرود:
۱. ورود اصحاب فتوا در حوزه اعتقادی:
رسالت فقیهان و مفتیان استنباط احکام شرعی مومنان از ادله تفصیلی شریعت است. با این تعریف بخش مهمی از نزاع تاریخی فقیهان و عارفان لاجرم بایستی پیرامون پایبندی صوفیان به آداب شریعت شکل گرفته باشد، حال انکه در عمل چنین نیست. انگاره “وحدت وجود” مایه اصلی نزاع آن دسته از فقهایی است که نگاهی آمرانه به حوزه اعتقادی داشته و با سوء تفسیر از انگارهای کلامی و مفاهیم ذوقی، حکم به تکفیر ناروای فقهی در حوزه اعتقادی راندهاند. اینکه طایفهای موهوم از مومنان بتوانند با طرح پرسشی اعتقادی در قالب استفتاء، فقیهی را به فتوای تحریم و تکفیر بکشانند نه تنها سوء استفاده از مرجعیت که تجاوزی آشکار از مرزهای عرفی فتواست.
۲. تفرقه میان مسلمانان:
آموزههای عرفانی و میراث صوفیانه، بخشی از منظومه معرفتی مسلمانان است که در طول تاریخ آثار تربیتی و فرهنگی خود را ناگزیر و بیتردید بجای گذاشته و نامدارانی به جهان عرضه کرده است. ورود فتوا در سبک زیست و رفتاریِ متفاوت نه تنها اِعمال نامشروع اقتدار دینی است که به همبستگی مسلمانان آسیب رسانده و امکان مدارای رفتاری و اعتقادی در میان طیف و طوایف رنگارنگ اسلامباوران را به حداقل میرساند. کارکرد فتوا اگر نتواند همدلی و نزدیکی مردمان را پدید آورد (همان کارکرد سالکان و عارفان) دستکم نباید اسباب تشتّت و پریشانی جامعه شود و فقیهان نباید با رجم و طرد و ترشرویی، مسلمانان را بیش از این پاره پاره کنند.
۳. اخلال در حاکمیت قانون و آشوب در میثاق مدنی:
صدور فتوای تحریم یک فیلم یا اثری هنری اگر در زمانه عزلت فقیهان اسباب وجاهت بود، در حاکمیت سیاسی فقها تنها به آشوب تقنینی و پریشانی اصول حاکمیت و مبانی مدنی دامن میزند. قیام در برابر قانون با صدور فتوا و خروج از میثاق مدنی و قانون اساسی با روش مفتیانِ سنتی پدیده هولناکی است که اگر گسترش پیدا کند کورسوی امید مردم به حاکمیت لرزان قانون را هم از بین خواهد برد. حاکمیت اساسی و ارکان جمهوری به آنارشی طبقاتی فقها فروخواهد غلطید و هیچ حوزهای از ساحات اجتماعی و سیاسی مصون از دخالت مفتیان و اجتهاد بیمرز مراجع نخواهد بود و تمامیت ایران بخطر خواهد افتاد.
۴. خسارت و تاراج میراث ملی و فرهنگی:
مرجعیت شیعه اگر به زعامت فراگیر و مقبول عام خود میاندیشد باید با سرمایههای ملی و فرهنگی این مرزوبوم بر سر مهر باشد. آثار شوم چهاردهه سیاست فقیهانه و بیاعتنایی به اسطورههای ملی و تاریخی این کشور امروز برابر ماست. تاراج میراث ملی و چهرههای جهانی ایرانیان در سازمانهای بینالمللی، ادعای مالکیت میراث معنوی ایرانیان از سوی بیگانگان و تصاحب و ثبت خداوندان فرهنگ وهنر و ادب این ملت به نام دیگر ملتها، آثار ستیز و مدیریت فقیهانه در دهههای گذشته است. خسارتهای مادی و معنوی این سوء تدبیر و آفات کوتهاندیشی شریعتمداران در جهان فرهنگی و متنوع ایرانیان را امروز در بخشهای تاریخی، جهانگردی و صادرات غیرنفتی این کشور میتوان پی کرد. مولوی، مراد او شمس و انبوهی از عارفان، حکیمان و مربیان ایران بزرگ، سرمایهها و آموزگاران جهان امروز و آدمیان جویای معنیند. با سلاح فتوا به مصاف این سرمایه عظیم جهانی رفتن جز نفرت و دینگریزی نتیجهای نخواهد داشت و بدنامی بیشتر فقیهان را دامن خواهد زد.
۵. عدول از حکم و ورود در مصداق:
فتوای اخیر دو مرجع تقلید قمنشین گذشته از آنکه ورود تکلیفی در حوزه اعتقادیست، عدول از قاعده فتواست که وظیفه فقیه را نه تشخیص مصداق که تبیـین حکم میداند. شوربختانه غالب فقیهان امروز حتی بصیرت موضوعی ندارند چه رسد به تشخیص مصداق و اگر جز این بود، منظومه فقه معاصر با این همه هزینه وعِده وعُده بدین پایه از انحطاط نمیرسید که در دوره زعامت فقیهان چنین کاسد، راکد و بی خریدار بماند. صدور فتوای تحریم عرفان در هنر هفتم، از ابعاد متنوع، موضوعی خامدستانه و کوتهنظرانه است و نشان از اوج ناآشنایی فقیه با مصادیق و موضوعاتی دارد که در آنها استنباط حکم میکند. تاثیر عرف و شناسایی و مدخلیت آن در فتوا و نیز حکم راندن بر آلات مشترکه، ملاحظات تفصیلی خود را میطلبد که دو فتوای اخیر از دقت در این معنا خالی است.
۶. بازار ارادت و تقلید:
بر درازنای مصاف فقیهان و صوفیان، همواره شبهه “بازار” سایه افکنده است. بازار تقلید و بازار ارادت، دوگانهایست که ظن سوداگری و صرافی را بر سویه معرفتی رقابت تاریخی فقیهان و عارفان غالب کرده است. این تهمت تاریخ نیست که گزارش تجربهای زیسته است دو در عین حال یک روی سکه. روی دیگر سکه آنست که عارفان و صوفیان جان آدمی را با انگبین معنا صید کردند و با سلوک و تربیت، شهد معنویت را در کام مشتاقان ریختند هرچند که گاه برخی از ذوق ارادت به استبداد صوفیانه چمیدند و عنان اعتدال ازکف دادند اما فقیهان تجربه دینی را به تکلیف شریعت فروکاستـند و جز ترشی تقلید و عبوسی فتوا انتظار نداشتند. در این میان، فقیهان عارف مشربی که جمع فریقین کرده و با تجربههای معنویِ رنگارنگِ مومنان مدارا کردهاند و حکیمانه کوشیدهاند تا دِماغ خویش به تجربههای باطنی معطر سازند، قبولِ عام یافته و سربلند تاریخند. زینهار که فقیهان امروز جز با مدارا، فروتنی و تفاهم نمیتوانند صید نظر کنند و با صدور فتوای عبوس، رمیدگان از دین و شریعت را بیشتر میرمانند و دریغا که تنها بازار الحاد و انکار را گرمتر خواهند کرد.
ما جمعی از نواندیشان دینی ایرانی امروز در گذرگاه تجدید مصاف تاریخی فقه و عرفان و با اغتـنام فرصت از این رخداد معرفتی، مشفقانه جامعه ایمانی و خاصه فقیهان صاحب فتوا را بیم میدهیم که از گذشته تاریخی درس بگیرند و با پاسداشت میراث ستبر عرفانیان و احترام به آثار ماندگار اهل حکمت و معنا، حق تربیتی و معرفتی ایشان در پهنه تمدن فارسی را به دیده اعتبار نگریسته و سرمایههای فرهنگی این ملت را بیش از این به تندباد تکلیف فقیهانه نسپارند.
ما به عنوان مدافعان ایمان مدارا و فرهنگ معنا، متولیان قانونی و اولیای حاکمیت را به سرزنش تاریخ توجه و تذکار میدهیم که عرصه اعتقاد و اسطوره، عرصه فتوای فقیهانه نیست. حاکمیت باید پاسدار میثاق ملی و حراست از ثروت فرهنگی و تمدنی این ملت باشد و روا نیست با خامدستی و کوته بینی، تـتمه سرمایههای ملی ایرانیان به دام ادعا، ثبت و غصب بیگانگان در مجامع بینالمللی افتد.
ما جمعی از نواندیشان دینی مشفقانه فقیهان عرفانستیز و حکمتگریز را به تامل در آثار سوء مذهبِ ظاهر، که امروز از تمامی ساحات ایرانی هویداست، میخوانیم. نیکوست اگر دماغ خشک فتوا را به تجربههای باطنی تازه کنید و با مشق مفاهیم حکیمان و عارفان جهانی ایران، زیستبوم رنگارنگ و سرشارِ فرهنگ ایران را به رسمیت بشناسید و از دشمنی با ثروت معنوی ایرانیان بکاهید. آفاق مذهب عشق به حصارهای فقهی کرانه نمیگیرد، سعی باطل مکنید !
عبدالعلی بازرگان، محمّدجواد اکبرین، محمّد برقعی، رضا بهشتی مُعزّ، سروش دبّاغ، محمود صدری، رضا علیجانی، داریوش محمّدپور، مهدی ممکن، یاسر میردامادی و حسن یوسفی اشکوری.