اشاره: متن زیر طرح چند نکته پیرامون مقاله تحلیلی نو بر شورش غلیه عثمان» منتشر شده در سایت زیتون است و نیز پاسخ من بر آن.nnجمشیدnگفت:nاردیبهشت ۲۶, ۱۳۹۶ در ۲:۰۸ ق٫ظnتا جایی که من دریافتم، در آن زمان بحث «مردم» یا «عموم» نبود، آنچه مطرح بود «مؤمنان» بودند. بنابر این سخن از حقوق مردم و حقوق عمومی گفتن خواننده را گمراه میکند.nدوم، آنچه بیت المال خوانده میشد، مجموع دارایی های غارت شده و مردان و زنان و کودکانی بودند که بعنوان کنیز و برده اسیر میکردند، میبردند و میان خود تقسیم میکردند. هر کس آنچه می خواست را نگه میداشت و آنچه نمی خواست را می فروخت.nبیت المال از مالیاتی نبود که مغیرت بن شعبه، سعیدبن عاص، حجربن عدی و دیگر «مؤمنان» از کار و زحمت و دسترنج خود داده باشند، یا از منابع عمومی مانند منابع طبیعی گرد آمده باشد که با واژه امروزی «اموال یا دارایی عمومی» نامگذاری شود.nبر «همه» آنچه در گذشته های بنسبت دور بوده نمیشود با واژگان، اصطلاح ها و جمله های سیاسی و اقتصادی ویژه امروزی نام گذاشت و گزارش داد. هر موضوع جا، مفهوم و نام خود را دارد. به نظر من اینگونه نامگذاری بگونه ای مایه تغییر مفهوم آنچه بوده و باعث تحریف تاریخ میشود (بی گمان جناب اشکوری به این موضوع مهم توجه دارند، ولی پیش می آید، یکی از دشواریها در این گونه پژو هشها همین است).nاین که مردان و زنان و کودکان اسیر و دارایی های غارت شده دیگران را مال الله و مال الناس می خواندند، به نظر من جز دروغ، فریب، موضوع را توجیه و خود را قانع کردن نبوده است.nعدالت هم از نظر «مجاهدان و صحابه و مؤمنان» این بود که اسیران از زن و مرد و کودکان و دارایی های غارت شده را بنسبت برابر میان «مؤمنان» (نه مردم و عموم) تقسیم کنند. «آن شمع» هم دزدی و غارتی بود.nمیفرمایند ابوذر « در برابر زراندوزی و زندگی مسرفانه دستگاه خلافت و بزرگان حول عثمان زندگی زاهدانه پیامبررا بیاد می آورد». به نظر من اینگونه سخن گفتن هم (ببخشند) از روی عادت است که عموم گرفتار آنیم و با رویکرد علمی نویسنده گرامی جور در نمی آید. با آن همه اسیران از مرد و زن و کودک و آن همه دارایی غارت شده، گرسنگان دیروز ثروتمند شده بودند. آن همه دارایی را چه میکردند؟ آیا میبایست دور میریختند؟ یا دارایی های دزدی و زنان و کودکان اسیر را میان نیازمندان تقسیم میکردند تا عدالت برقرار میشد ؟!nشیعیان میگویندامام حسن بن علی سه بار دارایی خود را میان تهیدستان تقسیم کرد ! ولی این دارایی چه بود و از کجا به دست آمده بود؟ آیا جز زنها و بچه های اسیر و دارایی های غارت شده بود ؟ ایا این افتخاری دارد ؟nاینکه در تقسیم بیت المال سهم کمتری به برخی از «مؤمنان» میرسید بحث دیگری است که فرمودند. اعتراض هم در واقع بر همین بود که چرا زنها و بچه های اسیر و دارایی های غارت شده و دزدی را میان «مؤمنان» برابر تقسیم نمی کنند و عثمان خود و پیرامونیانش بیشتر برمیدارند ؟nاصل موضوع جنایت بود، بنابر این عدالت در شیوه تقسیم و تسهیم جایی در اینگونه بحث ها ندارد، که تا اندازه ای در گزارش استاد بازتاب دارد و در ذهن عموم ما مسلمانان و بویژه شیعیان دوازده امامی جا گرفته (دیگران را نمیدانم). به عثمان و معاویه اعتراض داریم که چرا دارایی های غارت شده و بدتر از آن ناموس ما را بعدالت میان غارتگران و جنایتکاران تقسیم نمیکردند و بد بهره برداری میکردند ! به علی بن ابی طالب افتخار میکنیم و او را مقدس و عادل میخوانیم که خوب تقسیم میکرد !nدیگر اینکه، زاهدانه زیستن آن مردم پیش از آن غارتها چه معنایی دارد ؟ مردم لخت و گرسنه چگونه زراندوزی میکردند اشرافی میزیستند ؟nهنگام انتخابات است و پیگیر گزارشها و تحلیل ها هستم، بیش از این وقت نوشتن نیست.nتاریخ را باید دوباره خواند، ولی این بار درست خواند و واقعیت ها را دریافت، که به نظر من استاد اشکوری چنین میکنند. گرچه با وجود احترامی که برای ایشان و اعتباری که برای نوشته ها و گفته هایشان قائلم اشکال های خود را نیز در حد مقدور مطرح میکنم. ببخشند.nnپاسخ دادنnnیوسفی اشکوریnگفت:nاردیبهشت ۲۷, ۱۳۹۶ در ۸:۵۳ ب٫ظnبا سلام به دوست عزیز جناب جمشید و سپاس از لطف و حسن ظن شانnهرچند پرداختن تفصیلی به تمام مطالب مطرح شده ممکن نیست ولی به برخی نکات مهم به ترتیب اشاره می کنم.nدر باره اصطلاح عموم. این عنوان با غلبه مفهومی و انضمامی آن غالب و یا اکثریت را افاده می کند. در گذشته و به ویژه در صدر اسلام عموم همان جامعه مؤمنان بوده است از این رو این دو مانعه الجمع نیستند که مجبور شویم یکی را برگیریم.nدر باره بیت المال نیز لازم است گفته شود که اولا دقیق دانسته نیست در قرن نخست و به ویژه در دوران خلفای راشده این عنوان وجود داشته یا نه چرا که این تعبیر و اصطلاح ار قرن سوم و حداکثر از قرن دوم مصطلح شده است. ثانیا مواد بیت المال نیز تمام دارایی هایی بوده که به جامعه مسلمان تعلق داشته و در اختیار دستگاه خلافت و حکومت بوده است و آنها را بسته به شرایط و قواعد خاص (که مرتب تغییر می کرده است) بین واجدین شرایط توزیع و تقسیم می شده است. یکی از مصارف بیت المال کمک به نیازمندان غیر مسلمان نیز بوده است. طبق نقل منابع (از جمله ماوردی در «احکام السلطانیه») غنائم جنگی (اعم از وجه نقد و اراضی) و نیز فیء و خراج و انفال و زکوات بیت المال را تشکیل می داده است. البته اسیران جنگی در اشکال محتلف از جمله یا با فدیه آزاد می شدند و یا تحت شرایطی بین مجاهدان تقسیم می شد.nقابل ذکر است که این محدوده بیت المال بیشتر مربوط به زمان ماوردی یعنی قرون چهارم و پنجم هجری است و در زمان خلافی راشده بسیار محدودتر بوده است. در آغاز مالیات به معنای متعارف آن تقریبا وجود نداشت. البته پس از فتح ایران و استفاده از دیوان سالاری ساسانی در خلافت عربی – اسلامی بر ابعاد حقوقی و سازمانی بیت المال افزود و این به قلمرو بیت المال و مصارف آن افزود.nالبته درست متوجه نشدم مراد از «غارت» و «دزدی» چیست. البته اگر مراد همان غنایم جنگی است که درست یا نادرست تحت عنوان دیگری قابل بررسی است و گرنه مسلمانان به عنوان یک سنت نه بالمره به غارت اموال دیگران دست می زدند و نه به خانه های مردم دستبرد می زدند. اگر هم بود پدیده ای بوده مانند همه جوامع و ربط خاصی به دین و ایمان کسی ندارد.nدر باب استفاده درست از اصطلاحات هم حق با شماست. در حد امکان می کوشم از همان اصطلاحات مطرح در منابع اسلامی استفاده کنم ولی از قضا عنوان «عموم» در ادبیات دینی کهن سابقه دارد. مثلا «عامه الناس». هرچند با توجه به غلبه مسلمانان بر اقلیت های دیگر عامه همان مؤمنان بوده اند. مال الله و مال الناس و عدالت و حق و حقوق و مانند آنها نیز تاریخ دارند و در هر زمان مفهوما و مصداقا فرق می کرده است.nالبته ظاهرا شما به اصل جنگ و جهاد و غنائم و توزیع آن ایراد دارید که صد البته مورد تحیق من نبوده و نیستند. از این رو من نه می خواهم آنها را مورد نقد و بررسی قرار دهم و نه به آنها افتخار کنم و نه رد کنم. کار یک مورخ این نوع داوری های عقیدتی نیست. در هرحال اگر پای این نوع مباحث پیش بیاید باید به گونه ای دیگر بحث کرد. می دانم خزانه دولتی به معنای امروزین آن با گذشته های تاریخی تمام اقوام از جمله مسلمانان متفاوت است. من تلاش می کنم در چهارچوب منابع موجود تاریخ مسلمانان خوانشی مستند و معقول در عین حال انتقادی داشته باشم. در این چهارچوب خوشحال می شوم شما و یا هر صاحب نظر دیگری نوشته هایم را مورد نقد و بررسی قرار دهند. من تابع قواعد نقد هستم و داوری های احتمالی و محدود من نیز مبتنی است بر مستندات قابل اعتنای موجود.nباز هم سپاسnn
گفتگویی که گویی دو طرف حرف هم را نمی شنوند!
داستان تحمیل حجاب اجباری در جمهوری اسلامی دیرینه سال است و به ماه های اول عمر جمهوری اسلامی باز می گردد. نخستین کسی که این