سایت ملی-مذهبی سلسه پرسش هایی را با آقای اشکوری در میان گذاشت و ایشان نیز پاسخ هایی ارائه کردند که در هشت قسمت منتشر شد. برخی خوانندگان سؤالها و نظراتی در ارتباط با این مقالات ارسال کردهاند که آقای اشکوری به آنها پاسخ دادهاند قسمت اول و دوم این پاسخها پیشتر منتشر شدهاست و اکنون قسمت سوم آنها به خوانندگان گرامی تقدیم میشود
مقاله قرآن کتاب قانون نیست :
محمد شوری
سورهبقره
آیة۱۰۶
«ماننسخ منآیه اوننسها نات بخیرمنها اومثلها المتعلم انالله علیکلشیءقدیر»
«ماهیچپدیدهایراازبیننمیبریم (منسوخ) مگرآنکه احسن و بهترآن راجایگزین (ناسخ) کنیم».
…..
من میخواهمایننکته رابه خوانندگان القاء کنم که باتوجه به آنمتدی کهخداوند در قرآن ارائه داده، ناسخ ومنسوخ میتواندیک راهحلبرای زمانفعلیباشد.
کتاب همه حرف خدا(دفتر اول)/انتشارات شرکت قلم/محمد شوری
که متاسفانه با انواع حیل و با کمک از شیاطین انس و جنس نخواستند توریع شود!
آیا مگر قرار است سیر تا پیاز هر موضوعی را در قرآن کشف و سپس برای آن حکم صادر و قانون بنویسیم؟!
و چون کشف نمی شود، با جستجو و پیدا کردن یک سری روایات منقول، (احادیثی که برای«زید» معتبر و برای «عمرو»نامعتبر است) به کشف ناگفته های قرآن برسیم؟!
قرآن رمل و اسطرلاب نیست
که موضوع مهم و زیربنایی در ساختار اجرای قصاص اهمیت بالایی دارد. وشرط اصلی اجرای حدود (مثل قطع دست سارق) و نیز قصاص می باشد.
همانطور که در سالهای نخست انقلاب در زمان تدوین قوانین، توسط مجلس شورای اسلامی در مواجهه با شورای نگهبان این بن بست بوجود آمد.موضوع احکام اولیه و ثانویه است.
احکام اولیه تازمانی قابل اجرا است که محمول ومفعول در اجرای فعل درست و در صحت کامل باشد.لذا برای همین است که مثلا به بیمار اجازه داده می شود تا زمان تندرستی از گرفتن روزه استنکاف کند. واین ستنکاف می تواند تا آخر عمرش ادامه یابد و او هیچگاه روزه نگیرد وحکم اولیه وجوب روزه برای این فرد بیمار حرام و غیر لازم است.
جامعه هم همین است. جامعه یک وجود زنده ومستقل از افراد است و چنانچه بیمار باشد باید برای او نسخه درمان پبچید.
این نسخه در طول زمان متفاوت است. یعنی زمانی مثلا قرص آسپرین برای فلان مرض خوب بود ولی امروز مثلا کامل تر و بهتر آن ساخته شده است و قبلی منتفی ست .
خود قرآن هم با انشای ناسخ و منسوخ همین را می خواهدبگوید.
پاسخ: با سپاس از آقای شوری. از آنجا که اولا موضوعات مورد اشاره ایشان یعنی موضوع ناسخ و منسوخ و احکام اولیه و ثانویه ارتباط (حداقل مستقیمی) با گفته های من ندارد و ثانیا جناب شوری نیز نقدی بر مدعیات من نداشته است، از طرح آنها در می گذرم. در واقع ایشان از این فرصت استفاده کرده و نظریه مورد علاقه شان را بازگویی کرده و شرح داده است. فقط به اشاره می گویم که موضوع ناسخ و منسوخ در قرآن موضوعی است محل مناقشه و نظر اجماعی واحدی در این باب وجود ندارد. با این حال، عموم مفسران بدان باور دارند. بیفزایم اگر هم اصل ناسخ و منسوخ را بپذریم، باز چندان کمکی به اثبات مدعای تغییرپذیری احکام در دوران پس از نزول قرآن و از جمله در عصر ما نمی کند.
مقاله جاودانه کردن مقررات شرعی صدر اسلام نتیجه یک بدفهمی تاریخی است
محمد رضا رقابی
جناب اشکوری بیائید و از این فرصت تاریخی که این جمهوری جنگ و جنایت و دنبال کنندگانش داعشیها نه تنها در میهنمان ایران زمین بلکه در دنیا ایجاد کرده اند، حسن استفاده کنید و ما ایرانیان را از این غولها برهانید و نامی مانند آرش و حتا بیش از آن برای خود کسب کنید …
پاسخ: از حسن ظن شما سپاسگزارم اما فکر نمی کنم که تغییر اوضاع و آن هم در حد رهانیدن مردم ایران از دست «غولها» کار آدم ضعیفی چون من باشد. به حکم عقل و تجربه و منطق امور، همان گونه که سنت ها به تدریج و در یک روند کم و بیش طولانی ایجاد و تثیبت می شوند، تغییر و حتی ایجاد رخنه و تحول در آنها نیز، محتاج زمان است و آن هم با خرد جمعی و تکاپوهای مستمر جمعی از متفکران و نواندیشان در هر زمینه ای (از اخلاق و هنر و ادبیات گرفته تا دین و آداب مذهبی) ممکن می شود. هرچند آرش های فکری در هر زمانی می توانند با تیر ویژه و پرتوان خود حوزه تفکر را تا آخرین نقطه های مرزهای اندیشه گسترش دهند ولی در مجموع دیگر دوران آرش های افسانه ای گذشته و همه باید بکوشیم آرش زمانه خود در هر زمینه ای (از جمله در دین شناسی و مبارزه با خرافات دینی) باشیم.
Hossein
نه به نظر من اینگونه نیست. موضوع جاودانه کردن مقررات شرعی صدر اسلام نتیجه یک بدفهمی تاریخی نیست. نتیجه زرنگی و عقل معاش اندیش کسانی است (چون ملا ها و مفتی ها و فقها) که از نادانی مردم سوء استفاده کرده و به جهت سلطه جویی و کنترل مردم و نشستن بر کرسی قضاوت و نان خوردن از راه دین، آن را وسیله کار و پیشرفت خودشان قرار می دهند. هرچند کار و عمل آنها میلیونها انسان را از فکر کردن ساقط سازد و یا آنها را به کشتن دهد و از داشتن یک زندگی سالم محروم سازد، برای آنها اهمیتی ندارد. اینها همان مشرکین قرآنی اند که باید با آنها جهاد کرد. اما چه می شود کرد وقتی که عده ای آنها را در بالای سر خود قرار می دهند و به صدر مصطبه می نشانندشان و تعظیم و تکریم شان می کنند. وای بر این مردم …
ومن الناس من یقول آمنا بالله وبالیوم الآخر وما هم بمؤمنین. یخادعون الله والذین آمنوا وما یخدعون إلا أنفسهم وما یشعرون … ۸-۹ سوره بقره
اینها همانیهایی هستند که با پوشیدن عبا و عمامه از دور داد می زنند که ماییم که به خدا و روز آخر ایمان آورده ایم و اینگونه است که از این راه خدعه می کنند و عقل مردم بیچاره را می دزدند و با استناد بر احکام منسوخ قرآن و جاودانه کردن مقررات شرعی اسلام (که بیشترشان برای همان مدینه بوده) انسانها را در قرون و اعصار از داشتن یک زندگی سالم در این دنیا و داشتن دین برای آخرتشان محروم می سازند. و العصر ان الانسان لفی خسر ….
پاسخ: در موضوع محل مناقشه یعنی دلایل ایجاد تصور جاودانه بودن تمام احکام شریعت در تاریخ اسلام، به دو نکته مقدماتی اشاره می کنم و نتیجه می گیرم:
یکم. واقعیت این است که در این باب نمی توان به یک علت و دلیل بسنده کرد و مثلا گفت فلان علت موجب چنین تصور و یا اندیشه ای شده است.
دوم. واقعیت دیگر این است که نمی توان تاریخ را با تئوری رایج توطئه و نقشه این فرد و آن گروه تبیین و تحلیل کرد و به نتایج منطقی و معقول رسید. هرچند بی تردید توطئه و طرح های آگاهانه فردی و جمعی نیز در رخدادها و تحولات تاریخی اثرگذار بوده و هست.
با توجه به این دو نکته، که نمی دانم جناب حسین با این دو واقعیت همدل و همراه اند یا نه، من تاریخ اسلام را (مانند تاریخ دینهای دیگر و به طور کل تاریخ عمومی بشر) نه تک بُنی فهم و تحلیل می کنم و نه منحصرا به عامل توطئه و انگیزه های شخصی و منافع فردی و گروهی و طبقاتی فرو می کاهم. من هم تصور می کنم که بخش قابل توجهی از دلایل انحرافات دینی و گسترش خرافات مذهبی در تمام ادیان، از جمله اسلام، ایجاد طبقه خاص و متمایز و ممتاز متولیان دین (مغان، کاهنان، شمن ها، موبدان و هیربدان، خاخام ها، پاپ ها، عالمان دین در اسلام و . . .) بوده است و اینان غالبا بیش ار هر چیز دغدغه معیشت و منزلت خود داشته اند تا دغدغه دین و شریعت و اخلاق و معنویت اصیل ایمانی و دینی. خرافه گرایی، مقلدپروری، جزمیت مذهبی، خشونت های بی پایان دینی از گذشته تا کنون عمدتا برآمده از آموزه های همین گروه است اما بدفهمی و کج اندیشی های عمیق در تاریخ صرفا معلول فکر و اراده و منافع آنان نیست. عوامل مستقیم و غیر مستقیم پیچیده ای دست اندکار رخدادها و تغییرات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی است. به اشاره می گویم، جز روحانیان و عالمان دین در تاریخ اسلام، عناصری مانند سیاستمداران و شاعران و صوفیان و عارفان و عوامل تمدنی و فرهنگی و اقصادی نیز در تحولات نقش داشته اند.
محمد رضا رقابی
جناب اشکوری هموطن! شما ثابت کرده اید که استقلال ها و پیرو آن نقطه نظرهائی دارید که مایه امیدواری ایرانیان است و میتوانید از مرزهائی که این قشریون مذهبی بدور دین اسلام کشیده اند بگذرید و واقعیات را مطرح کنید…بنده سئوالی از حضور شما دارم و آن اینکه حتی اگر از همین کره زمین خاکی محل زندگی بنده و سرکار که خود با این هماهنگی و موجودات و گیاهان که دنیائی راز در آن نا شناخته است بگذریم چگونه میشود این خدائی که موجب و موجد این کهکشانهای خارج از تصور یک انسان متمدن! است برای “کنیز” بازی رسولش، این انسان دو پا و بقول خودش عادی و امی و توجیه آن برای رفع عصبانیت دختر خانم عمر، آیه نازل کند!؟ با تشکر از پاسخ شما
پاسخ: با سپاس از آقای رقابی. در پاسخ به سه نکته کلیدی و مهم اشاره می کنم:
یکم. نکته نخست این که معقول و عالمانه نیست که سطح مدعا را (در هر زمینه ای) به سطح هزل عامیانه و کمیک و حتی توهین آمیز تنزل دهیم و مثلا در باب استفاده از کنیز برای تمام آدمیان دوران مقابل مدرن و به ویژه برای یک پیامبر و شخصیتی محترم و الگو برای حدود یک میلیارد و نیم آدمیان در حال حاضر، از عبارت سبک و غیر واقعی و تحریف یافته، استفاده کنیم. این نوع ادبیات کمکی به گفتگو و گره گشایی های فکری نمی کند. در هرحال در آن زمان استفاده از کنیز و از جمله اسیران جنگی عرفی معمول بود و محمد نیز، به هر دلیل، این سنت را (حداقل یک باره) بر نینداخت و در نتیجه همه و از جمله خود او (هرچند محدود) از سنت رایج و عمومی و متعارف کنیز نیز استفاده کرده است. حال اگر ایرادی به اصل موضوع و یا استدلال های من هست، باید در جای دیگر و به گونه ای دیگر بدان پاسخ داد.
دوم. در چهارچوب باور عمومی مسلمانان (نیز دیگر مؤمنان به دینهای ابراهیمی و سامی) خدایی هست و این خداوند از طریق وحی به انگیزه خیرخواهی و برای رستگاری اخلاقی و تعالی معنوی بندگانش برای آنان پیام می فرستد و به اصطلاح مذهبی «هدایت» می کند. این اصل مدعاست و چون محمد در مدینه به فرمانروایی دست یافت، گاهی (و آن هم نه همیشه)، خداوند از طریق ارسال پیام خاص پیامبرش را در برخی معظلات کمک و هدایت می کرده است. این کار چه ایرادی دارد؟ خلاف عقل است و یا خلاف شأن خداوندی؟ البته روشن است که چنین اندیشه ای در چهارچوب باورهای ایمانی به مفاهیمی چون خدا و وحی و نبوت قابل فهم و تحلیل و قبول است و گرنه کسی که به هیچ یک از این مفاهیم مفروض ایمان و اعتقاد ندارد، تحلیل چگونگی و چرایی کمک خداوند برای افق گشایی آسمانی در کار آدمیان زمینی، نه قابل فهم است و نه قابل قبول.
سوم. جدای از این کلیات، کنایه ای که در متن جناب رقابی آمده است، اشارتی است به برخی روایات در باب شأن نزول برخی آیات قرآن. می دانیم که در علوم قرآنی، فصلی گسترده وجود دارد به نام «اسباب النزول» که کاربرد آنها روشنگری در باب دلیل و یا دلایل نزول برخی از آیات قرآن است. اکنون مجال بررسی و نقد این اسباب النزول ها نیست، اما به اشاره می گویم که این اسباب النزول ها تماما متخذ از روایاتی است که از نیمه دوم سده دوم هجری جمع آوری شده اند و می دانیم که چنین روایاتی (در هر زمینه ای) چندان قابل اعتماد نیستند. البته قابل ذکر است که برای فهم شماری از آیات که به طور خاص به رخدادهای اجتماعی و مدنی ارتباط دارند، این اسباب النزول ها روشنگر اند اما استفاده از آنها باید با دقت و تأمل کافی باشد.
گفتگویی که گویی دو طرف حرف هم را نمی شنوند!
داستان تحمیل حجاب اجباری در جمهوری اسلامی دیرینه سال است و به ماه های اول عمر جمهوری اسلامی باز می گردد. نخستین کسی که این