شاه حسینی؛ پهلوان اخلاق، اخلاص و مبارزه

حسین شاه حسینی را در سال 58 شناختم. سال اول انقلاب. تازه انقلاب شده بود و چشم من و ما (یعنی نسل انقلاب) هم با دنیای کاملا تازه و متفاوت باز شده بود و هم با آدمهای تازه و متنوعی آشنا شدیم که تا آن زمان نه دیده بودیمشان و نه حتی نامی از آنها شنیده بودیم. در واقع انقلاب تولد دوم ما بود (هرچند که به زودی تبدیل شد به زایش پر رنج و اندوه). از همان ماههای پایانی رژیم پادشاهی هر روز با نامهای جدید آشنا می شدیم. از نویسندگان و روزنامه نگاران و سیاستمداران داخلی و گاه فعالان سیاسی و فرهنگی ایرانی مقیم خارج از کشور. انقلاب که پیروز شد این نامها و چهره ها چندان افزون شدند که دیگر می توان گفت هر لحظه و هر روز نام اشخاص تازه ای در مطبوعات و در رسانه های عمومی می شنیدیم. نام چند تنی به عنوان عضو شورای انقلاب بر سر زبانها بود و شماری وزیر شده بودند و گروهی معاون وزیر و استاندار و مسئولان رسانه های مختلف (از جمله رادیو و تلویزیون و روزنامه های مختلف) و برخی مقامات نظامی و انتظامی (ارتش و سپاه پاسداران و کمیته ها) شده بودند و صد البته «نمایندگان امام» نیز در نهادهای قدیم و جدید انقلابی بی نهایت بود و هر روز نام دهها نفر اعلام به گوش می خورد.

از نامهای به یادگار از آن اوان نام ماندگار در ذهن و خاطره ام نام حسین شاه حسینی است. او به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی در دولت موقت بازرگان بود. چهره کاملا تازه ای که تا آن روز نه نامی از او شنیده بودم و نه طبعا از شخصیت و سوابقش چیزی می دانستم. در همان ماههای اول چند بار او را در تلویزیون دیدم. چیزی که از همان دیدارهای تلویزیونی نظرم را جلب کرد و هنوز هم هر بار که نام شاه حسینی را می شنوم و یا او را می بینم در خاطرم تجدید می شود، اندام درشت و قابل توجه او بود. چنین آدمی را در مدیریت سازمان تربیت بدنی امری طبیعی می دانستم چرا که تردید نداشتم او خود یک ورزشکار است و احتمالا یک پهلوان سنتی ایرانی.

چرخ روزگار چرخید و من سالها بعد (از اواسط دهه شصت) با حسین شاه حسینی از نزدیک آشنا شدم و بین ما دوستی و بعدها همکاری در جریان ملی-مذهبی پدید آمد. او عضو قدیمی جبهه ملی است اما از رهبران شاخص ملی-مذهبی نیز هست. وقتی او را از نزدیک دیدم، چنین نمود که هرچند همچنان درشت اندام است ولی او همان شاه حسینی سازمان تربیت بدنی نمی نمود که از قبل در ذهن و خاطره داشتم. راستی از پشت شیشه جعبه جادویی افراد برجسته تر می نمایند؟ شاید! و شاید هم این پهلوان چند سالی پیرتر و لاغرتر شده بود.

*

من حسین حسینی را به تجربه با چهار ویژگی می شناسم:

اول. صاحب استواری در اصول و اندیشه ای رادیکال در سیاست.

شاه حسینی دارای اصول فکری و پرنسیب سیاسی و اجتماعی مشخص و روشنی است و در بنیادهای فکری و آرمانهای سیاسی اش برقرار و استوار و سازش ناپذیر. او از نسل نهضت ملی است و به شدت تحت تأثیر آرمان خواهی و سازش ناپذیری مرادش دکتر محمد مصدق است. سالها پیش دوستی می گفت در ایران لیبرالهای ما هم رادیکال اند و این حرف حداقل در بارة حسین شاه حسینی راست است. برای هر نوع شبهه بیفزایم که رادیکال بودن به معنای باور به افکار و  برنامه های ریشه ای و بنیادی در تغییرات اجتماعی و در سیاست ورزی است نه افراطی گری و تندروی در اندیشه و مبارزات سیاسی و اجتماعی. رادیکال بودن، که متأسفانه در محاورات عمومی به غلط مترادف افراطی و تندرو دانسته می شود، می تواند یک حسن و قدرت باشد نه یک عیب و ضعف.

دوم. اهل تعامل و تفاهم و همکاری.

تا حدی که من تجربه کرده و دریافته ام، شاه حسینی در عین رادیکال بودن و گاه اصرار بر اصول و نظر خاص خود، اهل تفاهم و همکاری است و به اصول کار جمعی و حزبی پایبند است و این هم البته خود یک اصل از اصول ثابت و  رادیکالی اوست. در واقع رادیکال بودن اگر با رعایت اصول کار جمعی همراه شود، خود یک حسن بزرگی است. زیرا ارائه افکار و پیشنهادهای رادیکال و بنیادی در برنامه ها، می تواند از یک سو به ارتقای برنامه ها و راهبردها کمک کند و از سوی دیگر همراهان و همکاران را غلطیدن به دامگه های محافظه کاری احتمالی بیش از حد و به اصطلاح سازشکاریهای ناموجه برهاند.

به عنوان مثال می توانم به رخداد انتخابات ادواری در ایران اشاره کنم. از انتخابات ریاست جمهوری 76 به بعد در هر انتخاباتی، طبق معمول، گروهی سخت طرفدار شرکت تمام قد در انتخابات هستند و جمعی نیز به همان شدت مخالف و البته گروهی نیز موافق مشروط و یا مخالف مشروط بوده و هستند. تا آنجا که به یاد می آورم، از 76 تا 88 شاه حسینی غالبا مخالف حضور ملی-مذهبی ها و به طور کلی جریان اوپزیسیون در انتخابات بود. با این حال او در جمع نظر و تحلیلش را به روشنی بیان می کرد اما در نهایت تسلیم تصمیم جمع می شد. به ویژه به زنده یاد مهندس سحابی به شدت اعتقاد داشت و به افکار و تصمیماتش احترام می گذاشت و همین امر موجب می شد که، اگر هم در جایی با رأی ایشان موافق نبود، در نهایت به رأی او احترام بگذارد. به یاد می آورم در یکی از این انتخاباتها، آقای شاه حسینی به دیدنم آمد و ساعتی با من صحبت کرد و اصرار داشت من با به تعبیر او «عزت» صحبت کنم و او را از اتخاذ راهبرد شرکت در انتخابات منصرف نمایم. من البته در جریان مذاکرات جمعی در شورای فعالان ملی-مذهبی نبودم ولی با آقای شاه حسینی هم نظر بودم اما با سحابی گفتگو کرده و نگرانی های او را به ایشان منتقل کردم.

سوم. اخلاق مداری استوار و پایدار.

هرچند متأسفانه، حداقل در دیار ما، جمع اخلاق و سیاست اگر نه محال چندان آسان هم نیست. اما شاه حسینی از معدود رجال مبارزه و سیاست است که در دورانی دراز (حدود شصت سال) همان اندازه که در مبارزه برای آزادی و عدالت و سرفرازی وطن و بهرورزی مردم پایدار و استوار بوده در اخلاق و معنویت نیز استوار و سازش ناپذیر مانده است. او یک عنصر به واقع ملی و وطن خواه است و از اعضای مذهبی جبهه ملی است اما مسلمانی درست آیین و راست گفتار و رفتار و مقید به آداب شرعی هم هست و همین امر او را با بدنه مذهبی مردم و نیز جریانهای دینی دموکراسی خواه پیوند می زند. او همان اندازه که به مصدق ایمان دارد به دو برادر روحانی آزدیخواه فعال در نهضت ملی یعنی آیات سید رضا مجتهد زنجانی و سید ابوالفضل مجتهد زنجانی نیز ایمان داشت و عمری با آن دو مرد بزرگ حشر و نشر داشت و محرم راز آن به شمار می آمد و اکنون نیز انبانی دارد از خاطرات شیرین و شنیدنی از آن دو روحانی پاک و پارسا دارد و فعال و اثرگذار در روزگار نهضت ملی. هرچند با برخی سیاستهای نهضت آزادی میانه ای نداشته و ندارد اما به بزرگانی چون مهندس بازرگان و دکتر سحابی و طالقانی احترام فراوان قایل بوده و هست.

در هرحال اخلاص در عمل، فداکاری در مبارزه، پارسایی در زندگی، خدمتگذاری بی منت در عرصه جامعه از مؤلفه های مهم اخلاق مداری است و شاه حسینی این همه را در حد خوب و قابل قبول دارد. بارها از او شنیده ام که من سرباز نهضت ملی و مبارزات ملی ام، سخنی که نه از سر تواضع معمول، بلکه کاملا واقع بینانه و از سر آگاهی است. در این شصت سال جایی در مبارزه نیست که شاه حسینی بی هیچ ادعایی حضور نداشته باشد. او بی گفتگو یک مبارز حرفه ای و یک سرباز فداکار مبارزات ملی ایران است.

چهارم. حافظه ای استثنایی.

هرکس که حتی یک بار با شاه حسینی گفتگو کرده باشد در می یابد که او از حافظه ای استثنایی برخوردار است. به ویژه که او متخصص علم رجال است و رجال سیاسی و مذهبی هفتاد سال اخیر ایران را به خوبی می شناسد. با بسیاری از آنها از نزدیک آشنا بوده و با شماری دیگر از دور اما ذهنش انباشته است از خاطرات مربوط به آنان. می توان شاه حسینی را یک دانشنامه علم رجال معاصر و یا فایل کامپیوتری غنی از اطلاعات سیاسی و اجتماعی دانست. حدود بیست سال قبل که در حال تحقیق دربارة مهندس بازرگان و نگارش کتابی در بارة او بودم، ساعتها با شاه حسینی صحبت کردم و از اطلاعات آن در نگارش کتاب «در تکاپوی آزادی» استفاده کردم. برخی از مطالبی که در این کتاب دو جلدی بیش از هزار صفحه ای انعکاس یافته از اطلاعات منحصر به فرد شاه حسینی استفاده شده است. به همین دلیل است که او در زمینه اطلاعات تاریخی و رجال سیاسی معاصر همواره حرفی برای گفتن دارد. هفت سالی است که آن عزیز را ندیده و از مصاحبت با او محرومم اما امیدوارم در کهن سالی نیز همچنان از حافظه ای قوی و غنی برخوردار باشد.

سخن آخر این که حسین شاه حسینی از ذخایر پر بهای مبارزات دیرپای ملت ایران و از نعمت های پر ارج تلاش مردم ایران در مرحلة گذر از استبداد دینی حاکم و گذار به دموکراسی وطن ماست. او گرچه پهلوان میادین ورزشی جهانی نیست اما پهلوان اخلاق، سیاست، مبارزه، اخلاص، پایداری و استواری در مبارزه است. سلامت باشد و همچنان شمع انجمن دوستان و یاران.

Share:

More Posts

Send Us A Message