احمدی‌نژاد و اسلام منهای روحانیت!

مریم محمدی: مصاحبه‏ی مرتضی نبوی، از چهره‏های سرشناس اصول‏گرا با سایت «پنجره» در ایران که طی آن از نگرانی خود درباره‏ی پیشبرد اندیشه‏ی اسلام بدون روحانیت سخن گفته، بازتاب وسیعی در رسانه‏های حامی یا منتقد دولت داشته است. همه‏ی اشاره‏های آقای نبوی بدون ذکر نام، متوجه آقای احمدی‏نژاد و هم‏فکران او است. مبنای اندیشه‏ی دینی احمدی‏نژاد به‏راستی چیست و چرا تناقض ایجاد کرده است؟ در این زمینه با حسن یوسفی اشکوری گفت‌وگو کرده‌ام.

گفت‌وگو با حسن یوسفی اشکوری، دین‏پژوه منتقد نظام
از مريم محمدى گزارشگر راديو زمانه

او اما در نطق‏های انتخاباتی، ناگهان از آزادی جوانان در رفتارهای فردی و اجتماعی خود صحبت کرد و پس از آن نیز با طرح مسائلی نظیر ورود زنان به ورزشگاه‏ها یا ضرورت حضور آنها در کابینه، به‏مرور بسیاری از روحانیون سرشناس را که در آغاز حامیان بی‏چون‏ و چرای او بودند، به انتقاد از خود واداشت؛ تا جایی که زمزمه‏های اعتقاد احمدی‏نژاد و همراهانش به اسلام بدون روحانیت آغاز شد و گسترش یافت.
اصرار او به آوردن زنان در کابینه و سرانجام نصب یکی از آنها در مقام وزیر و دیگری در مقام مشاور و نیز همین اواخر سخنان او در انتقاد از برخورد خشن با زنان و جوانان در امر پوشش، انتقادات و گلایه‏های روحانیون از او را به اوج رساند.

این انتقادات نه فقط در میان روحانیون، بلکه از سوی بسیاری از اصول‏گرایان منتقد و حتی حامی او در دوره‏ی دوم ریاست جمهوری‏اش نیز جریان دارد.
مصاحبه‏ی مرتضی نبوی، از چهره‏های سرشناس اصول‏گرا و مدیر مسئول روزنامه‏ی «رسالت» با سایت «پنجره» در ایران که طی آن از نگرانی خود درباره‏ی پیشبرد اندیشه‏ی اسلام بدون روحانیت سخن گفته، بازتاب وسیعی در رسانه‏های حامی یا منتقد دولت داشته است.

همه‏ی اشاره‏های آقای نبوی بدون ذکر نام، متوجه آقای احمدی‏نژاد و هم‏فکران او است.

مبنای اندیشه‏ی دینی احمدی‏نژاد به‏راستی چیست و چرا تناقض ایجاد کرده است؟

آقای حسن یوسفی اشکوری، دین‏پژوه منتقد نظام، در این‏باره نظریاتی دارد و در ارتباط با آن‏چه تناقض رفتار و گفتار آقای احمدی‏نژاد ارزیابی می‏شود، می‏گوید:
من نمی‏توانم در این زمینه پاسخ خیلی روشنی داشته باشم، جز این‏که به دو نکته اشاره کنم:

نکته‏ی اول این است که آقای احمدی‏نژاد به لحاظ نوع تفکر و تبار تاریخی فکری‏اش که به شاه‏اسماعیل و اوایل صفویه برمی‏گردد، نمی‏تواند به نهاد علما و روحانیت چندان معتقد باشد و اساساً خیلی فقه‏محور نیستند.
به همین دلیل هم هست که آقای احمدی‏نژاد در این پنج سال، شاید در بیش از ۱۰ مورد به‏طور مستقیم، نسبت به سخنان علما بی‏احترام مانده، حتی مخالفت کرده و حتی از سر لجاجت هم شده سخنانی گفته و رفتاری کرده که آنها را به اعتراض شدید‏تر وادار کرده است.

نکته‏ی دوم که شاید از جهاتی مهم‏تر باشد، مقداری به روان‌شناسی و رفتارشناسی خود آقای احمدی‏نژاد برمی‏گردد. اصولاً ایشان تیپی ماجراجو است. از سوی دیگر خیلی هم پوپولیست است و همواره سعی می‏کند ضمن این که عقاید و افکار افراط‏‏گرایانه‏ی خود را پیش می‏برد و در ارتباط با آن افکار اعتنایی به کسی نمی‌کند، اما در عین حال تلاش دارد تا گروه‏های مختلف اجتماعی را نگاه دارد و به نوعی رأی آنها را در انتخابات داشته باشد.
چرا احمدی‏نژاد در دوره‏ی دوم ریاست جمهوری خود که امکان انتخاب شدن برای بار سوم را ندارد، هنوز می‏خواهد آرای مردم را داشته باشد؟

به‏نظر می‏رسد که آقای احمدی‏نژاد در حد و اندازه‏ی چهارسال و هشت‏ سال ریاست جمهوری قانع نیست. اگر موفق شود، شاید قانون اساسی را تغییر بدهد و اگر هم نشد، احتمالاً می‏خواهد بعد یک مدل خود را به‏جای خودش بگذارد و این خط را هم‏چنان ادامه بدهد. بنابراین در توجیه رفتار متناقض ایشان می‏توانم به این نکات اشاره کنم.

وجه غالب شخصیت آقای احمدی‏نژاد همان تفکر بنیادگرایانه‏ی سرکوب‏گرایانه است، اما در عین حال بخشی از آن هم این‏ طرفی است که با آن‌سو نمی‏خواند.

به‏هرحال آقای احمدی‏نژاد موجودی پیچیده و شگفت‏انگیز است که ممکن است در یک روز چهار موضع متناقض داشته باشد و یا شش حرف متناقض با هم گفته باشد. مسئله فقط تناقض بین تفکر افراطی و مذهبی با آزادی‏های اجتماعی نیست. این تناقض را شما در سیاست خارجی، در ارتباط با اقتصاد، دانشگاه‏ها و … هم می‏بینید.

این تناقض و حتی می‏توان گفت پریشان‏گویی در حوزه‏های مختلف، در آقای احمدی‏نژاد کم نیست. به‌همین دلیل واقعاً توجیه و تحلیل منطقی افکار و رفتار ایشان بسیار دشوار است. شاید نشود با هیچ منطقی، گفتار و رفتار ایشان را تحلیل کرد و توضیح داد.

حتی با منطق اسلام منهای روحانیت نیز نمی‏توان آن را توضیح داد؟ به‏هرحال این اندیشه، سابقه‏‏ای در ایران داشته است.

به‏نظر این‏طور می‏آید. همان‏طور که پیش از این گفتم، بخش معرفتی افکار آقای احمدی‏نژاد را می‏توان در آن عدم تقید کامل ایشان نسبت به اسلام فقاهتی دانست، اما توجیه کلی و منطقی رفتارهای ایشان، به همان روان‏شناسی شخصی ایشان و تفکر عوام‏گرایانه‏ای که دارد برمی‏گردد و این‏که می‏خواهد توده‏های مردم را با خود هماهنگ کند. آن‏هم نه توده‏های روستاها و یا افراد پایین‏شهری. شگفت‏انگیز این است که از یک‏سو به آنها تکیه دارد و از سوی دیگر می‏خواهد خود را جزو نخبه‏گان نشان بدهد. چنان‏که بارها این را گفته است و تاکید دارد که استاد دانشگاه است و همواره دیگران را به بی‏سوادی، نادانی و عدم تخصص متهم می‏کند.

آقای اشکوری، این پرسش پیش می‏آید که با تبلیغ زیادی که ایشان برای امام غایب و مهدویت می‏کنند، چگونه است که به فقها باور ندارند و چگونه ممکن است به ولایت فقیه باور داشته باشند؟

بله همین‏طور است. اشاره کردم که تبار فکری آقای احمدی‏نژاد به روحانیون سنتی‏ای که بعد از صفویه در ایران به‏وجود آمده، برنمی‏گردد. بلکه به نوع تفکر خاص شاه‏اسماعیل برمی‏گردد که از آن تحت عنوان «موعودگرایی» یاد می‏شود.
البته در این‏جا من از آن تحت عنوان مهدویت نام نمی‏برم. به‏خاطر این‏که اعتقاد به مهدویت و ظهور امام غایب شیعه یک باور عمومی در تمام شیعه‏ی دوازده امامی است و همه‏ی علما و شیعیان عموماً به آن اعتقاد دارند. از آقای احمدی‏نژاد می‏توان در ردیف «موعود‏گراها» یاد کرد.

توضیح و تحلیل کوتاه تفکر موعودگرایی نیز آن است: شاه‏اسماعیل مدعی بود که با امام زمان مرتبط است و با امام زمان رابطه‏ی مستقیم دارد. داستانی که در تبریز اتفاق افتاده و در شرح زندگی‏اش نقل کرده‏اند، کاملاً روشن‏گر تفکر او است.
شاه‏‏اسماعیل با دوستانش از کنار رودخانه عبور می‏کرده که ناگهان به آنها می‏گوید همان‏جا بایستند و خود با اسب به رودخانه می‏زند و می‏رود. یک ساعت بعد از آن سوی رودخانه برمی‏گردد و می‏گوید: من خدمت آقا رسیده‏ام و آقا به من این دستورات را داد …

تداوم این سخن شاه‏اسماعیل را در عصر قاجار در شیخ‌احمد احسایی، سیدکاظم رشتی و بعد به‌نوعی در آغاز بابیت می‏بینیم. امروز هم اوج این تفکر را می‏توان در آقای احمدی‏نژاد و احمدی‏نژادیسم دید. اگر به سخنانی که ایشان و همین‏طور هم‏فکران ایشان مانند رحیم‏مشایی و دیگران در طول این چهار یا پنج سال در ارتباط با امام زمان گفته‏اند، توجه کنیم، دقیقاً یادآور همان سخنان شاه‏اسماعیل است.

در ارتباط با تفاوت نظر آقای احمدی‏نژاد در مورد مهدویت، با روحانیت سنتی، ممکن است توضیح بیش‌تری بدهید؟ چرا آقای احمدی‏نژاد با برداشت آنها مشکل دارد؟

به‏خاطر این‏که نهاد سنتی مرجعیت خود را نماینده‏ی امام زمان می‏داند؛ منتها نایب عام و نه نایب خاص. اما این افراد به‌نوعی خود را نایب خاص امام زمان می‏بینند. بنابراین به‏طور تاریخی و به‏لحاظ ایدئولوژیک و فکری، با نهاد سنتی علما میانه‏ای ندارند.

البته اگر لازم باشد، باید در جای دیگری بحث مفصلی درباره‏ی تاریخچه‏ی این تفکرات انجام داد، افکار و اندیشه‏های آنها را استخراج کرد و کنار هم گذاشت تا جریان فکری آقای احمدی‏نژاد مشخص شود. تصور من این است که آقای احمدی‏نژاد، حال آگاهانه یا از سر اضطرار، هنوز همه‏ی افکار خود را بروز نداده است.

چه نوع افکاری به‏گمان شما هنوز بروز داده نشده است؟ پیش‏بینی شما چیست؟

اگر سیر فکری احمدی‏نژاد و احمدی‏نژادیسم در جمهوری اسلامی ادامه پیدا کند، پیش‏بینی من این است که در نهایت به حذف روحانیت و یا دست کم انزوای روحانیت سنتی و مراجع منجر خواهد شد و چون ولایت‏فقیه نیز ولایت ایدئولوژیک و ولایت نظری، و فقه شیعه مبتنی بر ادعای نیابت امام زمان برای فقها در عصر غیبت است، طبعاً اینها نمی‏توانند با ولایت‏فقیه هم موافق باشند.

بی‏خود نیست که در طول این پنج سال، دولت احمدی‏نژاد بدترین رابطه را با روحانیون داشته است و علما هم در طول این چهار پنج سال عموماً به‏تدریج متوجه شده‏اند که آقای احمدی‏نژاد نمی‏تواند آدم آنها باشد و یا با آنها هم‏راه و هم‏فکر باشد.
جالب این است که اخیراً شخصی مانند مرتضی نبوی که از اصول‏گرایان بسیار سنتی هم هست، احساس خطر می‏کند و اعلام می‏کند که این گروه به روحانیت اعتقاد ندارد و به دنبال اسلام بدون روحانیت هستند.

آقای هاشمی رفسنجانی نیز در ساختار جمهوری اسلامی، هوشمند‏ترین فردی است که خطر احمدی‏نژادی را از روز اول خوب متوجه شده است. به‌همین دلیل هم هست که این گروه به شدت با هاشمی دشمن هستند و تلاش می‏کنند او را حذف سیاسی و اگر هم بتوانند حذف فیزیکی کنند.

بنابراین گروه- به تعبیر درست آقای هاشمی- بی‏ریشه‏ای که در جمهوری اسلامی آمده و بر سر همه آوار شده است، اگر سیر طبیعی‏اش را طی کند، سرانجام به انزوای روحانیت، حذف ولایت فقیه و حتی حذف ایدئولوژی شریعت‏محور در جمهوری اسلامی منجر خواهد شد.

فکر می‏کنید این‏که می‏گویید ادامه‏ی حیات سیاسی جریان فکری آقای احمدی‏نژاد منجر به حذف روحانیت، انزوای فقاهت و حتی حذف ولایت فقیه می‏شود، برای کسانی که به نوعی خواهان جدایی دین از دولت و سکولاریسم در ایران هستند، خبر خوبی نیست؟

بله در نهایت همین‏طور است. مصداق «عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد» است. البته این مسئله از همان دوران بعد از انقلاب و تثبیت ولایت فقیه و تحکیم جمهوری اسلامی آغاز شده است.

چون تاریخ نشان می‏دهد که نظام‏های به شدت مذهبی و ایدئولوژیک، سرانجام در درون خود، ضد خود را پرورش می‏دهند و جامعه را به سمت مقابل سوق می‏دهند.

این همیشه اتفاق افتاده است. در جمهوری اسلامی نیز این روند از گذشته شروع شده بود و در دوره‏ی آقای احمدی‏نژاد به اوج رسیده است. آقای احمدی‏نژاد با کردارها و رفتار بی‏پروایش و برخوردهایی که با نهاد سنتی روحانیت و مراجع دارد، سرانجام به تضعیف اسلام سیاسی یا اسلام ایدئولوژیک و اسلام حکومتی کمک می‏کند.

خود شما چگونه به این مسئله نگاه می‏کنید؟ شما نیز خواهان جدایی نهاد دین از نهاد حکومت هستید و در عین حال ممکن است باورهای دینی را به‏نوعی در حیات سیاسی جامعه لازم بشمارید. به سرنوشتی که می‏گویید آقای احمدی‏نژاد برای نقش دین در جامعه رقم می‏زند، چگونه نگاه می‏کنید؟

من سال‏هاست که گفته‏ام، نوشته‏ام و منتشر کرده‏ام که معتقد به حکومت مذهبی نیستم و به حکومت عرفی اعتقاد دارم. بنابراین این روند را در نهایت برای جامعه مثبت می‏بینم. یعنی بسیاری از همین تابوشکنی‏های آقای احمدی‏نژاد در نهایت به‏نفع جامعه است.

البته در آخر این جمله را هم اضافه کنم که این سخن به این معنا نیست که روحانیت یا دین در جامعه باید حذف شوند. اصلاً حذف‏شدنی هم نیستند. دین در عرصه‏ی عمومی می‏تواند بماند و مفید واقع شود. روحانیت در جایگاه خود می‏تواند مفید باشد و نقش مثبتی در جامعه داشته باشد.

منتها می‏توان گفت که متأسفانه رفتارهای افراط‏گرایانه‏ی آقای احمدی‏نژاد به‏گونه‏ای است که ممکن است در نهایت آسیب‏های جدی‏ای هم به جنبه‏های مثبت دین و دینداری و یا نقش مثبت روحانیت بزند. این سوی مسئله را نیز باید البته دید.

ولی به‏هرحال مجموعه‏ی کردارها و رفتارهایی که در این‏جا صورت می‏گیرد و شیوه‏ی برخورد آقای احمدی‏نژاد در نهایت برخلاف آن‏چه ایشان تصور می‏کند و یا به‏دنبال آن است، می‏تواند راه عرفی شدن و مدنی شدن جامعه و دین را هموار کند.

اقتباس از سايت راديو زمانه:
http://zamaaneh.com/special/2010/07/post_1286.html

فایل صوتی را از اینجا بشنوید:
[Audio:2010-07-12.mp3]

Share:

More Posts

سفری به لاس وگاس

4 روز پنجشنبه به اتفاق آقای علی شاکری و همسرشان سفری رفتیم به لاس وگاس. این لطف را میدون ایشان هستیم. با ماشین ایشان رفتیم

عالم زر یا عالم زور؟!

به یاد می آورم که پس از ورود به قم در سال 1344، زمانی که هنوز چندان با محیط آشنا نشده بودم و استادی و

کورسوی امید؟

خبر بسی خرسند کننده و مسرت بخش بوده است. هرچند این روزها چند تن از زندانیان سیاسی و البته بیشتر خانم ها به هر تقدیر

Send Us A Message