مقدمه ای بر هویت متکثر ایرانی و دموکراسی

n اینکه در سرزمین پهناور ایران از دیرباز مردمان بسیار متنوع و متکثر زندگی می کرده و می کنند، تردیدی نیست. از دوران پیشا تاریخ تا کنون. اما از آغاز تشکیل دولت بزرگ هخامنشی و تأسیس امپراتوری گسترده پارسی در غرب آسیا و پدید آمدن شهربانها ( ساتراپها )ی متعدد با ملیت ها و فرهنگهای بسیار و متنوع و حتی متضاد با مرکزیت پارس و ماد ( ایران واقعی )، این تکثر گرایی شکل و شمایل عینی و تاریخی پیدا کرد و پس از آمدن یونانیان و حاکمیت یونانی – ایرانی سلوکیان گسترش یافت و در زمان پارتیان نیز همین روند ادامه پیداکرد. در دوران ساسانیان اندکی از دامنه آن کاسته شد اما به هرحال اقوام متکثر ایرانی یعنی مردمان متنوع و زیسته در فلات ایران و حواشی جدایی ناپذیر آن همچنان پایدار ماندند. پس از اسلام نیز در اشکال دیگر و در سطوح دیگر تنوع مردمی و فرهنگی و قومی در ایران زمین، که دیگر یک واحد فرهنگی بود نه واحد سیاسی، حفظ شد و تدوام یافت. از روزگار پس از صفویه تا کنون نیز این تنوع و تکثر به صورتهای گوناگون ماند و در دویست سال اخیر به تدریج هویت جدید غربی نیز افزوده و تقویت شد تا آنجا که اکنون ایرانی را با سه مؤلفة فرهنگی کلان تعریف می کنند: ایرانی ( به اعتبار ایران کهن و باستان )، اسلامی و غربی. اما خرده هویت ها و فرهنگها نیز در سطوح مختلف و در لایه های تودرتوی جامعه ایرانی وجود دارند و به حیات پیدا و پنهان خود ادامه می دهند. به گونه ای که داریوش شایگان در کتاب « افزودن زدگی جدید » خود هویت متکثر اقوام و مردمان ایران را « چهل تکه » می داند که سخن بایسته ای است و منطبق با تاریخ و فرهنگ و سرشت و سرنوشت ما. قابل توجه است که این هویت امری است سیال و به تدریج و در گذر ایام ساخته و پرداخته شده است و هم اکنون نیز با توجه به کوچک شدن جهان و جهانی شدن همه چیز با مؤلفه ها و نشانه ها و ارزشهای نو و چه بسا در تعارض با مؤلفه های پیشین در حال تغییر، تحول، تکمیل و توسعه است.

n

اما اگر صرفا از منظر تاریخی و کارکرد گرایانه به این هویت چهل تکیه نگاه کنیم، می توانیم بگوییم که این چندگانگی و چند لایگی فرهنگی، از جهاتی تبعات منفی داشته و از جهاتی مثبت بوده و هست. در بخش منفی می توان اشاره کرد که ( البته به نظر غالب مورخان ) در جنگهای بزرگ و سراسری عصر هخامنشی ( از جمله حمله خشایارشاه به آتن و جنگ داریوش سوم با اسکندر ) همین تنوع قومی و عدم سازماندهی و عدم سازگاری درونی در نظام ارتش یکی از موجبات شکست سپاه نیرومند و پر شمار ایران بوده است. همین زمینه را می توان در پاره ای از تحولات داخلی و در روابط خارجی ایران پی گرفت و برخی ناکامی ها را توضیح داد. این عدم انسجام موجب شد که تا دوران ساسانیان تقریبا « هویت ملی » و یا « وحدت ملی » حد اقل استواری در ایران شکل نگیرد. پس از فروپاشی نظام ملی گرای ساسانی و انضمام ایران به امپراتوری و خلافت عربی – اسلامی، باز هم بر بی انسجامی افزوده شد. از دوران تأسیس صفویه و تشکیل نخستین دولت ایرانی و استقلال این واحد سیاسی و سرزمینی پس از هزار سال، نقطه ضعف دیگری پدید آمد و آن تحریکات همسایگان ( عثمانی و روسیه ) و اروپایی ها بود که به قصد درهم شکستن وحدت ملی و تضعیف حکومت مرکزی و گاه تجزیه ایران بود که بویژه در دوران قاجار شدت گرفت و پس از آن تا این لحظه ادامه دارد. اما نقطه قدرت اصلی و مهم این تنوع و تکثر فرهنگی و قومی، غنای فرهنگی است که از مجموعة میراث حداقل 2700 ساله ( از مادها تا کنون ) شکل گرفته و اکنون بیش و کم و مستقیم و غیر مستقیم در ذهن و زبان و منش و هویت ما تک تک آدمیان زیسته در گسترة فلات ایران با مرکزیت ایران کنونی حضور دارد. با توجه به تکثر و تنوع قومی و فرهنگی مردمان ایران زمین از گذشته حال، چنین رنگین کمانی در کمتر ملتی در جهان کنونی وجود دارد. ایران از این نظر تا حدودی به ایالات متحد آمریکا و یا اتحادیة اروپا مانند است. درست است که این تنوع بالقوه مستعد تحریکات خارجی است و می تواند به استحکام هویت ملی و وحدت ملی لطمه بزند، اما اگر با شرایط دیگر همراه شود و با آن هوشمندانه و تاریخی و دمکراتیک برخورد شود، می تواند به عکس هم تبدیل شود و به گونة مثبت و سازنده هم عمل کند. امروز اقوام ایرانی ( فارس، کرد، بلوچ، عرب، لر، ترکمن و . . ) در چهارگوشه این سرزمین حضور دارند و زبانهای اقوام ایرانی و لهجه های بسیار متکثر و متفاوت در متن زبان فارسی و یا ترکی و یا کردی و یا عربی و یا گیلکی و . . .، به نظر می رسد در جهان بی نظیر باشد. در تعریف ملت و ملیت از اشتراکاتی چون زبان، آداب و سنن، عواطف و علائق مشترک، باورهای مشترک، تجارب و شادی ها و غم های مشترک ( که در زیر مجموعة فرهنگ قرار می گیرند ) یاد می شود و این محورها همان هویت متکثر و به اصطلاح چهل تکه ایرانی را می سازند.

n

اما امروز چه باید کرد و چه می شود کرد؟ جداسری پیشه کنیم و به راسیسم و فاشیسم متوسل شویم تا به آزادی و دموکراسی و عدالت و به تعبیر رایج تر به « حقوق » مان برسیم یا می توانیم راه سازگاری و وحدت ملی را بر گزینیم تا به همان خواسته ها برسیم؟ اگر قبول داریم که گفتمان کنونی جهان و نیز ما ( « مای ایرانی » ) آزادی ( به معنای مدرن و تام و تمام آن )، دموکراسی و حقوق بشر است، فکر نمی کنم راه اساسی و حداقل تنها راه ممکن راه نخست باشد. اگر منصفانه و معقول و همه جانبه بیدیشیم و پیامدهای مثبت و منفی دو گزینه را بسنجیم، بعید می دانم در این واقعیت بتوان تردید کرد که هرچند گزینه اول عقلا محال نیست اما عملا در شرایط فعلی نه ممکن است و نه مفید و در نهایت جداسری ها جز فاجعه و تباهی چیزی نصیب هیچ قوم و گروهی نخواهد شد. آنچه واقعیت دارد، این است که ما مردمان ایران زمین کنونی، چند هزاره است که در کنار هم هستیم و با هم زندگی می کنیم و از تاریخ و فرهنگ و آداب و تجارب و غم ها و شای های عمیقا مشترک و در یک کلمه سرنوشت مشترک برخورداریم و این امتزاج چندان دیرپا و عمیق است که با هیچ معیاری نمی توان اینها را از هم جدا کرد. ما در کنار هم از یک سو به فتوحات عظیم دست زده ایم و دولت های بزرگ و مقتدر و فرهنگهای خلاق بنیاد نهاده ایم و از سوی دیگر در برابر هجوم مداوم اقوام وحشی و نیمه وحشی بسیاری قد بر فراشته ایم و شاهد کشتارها و ویرانگری های ریز و درشت بوده ایم. از تهاجم بزرگ اسکندر تا حملات پیاپی هونها ( هپتالیان ) و سپس اعراب حجاز و در فرجام مغولان و گورگانیان. ما مردمانی نیستیم که در مثلا صد سال و دویست سال اخیر به تصادف کنار هم قرار گرفته باشیم و مانند شماری از ملت ها به طور مصنوعی و بویژه به اتکای عوامل خارجی ( مثلا قدرتهای استعماری ) کنار هم نهاده شده ایم. ما رنگین کمانیم اما در دامنة بلند تاریخ تشکیل شده ایم و موزائیکیم اما در طی چند هزار سال و در یک روند طبیعی در کنار هم سازگار افتاده ایم و ترکیب بدیع و زیبایی پدید آورده ایم. فکر می کنم سخن دکتر شایگان درست است که ما امروز باید دنبال پلورالیسم باشیم نه مونیسم، چرا که نه می توان این تنوع و تکثر را انکار کرد و نه می توان آن را به کلی زدود و نه حتی می توان این همه تنوع را به یک محور یا یک قوم و زبان و فرهنگ و سنت فروکاست و مثلا با زور یا عوامل دیگر به یک وحدت پایدار حول یک قوم یا زبان ومذهب و عقیده دست یافت. امروز نه می توان هیچ یک از عناصر و اجزای هویتی ایرانی را انکار یا حذف کرد و نه چنین کاری سودی در پی دارد. « پلورالیسم ایرانی » هویت ما و در نتیجه تکیه گاه و محور ما است نه « مونیسم قومی و یا دینی و یا . . . ».

n

شاید بتوان از آن اصطلاح فلسفی مشهور استفاده کرد و گفت « وحدت در عین کثرت » و بر عکس. تصور من این است که اگر دموکراسی و حق حاکمیت ملی و حقوق بشر بر بنیاد رفع هر نوع تبعیض و برابری حقوقی کامل ( موضوع ماده اول و دوم اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب 1948 ) در تمام قلمرو جغرافیایی ایران به اجرا در آید، مشکل منازعات و اختلافات بر آمده از تفاوتها و حتی تعارضات فرهنگی و قومی و مذهبی حل خواهد شد. فکر می کنم عامل اصلی تشدید منازعات چند لایه در ایران امروزی، یکی استبداد و خشونت و مرکز محوری سیاسی است که از گذشته وجود داشته و در عصر پهلوی شدت یافته و در جمهوری اسلامی به مرحله بحرانی رسیده است؛ و دیگر، تحریکات خارجی که باز در گذشته بوده و در زمان ما نیز ادامه پیدا کرده است. به نظر می رسد اگر این مشکل بنیادی حل شود، دیگر دلایل موجهی برای تعارض و دشمنی بین اقوام ایرانی و در نهایت جداسری  باقی نمی ماند. البته باید اذعان کرد که دومی نیز تا حدود زیادی به اولی بستگی دارد.

n

جان سخن اینکه تنوع و تکثر ایرانیان و پلورالیسم ایرانی در نهایت نه تنها ضعف نیست و به زیان دموکراسی نمی باشد، بلکه در صورت ایجاد بسترهای مناسب می تواند خود به تحکیم حاکمیت ملی و استواری هویت ایرانی یاری رساند. البته در این میان تحقق دموکراسی به زمینه ها و عوامل متعدد و تا حدود پیچیده ای مربوط می شود که بدون آنها تنوع فرهنگی و رنگین کمان جامعه ایرانی یا به دموکراسی کمکی نمی کند و یا حتی بهانه هایی برای نقارها و کدورت ها و جداسری ها پدید آورد. زمینه های مهمی چون: توسعه همه جانبه، گسترش شهر نشینی، گسترش طبقه متوسط، گسترش سواد و آموزش، گسترش شبکه های ارتباطی و . . . همه و همه از مقدمات و مقومات تحقق آزادی و دموکراسی و اجرای اعلامیة جهانی حقوق بشر و میثاقین است. روشن است که این همه در ظل یک دولت مدرن و کارآمد و ملی ممکن است. به هرحال موضوع تنوع فرهنگی و هویت چهل تکه ما و ارتباط آن با دموکراسی به مباحث دقیق و همه جانبه و تفصیلی نیاز دارد و آنچه گفته شد، صرفا در حد یک مقدمه و طرح صورت مسأله و البته همراه با ارائه یک راه حال کلی و ابتدایی است. 

Share:

More Posts

پاسخی به یاوه های نتانیاهو

در گذشته متنی کوتاه نوشته و در این کانال منتشر کرده ام با عنوان «بزرگترین تجربه عمر سیاسی ام» و در آن گفته ام پس

رفع یک ابهام

اشاره: در ارتباط با انتشار یادداشت اخیرم در ارتباط با محکومیت جنایات اسرائیلی ها در غزه و اخیرا لبنان یک دوست خیرخواه و علاقه مند

Send Us A Message