نقش روحانیان نواندیش در گذار به دموکراسی در ایران

در این گفتار حول این عناوین به موضوع پرسش از «نقش روحانیان نواندیش در گذار به دموکراسی در ایران» پاسخ داده می شود:n۱- نواندیشی دینی چیست و معطوف به کدام هدف و غایت است؟n۲- تعریف روحانی و روحانیتn۳- سابقه نواندیشی در اسلامn۴- نقش عالمان و روحانیان معاصر در گذار به دموکراسی در ایرانn۱- نواندیشی دینی چیست و معطوف به کدام هدف و غایت است؟nشاید بتوان به کوتاهی گفت که «نواندیشی دینی» عبارت است از: «تجدید نظر در کل دستگاه مسلمانی». البته این جمله از محمد اقبال لاهوری است که در حدود هشتاد سال پیش در لاهور هندوستان (پاکستان کنونی) در کتاب مشهورش «بازسازی فکر دینی در اسلام»[۱]اعلام کرد «اکنون وقت آن رسیده است که در کل دستگاه مسلمانی مان تجدید نظر کنیم».nگرچه، به شرحی که خواهد آمد، نوگرایی و یا تجدید نظر خواهی در اسلام از همان آغاز اسلام مطرح بوده و ادامه داشته است، اما نواندیشی مورد نظر اقبال از جهت مبانی و عمق و و ابزارهای نواندیشی و غایت به کلی با گذشته‌های دور و نزدیک متفاوت است. شاید بتوان گفت بازسازی تا حدودی با «نوسازی» مترادف است اما با «نوگرایی» قطعا یکی نیست. فحوای اندیشه بازسازی و یا نوسازی این است که حفظ ساختمان معرفتی و سنت فکر اسلامی سنتی و میراثی دیگر به دلیل فرسودگی بیش از حد با اصلاح و رفرم سطحی نه ممکن است و نه مفید و از این رو نیاز به بازسازی رادیکال دارد و باید طرحی نو در انداخت و ساختمان معرفتی جدید بنیاد نهاد. در این طرح البته اندیشه خالص توحیدی و مضامین غایتمدارانة دینی اصیل نه تنها حفظ می شود بلکه در قالب بنای جدید و مدرن تعالی پیدا می کند و از نظر فهم و تفسیر و نیز کاربرد با مقتضیات عصر سازگار می گردد. به عبارت دیگر در این بنای جدید از فلسفة معماری و غایت القصوای ایمان و اسلام نخستین حول توحید و نیز برخی اجزای سنت فکر اسلامی میراثی عصر طلایی تمدن اسلامی (سدة دوم تا ششم هجری) استفاده می شود اما معماری نوین است و اجزا و مصالح فرسوده و احیانا مردود و غلط به کلی زدوده و به کناری نهاده می شود از این رو اقبال بازسازی را معطوف به «تجدید نظر در کل دستگاه مسلمانی» می داند. یعنی تحول بنیادین در کل ساختمان معرفت و معارف میراثی بازمانده از روزگاران سپری شده تمدن و فرهنگ اسلامی. شاید بتوان این طرح نوعی را «مدرنیته مسلمانی» دانست.nاما غایت این بازسازی عبارت است از کارآمد کردن ایمان و اسلام توحیدگرا و معنوی و اخلاقی در روزگار جدید و تجهیز فکری و معرفتی مسلمانان به اندیشه‌های پالایش یافته و مدرن و خروج مسلمانان معاصر از معضل عقب ماندگی و به اصطلاح انحطاط و دستیابی به تجدد و تمدن نوین و خلاق و کارآمد. در واقع می توان گفت هدف محتوایی و اصیل طرح احیا و تقویت ایمان و بازسازی و تجدید بنای ساختمان معرفتی اسلامی و هدف اجتماعی این طرح کمک به مسلمانان بازمانده از کاروان تمدن و مدرنیت در قرن بیستم بوده است.nبازسای اندیشه دینی البته با عنصر مهم نقد و نقادی آغاز می شود و در نهایت به نوعی بدیل سازی می رسد. بدن ترتیب:nالف- نقد سنت دینی (نقد و پالایش معارف میراثی مانند فلسفه، الهیات، فقه، تفسیر قرآن، عرفان و تصوف و . . .)،nب- نقد سنت فکری و میراث تمدنی غرب جدید و مدرنیته غربی،nج- ارائه بدیل و آلترناتیو مناسب که برآیند نقاط کارآمد دو سنت کهن اسلامی و مدرنیته غربی است.n۲- تعریف روحانی و نهاد روحانیتnگرچه اصطلاح «روحانی» و یا «روحانیت» بسیار رایج است و عموم مردم کم و بیش مفهوم روشنی از آن دارند و حداقل در محاوره‌های عمومی مراد گوینده را به خوبی در می یابند اما واقعیت این است که عنوان روحانی و روحانیت برای گروه علما و فقیهان و نهاد فقه و فقاهت و اجتهاد سنتی و تاریخی شیعی، به لحاظ معنا و مفهوم، دچار ابهام است و انطباق واژة روحانی به سلسله عالمان دین و گروههای دیگر این طبقه مانند واعظان ناروشن و حداقل مبهم است. می دانیم که در زبان و ادبیات اسلامی مفهومی و حتی اصطلاحی به نام «روحانی» نداریم. این عنوان کاملا متأخر و جدید است و شاید رواج آن به یک قرن نیز نرسد. روشن است که اصطلاح روحانی مسیحی است و احتمال دارد که در عصر صفوی تحت تأثیر ادبیات مسیحی غربی این عنوان در ذهن و زبان شیعیان ایرانی نطفه بسته باشد. در کلیسا و نظام مذهبی مسیحی (به ویژه در کاتولیسیسم) روحانی معنای روشنی دارد اما در شیعه و یا اسلام از گذشته مفسر و فقیه و مجتهد و محدث و متکلم و قاضی داشتیم نه روحانی. واقعیت این است که عنوان روحانی نه سابقه دارد و نه در چهارچوب تئولوژی اسلامی معنای محصلی داشته و می تواند داشته باشد. جالب این که در قرن اخیر که این اصطلاح در جامعه شیعی متداول شده نوعی شبه روحانی کلیسایی نیز در میان عالمان و فقیهان شیعی پدید آمده است.nبا این همه امروز به چه کسی می گوییم روحانی و به کدام نهاد می گویم روحانیت؟ هرچند اکنون و در ذهن و زبان عموم مردم روحانی اصطلاحا به کسی گفته می شود که عالم دین است و از لباس ویژه‌ای هم استفاده می کند، اما در تعمق نظر در می یابیم که واژة روحانی نه صرفا با تخصص علمی در معارف اسلامی قابل انطباق و تعریف است و نه با ارتزاق از طریق دین و تبلیغات مذهبی تعریف می شود و نه حتی صرفا با لباس خاص روحانی چرا که می توان متصف به صفاتی چون تخصص در یکی یا چند و حتی در تمام معارف اسلامی بود و یا مبلغ مذهبی به شمار آمد ولی ملبس به لباس مخصوص روحانی نیز نبود. بنابراین تعریف جامع و مانعی برای روحانیت وجود ندارد. با این همه به نظر می رسد امروز جامع‌ترین تعریف، حداقل در افواه و انظار عمومی، همان رخت روحانی یعنی تلبس به قبا و عبا و عمامه است یعنی روحانی کسی است که لباس ویژه مذهبی بر تن دارد. اما در این مبحث موضوع بحث و تحقیق عمدتا همان گروه عالمان و فقیهانند که البته لباس مخصوص روحانی نیز می پوشند و لذا استفاده از عنوان روحانی و روحانیت با تسامح همراه است.n۳- سابقه نواندیشی در اسلامnنگاهی اجمالی به تاریخ اسلام نشان می دهد که از همان آغاز نوعی تجدد در میان مسلمانان وجود داشته است. این تجدد را بعدها «اجتهاد» نامیدند. نخستین کسی که در این زمینه اقدام کرد ابوبکر نخستین خلیفه مسلمان بود و بعد عمر این راه را با روشنی بیشتر ادامه داد و پس از آن تداوم پیدا کرد. دلیل این کار نیز این بود که پس از درگذشت محمد و پس از فتوحات و پیوستن تمدنهای بزرگی چون ایران و مصر به قلمرو اسلام و تأسیس امپراتوری عربی‌اسلامی نیازها و مسائل تازه‌ای پیدا شد که در آموزه‌های کهن راه حلی برای آنها در نظر گرفته نشده بود. متفکران و سیاستمداران مسلمان ناگزیر می بایست گرههای حقوقی و اجتماعی و مدنی و اقتصادی عصر خود را به گونه‌ای می گشودند که هم با ارزشها و باورهای سنتی دینی سازگار باشد و هم به مشکلات تازه پاسخ درخور بدهد. این روند از آغاز قرن دوم هجری با امام ابوحنیفه اجتهاد در فقه پایه گذاری شد و در سده‌های سوم و چهارم توسعه و تکامل یافت و سرانجام در قرن پنجم در چهار مکتب فقهی و اجتهادی (حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی) متوقف و محدود شد.nدر مذهب شیعی نیز با اندکی تفاوت و البته با تأخر همین مسیر طی شد. با این فرق فارق که در عصر امامان (از قرن اول تا چهارم هجری) با اجتهاد فکری و فقهی امامان دوازده گانه گرههای حقوقی و فکری گشوده می شد و پس از آن مکتب اجتهادی شیعی با تلاش فقیهان بنیاد نهاده شد و از آن زمان تا کنون ادامه دارد.n۴- نقش عالمان و روحانیان معاصر در گذار به دموکراسی در ایرانnاسلام آخرین دین از دینهای کهن و نهادینه شده است که هنوز در عرصه اندیشه و سیاست و جامعه حضوری فعال دارد و نه تنها در قلمرو کشورهای اسلامی و در زندگی روزمره حدود یک میلیارد و چهارصد میلیون مسلمان اثرگذار است بلکه در آسیا و آفریقا و مغرب زمین مسیحی نیز اثر می گذارد و می تواند اثر بگذارد. از آنجا که جوامع اسلامی غالبا از نظر تمدنی و تکنولوژیک عقب مانده اند و هنوز به سطح موازی تمدن و فرهنگ غربی نرسیده اند، گریزی نیست تا در خود تغییرات مهمی در حوزة تفکر و اندیشه و فرهنگ و فناوری ایجاد کنند. مسلمانان از حدود دویست سال پیش در عصر استعمار، عصری که اکثر سرزمینهای اسلامی رسما و یا عملا مستعمره برخی ممالک قدرتمند اروپایی شدند، با غربیان آشنا شده و در پی آن دریافتند که از آنان عقب تر هستند و ناگزیر می بایست این عقب ماندگی را به نوعی جبران کنند. واکنشها به این بحران متفاوت بود. گروهی برای مقابله با استعمار غربی و احیای عظمت دیرین و خروج از ناتوانی دست به مقاومتهای گسترده سیاسی و یا جهادی (نظامی) زدند اما برخی نیز راه حل را در تحولات فکری و فرهنگی و به طور خاص احیای تفکر و بازسازی اندیشه اسلامی تشخیص دادند و این همان پدیدة نواندیشی دینی (اسلامی) است که پیش از این از آن یاد شد.nاما نکته مهم این است که نواندیشی در قلمرو دین اسلام در دو سطح آغاز شد و ادامه یافت که هنوز هم ادامه دارد. در یک سطح برخی عالمان دینی قرار دارند که می خواهند در چارچوب فقه و اجتهاد سنتی در برخی احکام فقهی و شرعی تجدید نظر کنند تا رفرمی در شریعت ایجاد شود و مؤمنان در زیست جهان کنونی خود کمتر دچار مشکل شوند و در سطح دیگر روشنفکران مسلمان هستند که این اندازه رفرم و نواندیشی را کافی و وافی به مقصود ندانسته و در پی تجدید نظر و رفرم در «کل دستگاه مسلمانی» هستند. گروه دوم با تأیید اصل اجتهاد مدعی اند که اول باید اجتهاد در اصول (مبانی کلامی و الاهیاتی) کرد و آنگاه اجتهاد در فروع (احکام عملی شریعت). تفاوت این دو نحله را می توان چنین بیان کرد: گروه علمای رفرمیست را می توان «مُجِدّد» دانست و دستة دوم را «متجدّد». کار گروه نخست «اسلامی کردن مدرنیته» است و پروژة دوم «مدرن کردن اسلام».nگرچه به گمان نگارنده راه حل نهایی و فرجامین در گشودن گرههای فکری و حل معضل عقب ماندگی تمدنی مسلمانان همان راه روشنفکرانه و رادیکال تجددگرایان است، اما در گذار به سطوح متعالی تر آزادی و دموکراسی و تجدد، اندیشه و سنت اجتهادی نوگرایان روحانی بسیار مهم و اثرگذار خواهد بود.nبرای توجیه و توضیح این مدعا باید اشاره کرد که در میان اجزا و اضلاع مختلف و به هم پیوستة دین اسلام کنونی، فقه مهم‌ترین رکن است چرا که فقه و احکام شریعت به طور مستقیم و مستمر و حتی روزانه با زندگی عملی مؤمنان و عاملان به احکام دینی سر و کار دارد. از امور عبادی و شخصی مانند نماز و روزه و حج گرفته تا امور اجتماعی مانند تجارت و معاملات و قراردادها و مالکیت و قضاوت و خانواده و به طور کلی قوانین مدنی. با توجه به آمیختگی عمیق این نوع امور با زیست مؤمنان و کاربرد دائمی این احکام و مقررات شرعی در زندگی جاری مسلمانان، تغییر و تحول در آنها می تواند در نحوة زندگی و حتی در فلسفة زیستن پیروان اسلام اثر بگذارد و آن را متحول کند.nاز آنجا که از همان آغاز فقه و احکام شریعت به وسیلة محدثان و بعد فقیهان پدید آمده و هنوز هم در انحصار عالمان و فقیهان است، طبعا هر نوع نوآوری و اجتهاد تازه در شریعت منحصرا در اختیار فقیهان است و اینان با نواندیشی و اجتهادهای تازه می توانند راه سازگاری اسلام با مقتضیات زیست جهان کنونی را هموار کنند. تا کنون به میزانی که برخی از این فقیهان در برخی احکام تجدید نظر کرده اند برخی مشکلات در حوامع اسلامی (حداقل برای مقلدان)آنها) حل شده است.nبرای بررسی این موضوع می توان جنبش مشروطه تا کنون را مورد واکاوی و تحقیق قرار داد. در مشروطه اگر همراهی سیاسی و اجتهادهای کلامی و فقهی فقیهانی چون نائینی[۲] و آخوند خراسانی[۳] و سید محمد طباطبایی[۴] و سید عبدالله بهبانی[۵] نبود هر گز مشروطیت به فرجام نمی رسید. خراسانی و برخی دیگر از مجتهدان نجف صریحا فتوا دادند که «این ضرورت مذهب است که در عصر غیبت، حکومت مسلمین با جمهور مردم است»[۶]. نائینی در کتاب مهم «تنبیه الامه»‌اش با استفاده از قواعد علم اصول فقه دست به نواندیشی‌های شگفتی زد تا توانست نظام قانونگرای عرفی غربی را با توجیهات و استدلالهای دینی و فقهی مشروع و لازم الاجرا در زمان غیبت امام غائب نشان دهد. او اعلام کرد که استبداد شرک و کفر عملی است و در نظامها و جامعه‌های استبدادی خدا پرستیده نمی شود. چنین فتاوایی از سوی برجسته‌ترین فقیهان عصر راه پیروزی مشروطیت و در واقع اندیشه دموکراسی و مردمسالاری را در ایران معاصر هموار سازد.nگرچه پس از مشروطیت، به دلایل اجتماعی و سیاسی، حضور فکری و سیاسی روحانیان در عرصه جامعه کم رنگ شد اما پس از شهریور ۱۳۲۰ و پایان جنگ جهانی دوم تحولات مهم فکری و سیاسی در جهان و منطقه و ایران، ایران نیز از حهات مختلف وارد تغییراتی شد و از جمله عرصه‌های دینی و جریانهای فکری اسلامی نیز دگرگونیهایی را تجربه کرد. در این دوره نواندیشی روشنفکرانه دانشگاهی از یک سو فعال شد و از سوی دیگر برخی از عالمان دینی نیز به اصلاح طلبی و رفرم فکری و اجتماعی روی خوش نشان دادند. از آن زمان تا مقطع انقلاب بهمن ۵۸/۷۹ میلادی دو نوع اصلاح طلبی در روحانیت تجربه شد. یکی اصلاحات خاص فرهنگی در سیستم نظام آموزشی حوزه قم بود که با زعامت آیت الله بروجردی[۷] صورت گرفت و دیگر اصلاح طلبی فرهنگی و اجتماعی بود که برخی عالمان نوگراتر بدان اهتمام کردند. مانند آیه الله سید محمود طالقانی[۸] و آیه الله مرتضی مطهری[۹] و علامه محمد حسین طباطبایی[۱۰]و آیه الله محمد باقر صدر.[۱۱] این شمار عالمان تلاش می کردند به پرسشهای تازه جامعه و به ویژه جوانان و دانش آموختگان دانشگاهها پاسخ مناسب بدهند و برخی گرههای فکری و حقوقی را بگشایند.nبا رخداد انقلاب بهمن ۵۸، که متصف به اسلامیت شد، دوران تازه‌ای از تحول آغاز شد. گرچه رهبر انقلاب اسلامی آیه الله خمینی[۱۲] یک متفکر نوگرای اسلامی نبود و با جریان نواندیشی دینی نیز چندان موافقت نداشت اما پیروزی غیر منتظرة انقلاب دینی و تشکیل نظام سیاسی جمهوری اسلامی مبتنی بر الگوی ولایت مطلقه فقیه، ناگزیر فقه و اجتهاد سنتی را به بوتة آزمون گذاشت. خمینی گفته بود «فقه برنامة عملی حکومت است» اما اکنون می بایست نشان دهد که می تواند برنامه عملی حکومت باشد؟ تجربة دهه اول انقلاب نشان داد که مدیریت فقهی بر الگوی فقاهت سنتی از حل مسائل تازه و محتول امروزی ناتوان است و هرگز قادر نیست به نیازهای گروههای مختلف شهروندان ایرانی و مطالبات متنوع جامعه تا حدودی مدرن ایران پاسخ مناسب و سازنده بدهد. از این رو آیه الله خمینی، که پرچمدار متعصب اجتهاد سنتی بود، ناگزیر شد در اواخر تدابیری برای خروج نظام از بن بست فقهی و قانونگذاری و کارآمدتر کردن حکومت به کار بندد که یکی از آنها طرح «ولایت مطلقه فقیه» بود و دیگر «مجمع تشخیص مصلحت نظام» و این هر دو در فقه شیعی بی‌سابقه بود و نوعی بدعت شمرده می شد. اما اکنون پس از ۳۴ سال از گذشت عمر جمهوری اسلامی، روشن شده است که این تدابیر نه تنها گرهی نگشوده بلکه در نهایت بر گرهها افزوده است.nبا این همه این بدان معنا نیست که فقه و اجتهاد و به طور کلی علما و روحانیان نمی توانند نقشی در زندگی عملی و در حیات فکری جامعه دینی و به طور کلی در عرصه عمومی ایران داشته باشند. در یک جمع بندی می توان گفت که اکنون و پس از این علما و نهاد روحانیت در چند سطح می توانند در تحولات فکری و مدنی و دگرگونی به سوی گذار به دمکراسی یاری کننده باشند:nالف- عالمان مستقل و غیر وابسته به حکومت می توانند از تجربة جمهوری اسلامی بیاموزند و اصولا از نظریة آیه الله خمینی مبتنی بر تأسیس حکومت شرعی با الگوی ولایت مطلقه فقیه چشم بپوشند و این رویکرد راه را برای نظام عرفی و قوانین موضوعه عرفی باز می کنند. کاری که در مشروطیت انجام شد. در آن زمان هم کسانی چون نائینی به سلطنت فقیه اعتقاد داشتند اما در نهایت از همان اندیشه کلامی سنتی شیعی مبنی بر حرمت شرعی هر نوع حکومت و تشکیل دولت در زمان غیبت پیروی کرده و از حق حاکمیت فقیه چشم پوشیده و حکومت عرفی مدرن را ترجیح دادند و آن را به دلایل ثانوی به سود مسلمانان و اسلام دانستند. گرچه اکثر عالمان و فقیهان در عصر انقلاب نیز به تئوری سلطنت فقیه اعتقاد نداشتند اما به هر دلیل، شاید یکی از دلایل تأمین منافع و افزایش منزلت طبقه علما بود، غالبا با انقلاب و جمهوری اسلامی و شخص خمینی همراهی کردند. اما اکنون نه تنها آنان بلکه شمار قابل توجهی از عالمان انقلابی و مدافع ولایت فقیه نیز به این نتیجه رسیده اند که حکومت مذهبی و مدیریت فقهی و روحانی نه تنها کارآمد و موفق نیست بلکه در عمل هم به زیان دین است و هم به زیان دینداران و در نهایت هم به زیان جامعه و مردم و لذا در سالیان اخیر شماری از اینان از چنین اندیشه‌ای فاصله گرفته و حتی با آن مخالفت کرده و می کنند. آیه الله منتظری[۱۳] و آیه الله یوسف صانعی[۱۴] از چهره‌های نامدار این جریانند.nب- مجتهدان مستقل و آگاه به زمان امروز بیش از گذشته می توانند به اجتهاد تازه روی بیاورند و از این طریق با عرفی گرایی و تقویت جامعه مدنی کمک کنند. در این زمینه چند عامل به کمک این مجتهدان آمده است. اولا اینان تجربة شکست خوردة حکومت مذهبی و فقهی و روحانی را در پیش چشم دارند و اکنون بیش از گذشته چالشهای شریعت با مقتضیات دنیای مدرن و مطالبات شهروندان مدرن را می شناسند و این می تواند بر بصیرت و توانایی آنان در بازنگریهای جدی در قواعد فقه و اجتهاد بیافزاید. ثانیا فقیهان امروز ابزارهای بیشتر و کارآمدتری برای آشنایی با افکار و نیازهای مردم و مؤمنان و مقتضیات زندگی مدرن در اختیار دارند و می توانند از آنها استفاده کنند و از جمله کامپیوتر و اینترنت امکان تحول فکری و علمی بیشتری به آنان می دهد. به ویژه عالمان جوان تر به خوبی قادرند به این ابزارها مجهز شوند که در این زمینة تحول مهمی صورت گرفته و در حال رخ دادن است.nواقعیت این است که فقه سنتی، به رغم محدودیتها و اشکالات ساختاری آن، از ظرفیتهای قابل توجهی نیز برای بازنگری و اجتهادهای تازه برخوردار است. هرچند در نهایت فقه و شریعت نمی توانند تبدیل به قانون به معنای مدرن و متعارف آن بشوند، اما روند نواندیشی و اجتهادهای روشمند و پاسخگو به مسائل و موضوعات تازه می تواند به روند عرفی شدن و دموکراتیزه کردن قانون و مدیریت دموکراتیک یاری رساند و برخی موانع مذهبی حقوقی و اجتماعی را بر طرف کند. در این مورد بازنگریهای آیه الله منتظری در برخی قواعد فقهی نمونة جالب و قابل استنادی است. ایشان در سالیان اخیر فتوا داد که تغییر دین از حقوق شهروندی و انسانی هر فرد است و از این رو ارتداد مجازات ندارد[۱۵] و این اولین بار است که یک فقیه بلند مرتبه چنین فتوایی می دهد. نیز ایشان نظام حزبی را اسلامی و مشروع می داند و از این رو از باب قاعدة فقهی «مقدمه واجب واجب است» تشکیل احزاب مختلف (اعم از دینی و سکولار) را واجب دانست. همین طور ایشان برای اولین بار حقوق انسانی و شهروندی بهاییان را به رسمیت شناخت. اصولا ایشان نخستین فقیهی است که «رساله حقوق» تألیف کرده است. این نوع بازنگریها قطعا برای گذار مردم ایران از استبداد دینی کنونی به یک نظام دکوکراتیک بسیار مفید و راهگشا خواهد بود.nج- جدای از فقیهان و مجتهدان، که به دلیل موقعیت خاص مرجعیت عالی دینی‌شان محور تحول هستند، روحانیان نوگرا و خوشفکر دیگر در گروههای دیگر می توانند مردمان دیندار را با افکار نو و تحول خواهانه مدرن (مانند آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، جامعه مدنی . . .) آشنا کنند و آنان را به ضرورت تحول فکری و فرهنگی متقاعد کنند. جامعه وعاظ و سخنرانان محافل مذهبی نوگرا و مدرن و متمایل به افکار مدرن و هماهنگ با مطالبات جامعه شهری می توانند نقش بی‌مانندی را در این زمینه ایفا کنند. کاری که در عصر مشروطه کسانی چون سید جمال واعظ اصفهانی (۱۲۷۹-۱۳۳۶ شمسی)، ملک المتکلمین (۱۲۳۹-۱۲۸۷ شمسی)، ثقه الاسلام تبریزی (۱۲۳۹-۱۲۹۰ شمسی)، شیخ محمد واعظ و . . . کردند و در جنبش قانون خواهی مردم ایران نقش آفرین شدند. در دهه چهل و پنجاه و در عصر انقلاب نیز واعظان این نقش را بازی کردند. هرچند گروه واعظان در جمهوری اسلامی به شدت تضعیف شده و افراد مدرن تر آن به حاشیه رانده شده اند.nدر هرحال در جوامع اسلامی با توجه به ذهن و زبان دینی اکثر مردمان آن و استواری و تصلب سنت مذهبی در اقشار مختلف اجتماعی، رفرم مذهبی زمینه‌های لازم را برای انواع رفرماسیون مدنی و اجتماعی و حقوقی و سیاسی فراهم می کند و در این میان روحانیان و به ویژه فقیهان و مجتهدان نقش یگانه‌ای در این تحول و رفرم دینی‌اجتماعی ایفا می کنند و می توانند ایفا بکنند. تجربه مشروطیت می تواند برای عالمان و روحانیان امروز بس آموزنده و حتی الگو باشد. وقتی در بیش از صد سال پیش فقیهان برجسته عصر فتوا می دهند که «این ضرورت مذهب است که در عصر غیبت، حکومت مسلمین با جمهور مردم است»، دیگر دلیلی ندارد که در قرن بیست و یکم و در شرایط کاملا مساعدتر از این اندیشه دینی عدول شود و به اندیشه سنتی و عقب ماندة ولایت فردی و فقهی غیر قابل اجرا بازگشت شود. به ویژه که تجربة جمهوری اسلامی با مدل ولایت مطلقه بن بستها و ناکارآمدیهای چنین اندیشه و نظامی را بر آفتاب افکنده است.nn( نسخه انگلیسی این مقاله در کتابی با عنوان روحانیت ایران از سوی سازمان هلندی هیفوس به کوشش شروین نکویی منتشر خواهد شد)nمنابع:nn[۱] . متن انگلیسی کتاب این است: Reconstruction of Religious Thought in Islam, Lahore1930 nاین کتاب تا کنون با دو ترجمه به فارسی ترجمه و منتشر شده است. یکی ترجمه احمد آرام است که با عنوان «احیای فکر دینی در اسلام» در دهه چهل ترجمه و منتشر شد و دیگر ترجمه آقای محمد بقایی (ماکان) است که با عنوان «بازسازی اندیشه اسلامی» در حدود پانزده سال قبل انتشار یافت. اما روشن است که عنوان اخیر با عنوان اصلی کتاب سازگارتر است.n[۲] . شیخ محمد حسین غروی نائینی (۱۲۷۷-۱۳۵۵ هجری قمری) از عالمان برجسته مدافاع جنبش قانونگرای مشروطه (۱۹۰۶ میلادی) بود. او کتاب مهم «تنبیه الامه و تنزیه المله» را پس از انحلال مشروطیت و در دوران استبداد صغیر به سال ۱۳۲۷ هجری قمری در دفاع از مشروطیت نوشت. این کتاب حتی تا انقلاب ایران به سال ۱۳۵۸ شمسی مهم‌ترین سند اسلامی کردن نظام پارلمانی و دموکراتیک مدرن به وسیله یک مقام عالی دینی است. این اثر کم حجم اما پر محتوا برای گسترش اندیشه‌های تجدد خواهانه و آزادیخواهانه شیعیان در ایران و عراق بسیار اثرگذار بود.n[۳] . آخوند ملا محمد کاظم خراسانی (۱۲۵۵-۱۳۲۹ هجری قمری) برجسته‌ترین مجتهد شیعی بود که در نجف عراق ساکن بود و همراه برخی دیگر از فقیهان عراق به حمایت از مشروطه برخاست و استبداد را به هرشکل حرام شرعی دانست و در برابر نظام مدرن پارلمانی را مشروع و دینی شمرد و به وجوب آن فتوا داد. او حتی در دوران استبداد صغیر همراه با تمام شاگردانش از عراق به سوی ایران حرکت کرد تا به مجاهدان داخل به پیوندد و با شاه مستبد قاجار (محمد علی شاه) جهاد کند.n[۴] . سید محمد طباطبایی مجتهد (۱۲۵۷-۱۳۲۸) از فقیهان نامدار و نواندیش دوران مشروطیت در تهران بود و در حمایت از این جنبش ملی و ضد استبدادی برخاست و از رهبران روحانی آن شد. او، که از دو دهه پیش در روشنگری سیاسی و تحولات فرهنگی مدرن (مانند تأسیس مدارس جدید غربی) جامعه ایرانی نقش داشت، در پیروزی جنبش قانون خواهی از رهبران بود و در مجلس نخست مشروطه نیز حضور داشت و در قانونگزاری همواره به سود اندیشه‌های دموکراتیک رأی می داد.n[۵] . سید عبدالله بهبهانی (۱۲۱۹- ۱۲۸۹ هجری شمسی) در کنار طباطبایی و مؤثرتر از او از رهبران جنبش مشروطه بود. اگر دلیریها و تلاشهای او نبود، این جنبش به پیروزی نمی رسید. از این رو او را «پدر مشروطیت ایران» لقب داده اند.n[۶] . ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، تحقیق سعیدی سیرجانی، تهران، بخش دوم، ص ۲۳۰.n[۷] . سید حسین طباطبایی بروجردی (۱۲۵۴-۱۳۴۰ شمسی) برجسه‌ترین مرجع اعلای شیعی در ایران و عراق و جهان تشیع بود که نقش دینی و اجتماعی و حتی سیلسی مهمی در زمان زعامت دینی خود (۱۳۲۵-۱۳۴۰ شمسی) داشت.n[۸] . سید محمود علایی طالقانی (۱۲۸۹-۱۳۵۸ شمسی) از عالمان نامدار و نواندیش و مبارز شیعی معاصر ایران است که تلاشهای فکری و فرهنگی او به ویژه در میان جوانان و دانشگاهیان و نیز مبارزات دامنه دار سیاسی و انقلابی او به زایش و گسترش و در نهایت پیروزی انقلاب ایران بسیار اثرگذار بود. وی در سال انقلاب ایران پس از آیه الله خمینی با نفوذ‌ترین شخصیت روحانی انقلاب شمرده می شد.n[۹] . مرتضی مطهری (۱۲۹۸-۱۳۵۸ شمسی) از عالمان و پژوهشگران اسلامی معاصر ایران و صاحب آثار فراوان در حوزه‌های مختلف معارف دینی است. وی به نواندیشی و اصلاح فکری دینی باور داشت و در این راه کوشش فراوان کرد. افکار و آثار وی از چند دهه پیش تا کنون همواره مورد مراجعه پژوهندگان مباحث اسلامی است.n[۱۰] . سید محمد حسین طباطبایی (۱۲۸۱-۱۳۶۰ شمسی) مهم‌ترین فیلسوف شیعی معاصر است که آثار فراوانی در حوزه‌های مختلف اسلامی بر جای نهاده است. اما مهم‌ترین آثار وی در فلسفه و تفسیر قرآن است. گرچه وی در مجموع دلبسته سنت بود و بر همان سنت سلوک می کرد اما از نواندیشی هم کم و بیش بهره داشت و با توجه با جایگاه علمی و فلسفی وی آموزه‌های نوگرایانه وی نقش قابل توجهی در تحولات فکری و اجتماعی در جامعه دیندار ایران و ایفا کرده است.n[۱۱] . سید محمد باقر صدر (۱۹۳۱-۱۹۸۰ میلادی) از فقیهان و عالمان شیعی عراق و از متفکران نوگرای معاصر است که اندیشه‌ها و نظریه پردازیهای دینی‌اجتماعی وی در عراق و ایران سهم زیادی داشته و دارد. گرچه آثار وی به عربی است اما تقریبا تمام آثار مهم و عمومی وی به زبان فارسی ترجمه شده اند.n[۱۲] . سید روح الله موسوی خمینی (۱۲۸۱-۱۳۶۸ شمسی) بلند آوازه‌ترین روحانی و مجتهد شیعی معاصر است که البته بیشترین شهرت وی به دلیل ایفای نقش ویژه ایشان به عنوان رهبر بلامنازع انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ شمسی است. وی حدود ده سال نیز مقام رهبری سیاسی نظام نوپای «جمهوری اسلامی ایران» را هم بر عهده داشت.n[۱۳] . حسینعلی منتظری (۱۳۰۱-۱۳۸۸ شمسی) از فقیهان و مراجع دینی معاصر است که از جهات مختلف دینی، فقهی و سیاسی نقش مهمی در تحولات اجتماعی و دینی چند دهه اخیر ایران داشته است. او از عالمان مبارز بود و از رهبران انقلاب بهم ۵۷ بود. پس از انقلاب نیز به عنوان جانشین آیه الله خمینی برگزیده شد اما به دلیل رویکردهای انتقادی مستمر وی به برخی رفتارهای رهبری نظام و مسئولان جمهوری اسلامی از این مقام بر کنار شد. وی با افکار و رفتارش اثری ماندگار در تاریخ جمهوری اسلامی و در جامعه متحول ایران کنونی بر جای نهاده است.n[۱۴] . شیخ یوسف صانعی (متولد ۱۳۱۶ شمسی) از فقیهان معاصر است که از اجتهادهای نو و افکار تازه برخوردار است و برخی فتاوای شرعی ایشان مورد توجه و استقبال جریانهای مختلف دینی و مدنی قرار گرفته است. از جمله آرای تازه وی در باره حقوق زنان با استقلال برابری طلبان جنسیتی روبرو شده است. به ویژه تجارب ایشان در دستگاه قضایی به این نوآوریها کمک می کند.n[۱۵] . منتظری، رساله توضیح المسائل، پاپ بیستم، ۱۳۸۴، ذیل مسئله ۳۲۱۱. نیز: رساله حقوق، ص ۵۱.nnnnn

Share:

More Posts

Send Us A Message