اشاره: امروز جناب آقای حسین نوش آذر با ارسال ایمیلی نظرم را در باره فرازی از رمان «کهربا» اثر محمدعلی سپانلو پرسید که در آن به نام و به تصریح از دکتر علی شریعتی یاد شده و در آن اوصافی به او نسبت داده است؛ اوصافی که تا کنون کسی مطرح نکرده است. مانند باده گساری و تریاک کشی و آن هم به تعبیر نویسنده رمان «مردانه»! من هم نظرم را مکتوب خدمت آقای نوش آذر فرستادم. اندکی پس از آن ایشان لینک گزارش خود در باره رمان مورد اشاره (منتشر شده در سایت رادیو زمانه) را برای من ارسال کردند که در آن بخشی از پاسخ من نیز آمده است. با سپاس از ایشان و به منظور آگاهی بیشتر علاقه مندان این پرسش و پاسخ را بی کم و کاست در اینجا منتشر می کنم و البته علاقه مندان را به خواندن گزارش مفید آقای نوش آذر دعوت می کنم.nnسلام آقای اشکوری عزیزnnایمیل شما را دکتر نیکفر در اختیارم گذاشت برای تحقیق درباره یک موضوع مهم.nnمیدانید که محمد علی سپانلو درگذشت. او با نام مستعار رمانی منتشر کرده به نام کهربا.nnدر این اثر، شخصیتها مابهازای بیرونی دارند. یکی از این شخصیتها علی شریعتیست.nnسپانلو مینویسد:nیک روز من و یدالله شال و کلاه کردیم رفتیم حسینیه. گویا یک خطابهٔ بلندی بود که بعد کتابش هم درآمد؛ آن روز قسمت آخر خطابه بود. جمعیت توی حسینیه موج میزد، بیشتر جوان. سبک مخصوصی داشت، خاموش میماند، جمعیت را منتظر میگذاشت، یک باره مثل اینکه باروت توی سینهاش منفجر شده باشد یک نعرهٔ یا قدوس میکشید آن وقت سخنها میآمد بیرون. چسبیده به هم، میرفت بالا، اوج میگرفت…n nشاعر میگفت وقتی سخنران آمد پایین، مگر جوانها رهایش میکردند؟ دورهاش کردند و پرسشها و پرسشها! بالاخره تمام شد، گریباناش را خلاص کردیم، برابر قراری که گذاشته بودیم از آنجا رفتیم خانهٔ یدالله شام.n nتابستان بود و هوا خیلی گرم، نشستیم توی خیاط باصفای خانهٔ یدالله کنار حوض، یدالله هم سفرهٔ پهن کرد و بساط چید و بطریها را گذاشت وسط. البته او عرق خور نبود ولی اگر میخواست بخورد مردانه میخورد، فکر میکنم تنهایی بیشتر از یک بطر خورد. همان کنار بساط، توی حیاط، منقل آوردند، من و یدالله گل نم گل نم میخوردیم و میکشیدیم. علی تریاکی نبود ولی مثل عرق خوردنش در این جبهه هم مردانه میرفت، گمان میکنم در یک نشست بیشتر از نیم لول تریاک کشید. بعد خوابش گرفت گفت جای مرا همین بغل حوض بیاندازید من بخوابم. او خوابید و خروپفش بلند شد. من و یدالله نشستیم به قرار خودمان…. نزدیکای صبح، به یدالله گفتم بیدارش کن بگو پاشو نماز بخوان! بگو تو که عصر برای جوانها آن طور نماز را مجسم میکردی فلان است، نمیدانم بستن عهد در پیشگاه الهی است، بهمان است، نمیدانم عدی برای انسانیت است، برای روح، برای آزادی، خوب پاشو واجب را انجام بده؛ میگفت یدالله دستش را دراز کرد پای او را تکان داد و گفت: علی پاشو، دارد سپیده میزند، وقت نماز است! علی اعتنا نکرد. گفتم یدالله ولش نکن، خودش را میزند به آن راه که خواب است و نشنیده، امر به معروف بکنیم. یدالله دوباره شروع کرد به تکان دادن او. آخر علی سرش را بلند کرد، یک جمله گفت و یک آیه خواند، چرخید، پشتش را به ما کرد و درجا به خواب رفت.»nnآیا شما با علی شریعتی آشنا بودید؟nnآیا گمان میکنید انتساب تریاککشی و بادهپیمایی به او ممکن است صحت داشته باشد؟n nبا احترامnحسین نوش آذرn nبا عرض سلام و ارادتnبه قول قدیمی ها «به حق چیزهای نشنیده»! در متهم کردن شریعتی همه چیز گفته شده بود جز این دو قلم!nمن با شریعتی زندگی نکرده ام و در سالهای 48-51 گاهی در سخنرانی هایش شرکت کرده ام. از این رو اطلاعات مستقیم و دست اولی از زندگی اش ندارم اما نسبت های مطرح شده به شریعتی با هیچ سند و حتی شواهد و قراینی تأیید نمی شود. باده پیمایی و تریاک کشی ولو گاه و بیگاه اموری نیستند که از چشم این همه دوست و آشنا و فامیل و به ویژه اعضای خانواده و به ویژه دشمنان کینه جو اش پنهان بماند و آن هم جوان مشهور و محبوبی که هزاران نفر با او ارتباط مستقیم دارند (از استادان و دانشجویان گرفته تا دوستان و علاقه مندان). در باره شریعتی بسیار گفته و نوشته اند و تا کنون در هیچ گفته و نوشته ای هیچ اشاره ای به این دو مورد نشده است. جامع ترین کتاب در باره شریعتی را علی رهنما به زبان انگلیسی نوشته (و به فارسی ذیل عنوان «مسلمانی در جستجوی ناکجاـآباد» منتشر شده است) و او با دهها نفر از دوستان کودکی و جوانی و دوران فعالیت در ارشاد و دانشگاه گفتگو کرده و موافقان و مخالفان حرفهای متفاوتی گفته اند ولی نشانی از این نسبت ها نیست. به ویژه باید توجه داشت که شریعتی یک شخصیت مذهبی شناخته شده بود و خانواده او (به ویژه پدرش محمدتقی شریعتی) هویت غلیظ دینی داشته است؛ چگونه ممکن است فردی چون علی شریعتی چنین ضعف هایی داشته باشد و حداقل مخالفان و دشمنان بسیارش (که در پی کمترین بهانه ای برای بدنام کردنش بودند) از این بهانه های ناب بی خبر مانده باشند و یا از آنها بر ضد او استفاده نکرده باشند؟ از این رو چنین نسبت هایی غیر قابل قبول می نماید.nنکته ای که در متن هست و قطعا نادرست است و خود گواهی است بر نادرست بودن گزارش نویسنده رمان، این است که یدالله به علی می گوید تو دیشب در باره نماز چنین گفتی و چنان . . .تا آنجا که من در سخنرانی ها بوده و تمام مجموعه آثار شریعتی را خوانده ام به یاد ندارم که او در یک سخنرانی در باره نماز و فلسفه و اوصاف آن سخنی مشخص گفته باشد. فقط نوشته کوتاهی از او در مجموعه آثار 1 در باره نماز منتشر شده است و آن هم پس از مرگ شریعتی منتشر شده است. اصولا شریعتی شیوه اش این نبود که به سبک عالمان در باب دین و احکام دینی سخن بگوید و مثلا در باره فواید نماز و روزه حرف بزند. البته از آدم عصیانگری چون شریعتی دور از انتظار نیست که نماز صبح اش قضا شده باشد و حتی در نماز کاهلی کرده باشد اما او یک مسلمان معتقد بوده و امکان ندارد او نماز را به سخره گرفته باشد. اشاره نقل شده آشکارا لحن تمسخر دارد. ظاهرا نویسنده حرف خود را از زبان کسی می گوید که الان نیست تا صحت و سقم ماجرا را روشن کند.nارادتمندnاشکوری n n
تسلیتنامهی درگذشت آقاخان، امام شیعیان اسماعیلی، از سوی جمعی از نواندیشان دینی ایرانی
در این لحظهی سوگوارانه، درگذشت والاجناب شاه کریم الحسینی، آقاخان چهارم، رهبر معنوی مسلمان و چهلونهمین امام حاضر شیعیان اسماعیلیِ نِزاری را به خانوادهی ایشان،