سئوال:nآیا رقصیدن مرد جلوی زن و زن جلوی مرد نامحرم از نظر قرآن اشکال دارد؟ و آیا رقصیدن زن و مرد نامحرم با هم اشکال دارد؟ n پاسخ:nبه این پرسش (و البته موارد مشابه آن) از دو منظر می توان پاسخ داد. یکی از منظر صرفا فقهی و دیگر از منظر غیر فقهی و در واقع نگاه کلان مذهبی-اخلاقی. من در مورد نخست نه تخصص بالفعل فقهی دارم و نه مجالی برای بررسی فنی ادلّة ویژة اجتهادی (کتاب و سنت و عقل و اجماع در اجتهاد شیعی) هست. از این رو این کار را به مجتهدان نواندیش وا می گذارم تا در حد وسع علمی و اجتهادی و ادلّه بدان پاسخ فنی بدهند ولی به کوتاهی و در حد طرح یک نظر چند کلمه در بحث دوم می نویسم.nمی دانیم که در قرآن، که مهم ترین و از جهتی تنها منبع دین شناسی ماست، حکم و نظر روشن و قاطعی در این زمینه دیده نمی شود. یعنی در قرآن گفته نشده که زن و مرد در حضور نامحرم مجازند که برقصند یا نه و همین طور در مورد رقص مختلط زن و مرد حکمی دیده نمی شود. ظاهرا در زمان پیامبر نیز چنین سنتی نبوده و یا اگر هم بوده حکم روشنی در این باب اظهار نشده و حداقل من از آن اطلاعی ندارم. به طور کلی این موضوع نیاز به بررسی تاریخی دارد. اما نکته مهم آن است که اگر فقیهان می خواهند در این باب واقعا مجتهدانه نظر بدهند، لاجرم باید بر اساس قاعدة رابطة حکم و موضوع، اول باید موضوع شناسی کنند و همین طور فلسفه و مصالح و مفاسد حکم را در نظر بگیرند و آنگاه فتوا دهند و در واقع پس از شناخت کارشناسانة موضوع، حکم را مشخص کنند و گرنه بررسی لفظی و مضمونی و حداکثر رجالی چند روایت و حدیث، ولو معتبرف بدون بررسی زمینه های تاریخی آنها بی ثمر است و چه بسا موجب انحراف اذهان و در نهایت موجب حرج و دردسر برای مؤمنان خواهد بود. nاما من با ذکر چهار اصل به عنوان مقدمه نظرم را در این باب عرض می کنم:nاول. به گمان من رقص از مقولات هنر است و از این رو موضوعا در قلمرو مسائل عرفی است و نه شرعی. یعنی رقص مانند پدیده هایی چون موسیقی و خطاطی و نقاشی و مجسمه سازی و تذهیب و منبّت کاری و انواع و اشکال دیگر متنوع هنر است.nدوم. احکام شرعی توقیفی اند و منحصر به احکام مشخصی اند که در قرآن و سنت معتبر نبوی معین و متعین اند و بیش از آن دستاورد تحولات تاریخی و دست پخت اندیشه و افکار و انواع مصلحت اندیشی های مجتهدان و فقیهان است که در گذر ایام و به مقتضای شرایط پدید آمده است. این روند تاریخی متأخر به یک دستگاه فقهی و شرعی فربه و ستبر و متصلبی تبدیل شده که عملا مدعی تعیین حکم شرعی برای تمامی ابعاد زندگی و آداب و سنن اجتماعی برای تمام جوامع تا پایان تاریخ است و این پدیده اکنون خود به مانعی بزرگ بر سر راه زندگی مسلمانان و زیست مؤمنانة مؤمنان از یک سو و حتی مایة دردسر و تلاش عمدتا بی ثمر و یا کم ثمر مجتهدان از سوی دیگر در جهان متحول امروز شده است. nسوم. شمار قابل توجهی از اوامر و نواهی شرعی در قران و سنت ماهیت توصیه ای دارند و از این رو در قلمرو اخلاق قرار می گیرند و نه لزوما در قلمرو فقه و اوامر و نواهی جزمی و الزام آور حقوقی و خلط این دو و در نتیجه طرح توصیه های اختیاری اخلاقی در حوزة مباحث و احکام الزام آور حقوقی موجب بدفهمی بنیادین و مشکلات عملی مهمی در حوزة نظر و عمل مسلمانان شده است. از باب نمونه شماری از توصیه های قرآنی در بارة زنان (از جمله حجاب و پوشش و آداب نگاه کردن) و به طور کلی روابط زن و مرد در حوزة اخلاق قابل فهم و درک و تفسیر اند نه در حوزة قانون و حقوق. اخلاقیات نیز (حداقل در دیدگاه راقم) پیشادینی است و در واقع دیانت و مقررات مذهبی با اخلاق سنجیده می شوند و نه بر عکس. هرچند که در چهارچوب منطق عقلایی درون دینی (=درون گفتمانی) از نوعی اخلاق دینی نیز می توان سراغ گرفت. nچهار. از مجموع آموزه ها و توصیه ها و قواعد اسلامی چنین استنباط می شود که خانواده در مجمتع مذهبی مبتنی بر ارزشهای اسلامی مهم است و بسیاری از ارزشهای فردی و اجتماعی در قلمرو اخلاق و تربیت وابسته به نوع تشکیل نهاد خانواده و حفظ سلامت و بقای آن است. nبا توجه به این چهار نکته چنین می اندیشم که پدیده های هنری و از جمله رقص و آواز و جشن و شادی و نیز عزا از امور عرفی اند و در قلمرو سنن فرهنگی جوامع و ملل و لذا در چنین موردی نباید پای شرع و شریعت و فقه و فتوا به میان کشیده شود. می دانیم که طراحی دستگاه احکام خمسه (حرام، واجب، مستحب، مکروه و مباح) و دعوی تعیین تمامی امور زندگی مردمان برای همیشه و بدین ترتیب خلط موضوعات خاص شرعی با گسترة عظیم امور عرفی از برساخته های بعدی است و هیچ بنیاد عقلی و شرعی ندارد. nجمع بندی این نوشتار کوتاه این است که در بارة مسئلة خاص رقص زن و مرد، از منظر صرفا فقهی اول باید موضوع شناسی صورت بگیرد بدین معنا که مجهتدان باید پاسخ دهند که ماهیت رقص چیست و به طور خاص به این پرسش پاسخ دهند که رقص موضوعا مقوله ای هنری و عرفی است و یا شرعی و آنگاه بر اساس رابطة منطقی و عقلایی حکم و موضوع مشخص شود حکم شرعی رقص زن و مرد در برابر نامحرم و یا مختلط کدام است. اما از منظر دیدگاه دوم (یعنی دیدگاه مختار راقم این سطور) موضوع عرفی است و هیچ حکم شرعی اولیه ای در این باب وجود ندارد. در عین حال اگر این سنت در قلمرو اخلاق قابل طرح و بررسی است، تشخیص امر اخلاقی نیز بر عهدة شخص است و طبعا تعهد به امر اخلاقی نیز اختیاری است و منطقا نمی تواند مستوجب مجازات باشد. با توجه به این نگرش، معتقدم هر انسان دیندار با اخلاص و درست آئینی، خود باید در این مورد (و موارد مشابه دیگر) تصمیم بگیرد و هر نوع تصمیم گیری نیز با معیار پیامدها و آثار آن قابل ارزیابی است نه به شکل ذهنی و انتزاعی و فرمالیستی. به طور مشخص اگر فردی تشخیص دهد که اولا رقص جنس مخالف و حتی مختلط در چهارچوب اخلاقیات عرفی و به تعبیری «شهود اخلاقی» بالمرّه خلاف اخلاق نیست و در واقع با معیارهای اخلاقی محض برای شخص او به تعبیر فقهی مفسده ای ندارد و ثانیا در چهارچوب اخلاقیات درون دینی نیز همین امر حاوی مفاسدی نیست، دیگر دلیل معقول و موجهی برای حرمت و یا نهی شرعی آن وجود ندارد. چنین نظری حتی در چهارچوب گفتمان و قواعد فقهی (به ویژه فقه مقاصدی) قابل دفاع است و پذیرفتنی. اما اگر شخص دیندار و مبادی آداب دینی به تجربه در می یابد که به طور خاص رقص زن و مرد با هم دارای پیامدهای منفی و ضد اخلاقی است و موجب مفاسدی است، طبعا اجتناب از چنین کاری اخلاقا ضروری است.nاما در این میان نکته مهمی که توجه بدان لازم است این است که در آموزه های اخلاق مذهبی و برای حفظ سلامت اخلاقی و امنیت روانی خانواده باید از هر نوع رفتار و کرداری که به سستی نهاد خانواده و تخریب روابط سالم زن و شوهر و بالملازمه فرزندان منتهی بشود و بر روابط انسانی و رعایت اصل وفاداری زوجین اثر منفی بگذارد، لازم است احتراز شود. از این رو به شکل الزام آوری لازم است بین زن و مرد حریمی وجود داشته باشد و گرنه روابط بی مرز قاعدتا در عمل به اختلاط بی مرز منجر می شود و این اختلاط بی حریم در یک روند طبیعی احتمالا به روابط آزاد جنسی خارج از همسری منتهی می گردد و چنین فرجامی بی گمان سست شدن نهاد خانواده و نقض اصل وفاداری زوجین را در پی خواهد آورد. در هرحال اخلاق شخصی دینی و پارسایی تا حدودی شناخته شده اسلامی از یک سو و حفظ و حراست اصل خانواده و رعایت معقول اخلاق خانواده از سوی دیگر ایجاب می کند که اصل حریم متعارف بین زن و مرد رعایت شود. باید افزود که البته در این مورد هیچ قاعده ثابت و حکم قانونی دقیق و تعریف شده جاودانه و جهان شمولی وجود ندارد و در نهایت این زن و یا مرد با ایمان و معتقد و مبادی آداب دینی است که خود هم موضوع شناسی می کند و هم خود تشخیص می دهد که در جهارچوب اصول متعارف دینی و عرف شناخته شده چگونه و در چه حدو و مرزی این حریم را حفظ کند. به دیگر سخن در این موارد نمی توان قانون نهاد و برای حریم زن و مرد مرزهای مشخص قانونی و حقوقی تعیین کرد و در نتیجه برای متخلف و در واقع مجرم مجازات معین کرد. فقط آگاهی و تشخیص و تصمیم آگاهانة و مختارانة فردی است که می تواند کارآمد و در عمل مؤثر باشد.n خوشبختانه، به رغم ولنگاری های گسترده در روابط زن و مرد در جهان به ویژه در غرب، هنوز حریم زن و مرد به طور عرفی و اخلاقی به طور طبیعی و البته نسبی رعایت می شود. n
گفتگویی که گویی دو طرف حرف هم را نمی شنوند!
داستان تحمیل حجاب اجباری در جمهوری اسلامی دیرینه سال است و به ماه های اول عمر جمهوری اسلامی باز می گردد. نخستین کسی که این