یک متن و گزاره را چگونه فهم و تفسیر و احیانا تأویل می کنیم؟ معیار فهم چیست؟ معیار یا معیارهای فهم درست چیست؟ اصلا «فهم درست» وجود دارد؟ پرسشهایی از این دست در درک و فهم سخنان دیگران اعم از شفاهی و مکتوب فراوان است و بسیار با اهمیت. با توجه به این نکات مهم است که از دیرباز برای تفسیر و فهم قواعد خاص و متنوعی ارائه شده و از سوی زبان شناسان و ادیبان و فیلسوفان آرای مختلفی عرضه شده است. دانش هرمنوتیک جدید در دو قرن اخیر در تداوم این نوع قاعده سازی پدید آمده است. در واقع هرمنوتیک «علم تفسیر تفسیر» است.
به ویژه در باره متون دینی این قواعد متن شناسی از اهمیت بیشتر برخوردار است. به طور خاص در اسلام از همان آغاز مخصوصا از قرن دوم و سوم هجری علم تفسیر قرآن بنیاد نهاده شد و مفسران بزرگی به عرصه آمده و برخی از آنان مکتبی در متن شناسی و چگونگی تفسیر قرآن بنیاد نهادند که هنوز هم از آنها استفاده می شود.
متن کوتاهی که در پی می آید نمونه خوبی برای چگونگی فهم یک کلام و یا سخن است و به یک مورد مهم اشاره دارد. در این متن کوتاه تناسب پرسش و پاسخ مورد توجه است. مدعا این است که هر پرسشی پاسخی خاص و سازگار می طلبد. یا از آن سوی می توان گفت هر پاسخی به تناسب پرسش ارائه می گردد. از باب مثال ممکن است برای بیان یک حقیقت دو نوع پاسخ و حتی دو سخن متناقض گفته شود چرا که پرسشها کاملا متفاوت بوده اند. متن کوتاه این واقعیت را به ملموس ترین شکل بیان می کند که بیان یک حقیقت یعنی نیایش همزمان در دو نوبت دو پاسخ متضاد از سوی یک پاسخ دهنده یافته است. چرا؟ برای این که پرسش کننده هر بار پرسش خود را به گونه ای و با بیانی مطرح کرده و در نتیجه پاسخ دهنده یک بار صریحا گفته ««نه» و بار دیگر در باره همان موضوع پاسخ داده که «آری». در واقع آنچه تغییر نکرده همان دعا در حال سیگار کشیدن است اما سئوالها به گونه ای بوده که در دو نوبت دو پاسخ متضاد دریافت شده است.
در قرآن و به ویژه در روایات اسلامی (سخنان پیامبر و یا امامان و بزرگان دین) نمونه هایی از این دست فراوان است. یعنی پاسخهایی در برابر پرسشها و یا رخدادها و در زمینه هایی ارائه شده که ممکن است در جای دیگر متفاوت بیان شده باشد. از این رو یک قاعده تفسیر آیات قرآن و یا روایات «شأن نزول» است. به هرحال هدف طرح این موضوع در اینجا نیست، هدف فقط بیان یک نمونه برای کسانی است که ممکن است در تفسیر سخنان بزرگان و از جمله در مورد قرآن و متون دینی از آن استفاده کنند.
در بازگشت از كليسا، جك از دوستش ماكس مي پرسد: «فكر مي كني آيا مي شود هنگام دعا كردن سيگار كشيد؟»
ماكس جواب مي دهد: «چرا از كشيش نمي پرسي؟»جك نزد كشيش مي رود و مي پرسد: «جناب كشيش، مي توانم وقتي در حال دعا كردن هستم، سيگار بكشم».
كشيش پاسخ مي دهد: «نه، پسرم، نمي شود. اين بي ادبي به مذهب است».
جك نتيجه را براي دوستش ماكس بازگو مي كند.
ماكس مي گويد: «تعجبي نداره. تو سئوال را درست مطرح نكردي. بگذار من بپرسم».
ماكس نزد كشيش مي رود و مي پرسد: «آيا وقتي در حال سيگار كشيدنم ، مي توانم دعا كنم؟»
كشيش مشتاقانه پاسخ مي دهد: «مطمئناًً، پسرم. مطمئناً».