n
سلام حاج آقا! . . . انشاءالله در ایام تعطیلات حسابی مزاحمتان میشوم. البته یک سوال دارم! به نظر شما نگاه قرآن به زن کمی تحقیر آمیز نیست؟ الان شماره سوره و آیات یادم نیست ولی من هرسال یک بار ماه رمضان قرآن ختم میکردم همیشه به این آیات که میرسیدم خیلی ناراحت میشدم ولی کسی پاسخم را نمیداد. یعنی جرات سوال کردن هم نداشتم. دو سه جای مختلف بود ک آمده بود شما که میگویید فرشتگان دختران خدایند ، آیا فکر میکنید خدا به شما پسر میدهد و بعد خودش دختر دارمیشود؟ همیشه وقتی آیات را میخواندم به نظرم میامد که پشت سرش میخواسته بگه دهکّی! مگر دختر چه عیبی دارد که اینجوری گفته؟ بعد هم چرا در جایی به مردان گفته همسرانتان را بزنید. میدانم قبلش هزار بار گفته ال کنید و بل کنید و بعد اگر فایده نداشت بزنید. آخر اصلا برای چی؟
n
n
احتمالا منظورتان آیه 37 سوره طور است که میگوید: «ام له بنات و لکم بنون»؟ بدون آنکه لازم باشد باشد وارد بحثهای تفسیری بشوم، اجمالا عرض میکنم که از این آیه نمیتوان چنین برداشت کرد که دختر داشتن بد است و پسر داشتن لزوما خوب. در واقع قرآن دارد از یک فکر و یا موضوع مطرح در زمانش گزارش میکند و بنابراین نمیتوان از آن برداشت ارزشی کرد و اگر چنین باشد، با مجموعه اندیشه قرآنی مبنی بر برابری انسانی زن و مرد ناسازگارخواهد بود. اما از آنجا که پرسش شما کلیتر و شاملتر است، در پاسخ شما چند نکته را عرض میکنم:
n
1 – گرچه معمولا مسلمانان بر این گمانند که وحی و کلام الهی بی زمان و بی مکان است و به عبارتی فراتاریخی و فرازمانی است، اما من بر این باورم که کلام و پیام خداوند به هرشکلی و با هر ابزار و مکانیسمی که نازل شده باشد، پس از دریافت آن به وسیله پیامبر در قالب زبان و ادبیات عرب قرن هفتم میلادی یعنی فرهنگ زمانه نازل شده و از این رو به صورت گریز ناپذیری تابع اندیشه و فرهنگ و ادبیات عصر خود است. عنوان «نزول وحی» یا «تنزیل» معنایی جز این ندارد. معتقدم متن قرآن معنا و لفظا کلام الهی است اما این کلام در تخته بند فرهنگ زمانه است و خداوند پیام خود را به ضرورت در قالب زبان و بیان آشنای اعراب حجاز فرو فرستاده است. «و ما ارسلنا رسولا الا بلسان قومه» دقیقا به همین معناست. در این باب مقالهای دارم تحت عنوان «تاریخمندی وحی و نبوت» که قبلا در سایت من منتشر شده و میتوانید ملاحظه کنید.
n
2 – در موضوع زن دو موضوع را باید از هم تفکیک کرد: انسانیت و حقوق. واقعیت این است که در قرآن زن و مرد هر دو انسان خلق شده و هر دو مخلوق ذات باری هستند و در انسانیت و ارزشهای انسانی بین این دو جنس فرقی و تمایزی دیده نمیشود. از این رو هردو دارای اراده و آزاد هستند و از حق انتخاب برخوردارند و در نتیجه هر دو در قبال آزادی و انتخاب خود مسئول شمرده میشوند. هر دو میتوانند با ایمان آگاهانه و عمل صالح به رستگاری برسند. آیا شما در قرآن نشانهای از برتری ذاتی مرد بر زن مشاهده میکنید؟
n
اما در موضوع حقوق روشن است که بین زن و مرد تمایز حقوقی وجود دارد. از نظر ارث و یا در محازانها و برخی امور دیگر تمایزاتی وجود دارد. چنانکه در میان مردان و زنان آزاد و برده نیز تمایز حقوقی وجود دارد. البته نباید فراموش کنیم که بخش بزرگی از این تمایزهای حقوقی محصول آرای فقها و مسلمانان در قرون بعدی است اما اکنون تحلیل من مربوط است به آیات الاحکام قرآن و سنت معتبر نبوی درباره حقوق زن. نکته این است که به دلیل ضرورت تنزیل و الزامات زمانی – مکانی قانون و حقوق مدنی، از یک سو خطابات قرآنی در این زمینه معمولا مردانه است یعنی به مردان خطاب میکند (مثلا به مردان میگوید که به زنان تان چنین بگویید) و در بخش حقوق نیز بخشی از همان احکام و مقررات رایج اعراب حجاز را قبول و امضا کرده و گاه در آنها اصلاحاتی انجام داده است. این روند در تحولات اجتماعی و تغییرات مدنی و اصلاحات حقوقی گریز ناپذیر است و اصلاح طلبی و اصلاح گری پیامبرانه هم چاره ای جز طی چنان پروسهای ندارند. چرا که هیچ مصلحی اعم از پیامبر و غیر پیامبر در بیابان جامعهای ایجاد نمیکند بلکه در جامعهای خاص و در مرحلهای خاص و در شرایط ویژه زندگی میکند و در چهارچوب فرهنگ زمانه و به اندازه امکانات و مقدورات خود فعالیت میکند و از این رو میکوشد مردم و امت خود را قدمی (توجه داشته باشید فقط قدمی) به سوی سعادت و بهروزی ببرد. از این رو اصلاحات آنها گام به گام خواهد بود. گرچه به گفته درست شریعتی پیامبران «مصلحان انقلابی» بودند چرا که بر آن بودند که هرچند گام به گام و تدریجی جامعه را به سوی ارزش های الهی مورد نظرشان هدایت کنند اما اصلاحات آنان رادیکال و ریشه ای بود.
n
3 – اما در مورد موضوع پرمناقشه زدن زن که در آیه 34 سوره نساء آمده است. واقعیت این است که در مورد معنا و مفهوم «ضرب» در این آیه تفسیرهای مختلف شده است و دیدگاهها متفاوت و حتی گاه متعارض است. برخی معانی بعید ضرب را در نظر گرفته و برداشت دیگری غیر از زدن از آن استنباط کرده اند. اما به توجه به کاربرد فروان واژه ضرب (مانند اضربوا) در قرآن و معنای قریب آن، به نظر میرسد که ضرب به معنای زدن باشد. درست است که کتک زدن زن (مانند کتک زدن هرکس دیگر) در زمان ما مذموم و نادرست و حتی جرم تلقی میشود، اما با توجه به فرهنگ زمانه نزول قرآن و اعمال خشونت بی حد و مرز در مورد زنان (و دیگران نیز) در میان اعراب حجاز و حتی کشتن زنان به اتهام خیانت به شوهر، قرآن حداقل ممکن مجازات زنا و یا خیانت به همسر را صد تازیانه و یا کتک زدن قرار داده و بدین ترتیب خشونت را تا حدود زیادی محدود کرده است. در مورد مجازاتها از قضا روی دیگر سکه را باید دید و آن تلاش اسلام در جهت قانونمند کردن مجازاتها و محدود کردن آن است نه تلاش برای گسترش و به رسمیت شناختن کیفرها. به همین دلیل شرط و شروط زیادی در چنین مواردی لحاظ شده است. به هرحال آنچه مهم است این است که حتی در مورد خیانت قطعی زن به همسرش شوهر حق شکنجه و آزار فیزیکی و بدنی او را ندارد. امروز فقیهان با توجه به روح قرآن و فلسفه مجازاتهای شرعی، باید آزار جسمی زن را حرام اعلام کنند، همان گونه که باید بردگی را هم خلاف شرع مسلم و حرام اعلام کنند.
n
4 – سخن آخر اینکه من در گذشته به تفصیل گفتهام که این نوع احکام فقهی تابع زمان و مکان است و از این رو اصلاح پذیر و تحول پذیر و در نهایت تغییرپذیرند. قرنهاست که مسلمانان سرنا را از سر گشادش دمیده اند و بر این باور نادرست پای میفشرند که برما واجب است که از سنت نبوی تا روز قیامت تقلید و پیروی کنیم. در حالی که سنت نبوی در غالب امور حقوقی از جمله احکام مربوط به زنان و خانواده، همان سنت عرب حجاز بوده است و از قضا پیروی از سنت نبوی ایجاب میکند که ما هم از انجماد و جزمیت و تقلید از آبا و اجداد، که این همه مورد نکوهش قرآن قرار گرفته است، خارج شویم و با فرهنگ و آداب و سنن مجرب زمانه خودمان برخورد فعال و استعلایی بکنیم و هرچه را نیکوتر و عادلانهتر و عاقلانهتر تشخیص دهیم، قبول کنیم. هیچ تردید ندارد که امروز نگاه آدمیان نسبت به زن و خانواده انسانیتر شده و به عدالت نزدیکتر شده است و ما هم به حکم دین و عقل چاره ای جز استفاده از همین سنن نداریم. امروز کتک زدن زن تحت هر عنوانی امری ناروا و غیر اخلاقی و نادرست و لذا غیر شرعی است.