اشاره: متن زیر کامنت دوستی به نام «ناظر» در پای مقاله ام با عنوان «نقذپریر پیامبر» و پاسخ من به همان کامنت در همانجاست. nnبه نظر می رسد که منظور نویسنده نقد نظرات و پیش فرض های مفسرین و و عالمان دین در باره پیامبران و پیامبر گرامی اسلام است والا اینکه پیامبر اسلام نقد پذیر بوده یا خیر بعد از حیات ایشان گره گشای مشکلی نیست و شواهد تاریخی نیز موید نقد پذیری آن حضرت استnnبا سلام .nهرچند در مقاله نقد نظریه رایج سنتی عموم مسلمانان در باب مقولاتی چون علم و عصمت پیامبر صورت گرفته اما هدف نگارش چنین مقاله ای پیامدهای نظری و عملی آن در دوران پس از نبوت و از جمله در شرایط کنونی جهان اسلام است.nنظریه نقدپذیری نبی اسلام دو پیامد مهم دارد. یکی این که می توان برخی رفتارهای پیامبر را که با هیچ منطقی نتوان توضیح داد و موجه شمرد، به صراحت حمل بر اشتباه و خطا کرد؛ چرا که خطا امری بشری است و از مقام و منزلت یک انسان معنوی و الهی و دریافت کننده وحی نیز نمی کاهد. اگر چنین باشد، دیگر چه نیازی به این همه تکلف و یا توجیهات نامعقول و جزمیت در توجیه فلان تصمیم پیامبر؟ بنگرید به سیره نویسان متأخر که با فرض جزمی عصمت و علم مطلق پیامبر خود را به چه دردسرهای پیچیده ای درگیر کرده اند!nپیامد دوم عادی شدن نقد و بررسی صحابه و به ویژه در شیعه بررسی افکار و اعمال این بزرگان است. می دانیم در اهل سنت صحابه از چنان منزلتی برخوردارند که گویی دارای عصمت اند و عادل به معنای تام کلمه و در تشیع نیز داستان روشن است.nبه هرحال اگر نقدپذیری پیامبر و به ویژه امامان شیعی پذیرفته شود تغییرات مهمی در عرصه کلام و فقه و حدیث رخ خواهد داد و در عرصه سیاست و جامعه مسلمانان نیز راه نقد و نقادی حاکمان تحت هر عنوانی (حلیفه و یا امام و یا فقیه و . . .) گشوده خواهد شد و راه نفی و طرد استبداد مذهی و به اصطلاح استبداد دینی باز می شود.nاشکوریn
عالم زر یا عالم زور؟!
به یاد می آورم که پس از ورود به قم در سال 1344، زمانی که هنوز چندان با محیط آشنا نشده بودم و استادی و