۲۹ آبان ۸۹ / ۲۰ نوامبر ۲۰۱۰
n
چند روز پیش با دوستی در لندن از طریق اسکایپ صحبت می کردم. حرفهای مختلفی زده شد و از جمله از مردم آلمان و خلق و خوی ژرمنیها سخن به میان آمد. این دوست،که خود بیش از سه دهه است که در انگلیس زندگی میکند و به تناسب کاری که دارد به جاهای مختلف سفر می کند و با فرهنگها و آداب ملل مختلف آشناست، گفت: این آلمانی ها دو چیز را نمی فهمند؛ یکی جوک را نمی فهمند و با جوک نمی خندند، و دیگر، بی نظمی را هم نمی فهمند. گفتم: دربارة اولی، نمی توانم اظهار نظر کنم چرا که در این زمینه تجربه شخصی ندارم و از کسی هم چیزی نشنیده ام، اما نظم که خوب است و بی نظمی که مطلوب نیست. گفت: آره، نظم خوب است اما نه به این زیادی، بالاخره بی نظمی همیشه هم بد نیست، در بی نظمی هم گاهی می شود یک کارهایی کرد که در نظم زیادی نمی شود. به هرحال اندکی بی نظمی لازم است.
n
در ادامه این گفتگوی شوخی – جدی، از برخی وجوه و سنت غربی مانند قانون گرایی افراطی و فرد محوری مبالغه آمیز سخن به میان آمد و دوستم با بیان مواردی از آنها به این رویکردها انتفاد داشت و می گفت این غربی ها هم شورش را در آورده و در دفاع از حقوق فردی و آزادی های فردی، گاه به افراط کشیده شده اند. نمونههای چندی هم از این نوع دفاع از حقوق فردی در انگلیس گفت. گرچه ایشان از نمونه های مختلف یاد کرد اما فعلا یکی را به یاد دارم که گفت چندی پیش کسی رفته از شهرداری شکایت کرده که به دلیل بی توجهی شهرداری بر روی اتومبیلش خاک نشسته و ماشین او کثیف شده و جالب اینکه دادگاه نیز به سود او رآی داده و شهرداری را محکوم به جزای نقدی گزاف کرده است. من هم چند نمونه از این دست نقل کردم و در ادامه طبعا گریزی هم به کشورهای دیگر از جمله کشور خودمان زدیم و از تفاوت های فاحش دو جهان ناسازگار یاد کردیم و البته گفتگو را با افسوس و دریغ به پایان بردیم.
n
واقعیت این است که در اروپا و آمریکا و به طور کلی کشورهای پیشرفته از نظر تمدنی، اندیدوآلیسم و فردگرایی و دفاع از حقوق فرد در برابر فرادستان (اعم از پدر و مادر و همسر و دولت و کارفرما و نهاد دین و مذهب و . . .) بسیار جدی است و همین اندیشه مهم و بنیادین مدرن در سیر طبیعی خود به دستاوردهای مهمی هم رسیده است. از جمله آزادیهای فردی، حقوق طبیعی و ذاتی، دموکراسی، حقوق بشر، رشد و توسعه اقتصادی و صنعتی و . . . اما در عین حال موجب برخی اشکالات فردی و اجتماعی هم شده و یا به برخی سوء استفادهها و افراط کاریها هم کشیده شده است. ماها که از جهان کاملا متفاوت و حتی در برخی موارد متضادی آمدهایم، البته نه به سادگی از نقاط قوت اندیشه و سنت غربیان آگاه میشویم و نه به آسانی میتوانیم نقاط ضعف این نوع اندیشه و زندگی را دریابیم. کسانی که این تجربه را از نزدیک درنیافته اند، که کار برایشان مشکل تر است.
n
به هرحال سخن از برخی کارها و اطوار غربیان بود که از منظری غلط و حداقل افراطی جلوه می کند و به ویژه برای ماها شنیدنی و شاید غیر قابل قبول به نظر آید. نمونههایی که دوستم در مورد شکایت آن شخص انگلیسی گفت، فروان است و من از دوستان ایرانی این گونه اخبار را بسیار شنیدهام. حدود ده سال پیش در روزنامه همشهری خودمان در ایران خبری نقل شده بود که به دلیل عجیب بودنش هنوز هم در حافظه ام مانده است. آمده بود در استرالیا زنی از همسایهاش شکایت میکند که او شبها در خواب خر و پف می کند و این امر مانع خواب او میشود. دادگاه از متشاکی توضیح خواست و آن شخص گفت درست است اما من برای مداوای بیماری تلاش کردهام اما موفق نشده و پزشکان هم نتوانستهاند کاری بکنند. و مدارک لازم را هم به دادگاه ارائه داد. دادگاه به برائت همسایه حکم داد اما شهرداری را محکوم کرد چرا که شهرداری دیوار خانه را نازک در نظر گرفته و در نتیجه صدای خرناسه همسایه موجب دردسر و بی خوابی این زن شده است.
n
در همان انگلیس طبق قانون مردی حق ندارد بدون اجازه و رضایت همسرش با او رابطه جنسی بر قرار کند و اگر چنین کرد تجاوز به حساب می آید و در صورت شکایت زن و تشکیل دادگاه و اثبات جرم قطعا مرد به مجازاتی سنگین محکوم خواهد شد. این یک تجربه است و تحربه دیگر وضعیت زنان در جوامع اسلامی از جمله ایران و بدتر از آن افغانستان است و داستانهای تلخی چون ازدواجهای اجباری و حتی فروختن دختران به مردان مسن ثروتمند در خیلی جاها و ماجرای تمکین زن به هرقیمت به خواسته جنسی مردان و قانون «نشوز» و «نفقه» و دیگر ماجرا.
n
در آمریکا «سو» کردن خیلی رایج است. یعنی کسی برود از کسی شکایت کند که او موجب اضرار و آسیب مالی و یا جانی وی شده است. دوستان در لس آنجلس نقل می کردند که در رستوران چند قطره قهوه داغ روی زانوی یک مشتری می افتد و او کمی دچار سوختگی میشود. او شکایت می کند و صاحب رستوران در دادگاه به مبلغی گزاف محکوم میشود. با دوستی وارد رستورانی می شدیم. در جلو رستوران کمی خیس بود و او به من گفت مواجب باش که زمین نخوری بعد افزود اگر هم زمین بخوری به سود شماست. گفتم چطور؟ گفت برای اینکه می توانی از صاحب رستوران شکایت کنی و کلی پول دار شوی. آنگاه توضیح داد چندی پیش در همین شهر فردی جلو درب ورودی یک رستوران زمین خورد و پایش آسیب دید و او رفت شکایت کرد و دادگاه هم متشاکی را به دلیل اینکه جلو درب را با آب شسته و خشک نکرده و این امر موجب زمین خوردن و آسیب دیدگی پای این شخص شده است، محکوم به پرداخت غرامت سنگین چند میلیون دلاری کرد (البته او رقم را گفت و من اکنون به بیاد ندارم). در آمریکا از این نمونه ها فروان می شنویم. البته بیفزایم این گونه اخبار ماها را شگفت زده میکند ولی برای مردمان آنجا عادی و طبیعی است و در واقع اجرای قانون و عدالت است و اگر غیر از این باشد، متعجب می شوند. مایی که از کشور دیگر آمدهایم و نه تنها از این تجربهها بیگانهایم بلکه در کشوری مانند ایران (والبته در دیگر کشورهای خاورمیانه و اسلامی نیز) عموما خلاف این نوع رفتار ها را شاهد هستیم. در جایی که جان و مال و آبروی مردم ارزش ندارد و همواره این همه به وسیله ارباب قدرت به تاراج میرود، از چنین حقمداری و عدالت طلبی بر محور اهمیت و دفاع از حقوق فرد، خیالی بیش نیست و اصلا کالای شیک و لوکس و غیر قابل تصوری است. فکر کردن به آن هم دور از واقعیت است.
n
باز در همان لس آنجلس داستانی در این زمینه شنیدم که طبق معمول شنیدنی است. در اتوبان ارواین – لس آنجلس، لاین سمت چپ اختصاص دارد به حرکت اتومبیل هایی با بیش از دو سرنشین (احتمالا در دیگر اتوبانها هم چنین است). از آنجا که اتومبیلها غالبا تک سرنشیناند، این لاین نیز غالبا خلوت است. یک بار پلیس زنی راننده تنها را به دلیل حرکت در لاین ویژه متوقف می کند. اما زن ادعا می کند دو نفراند نه یک نفر. پلیس هرچه نگاه میکند جز یک نفر کسی را نمیبیند. با شگفتی میپرسد: پس آن نفر کو؟ زن به شکمش اشاره می کند و می گوید حامله است و بنابراین دو نفرند. پلیس فکر میکند خانم شوخی میکند و یا قصد دستانداختنش را دارد. از این رو اعتنایی نمیکند و برگ جریمه را مینویسد و میرود. اما زن شکایت می کند. در نهایت دادگاه دلیل زن را موجه میداند و حق را به او میدهد و پلیس را محکوم میکند. این مورد از همان مواردی است که دوستم می گفت این غربیها هم در دفاع از حقوق فرد شورش را در آورده اند.
n
حال که این داستان گفته شد، به کار یک خانم ایرانی دیگر اشاره کنم. هرچند بی ربط است اما به شنیدنش میارزد. خانمی ایرانی از زرنگی خاص و مشهور ایرانی استفاده می کند و در همین مسیر اتوبان ارواین – لس آنجلس یک عروسک بزرگی در شمایل یک انسان را کنار دستش روی صندلی می نشاند تا چشم های الکترونیکی و یا پلیس را فریب دهد. مدتی این فریب او مؤثر می شود و او با خیال راحت مدتی در این مسیر رفت و آمد میکند. اما سرانجام فریب او کشف میشود و پلیس او را به دادگاه معرفی میکند. البته در این دادگاه ظاهرا خانم زرنگ ایرانی نتوانسته راهی برای نجاتش پیدا کند و طلبکار شود.
n
به هرحال واقعیت این است که اگر غربیها در تجربه شان به اهمیت حقوق فردی رسیده و حقوق بشر نوشته و دنیا را به هر دلیل به عمل به آن وادار میکنند و در این زمینه گاه به افراط گراییدهاند، ما هنوز اندر خم یک کوچه هم نیستیم و این گونه افکار و اعمال برای ماها رؤیایی بیش نیست. افسانه است و خواب و خیال. در کشور ما هیچ چیز اهمیت ندارد و دولتمردان در هیچ موردی را خود را موظف به پاسخگویی نمیدانند. اگر فاجعه انسانی میدان کاج تهران در یک کشور اروپایی رخ داده بود، چه اتفاق میافتاد؟ آنگاه رئیس ستاد حقوق بشر دستگاه قضایی ایران با بی پروایی در نیویورک اعلام میکند ایران پرچمدار حقوق بشر در دنیا است و رعایت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران از استاندارد جهانی بالاتر است و رئیس دولتش اعلام میکند آزادی در ایران بیست برابر آمریکا است. اما ما حاضریم نوزده برابر را تخیف بدهیم و به اندازة آمریکا آزادی داشته باشیم. کسی هست این خواسته ما را به آقای احمدی نژاد برساند؟