گرچه یکی از حامیان شناخته شدهٔ جناب احمدی نژاد ایشان را « معجزهٔ هزارهٔ سوم » خوانده است ( بگذریم که چگونه در آغاز هزاره معلوم شده است که احمدی نژاد و یا هر کس دیگری « معجزه » است! )، اما باید اعتراف کرد که احمدی نژاد واقعا « پدیده » ای است! و مجموعهٔ افکار و رفتار وی و تیپ و شخصیتی که در این چهار سال از خود به نمایش گذاشته است، واقعا از جهاتی منحصر به فرد است.
n
یکی از ویژگیهای خاص ایشان دروغگویی است که امروز پس از چهار سال دیگر به چنان شهرت و اجماعی رسیده است که به اصطلاح « قولی است که جملگی بر آنند ». این دعوی را فقط منتقدان اصلاح طلب و یا دیگران مطرح نمیکنند بلکه بیش از همه و به طور جدی تر و مستند تر به وسیلهٔ اصولگرایان غالبا متحد ایشان بارها و بارها در سطح عمومی و در رسانه ها اظهار شده است. یعنی همانها که حتی بخش قابل توجهی از اینان به هردلیل ایشان را برای کاندیداتوری و تصدی مقام ریاست جمهوری برای چهار سال دیگر صالح دانسته اند. بسیاری از این دوستان و همفکران بارها به خلاف گویی های رئیس دولت اشاره کرده و با ارائه اسنادی نشان داده اند که ایشان نه تنها به مردم خلاف میگوید حتی به مقام رهبری نیز دروع میگوید. آخرین آنها اظهار نظر و شهادت آقای مسیح مهاجری، روحانی و مدیر مسئول و سردبیر روزنامه کاملا اصولگرا و خط امامی تمام عیار، است که اخیرا ضمن حمله و انتقادات جدی و متعدد و صریح به احمدی نژاد و طرح چند باره اتهام دروغگویی ایشان سخن بی سابقه ای گفته است. ایشان گفته است شورای نگهبان باید احمدی نژاد را به دلیل دروغگویی هایش رد صلاحیت کند!
n
این واقعا پدیدهٔ جالبی در نظام جمهوری اسلامی و به طور خاص در دولت نهم و شخص رئیس آن است که « دروغ » و « دروغگویی » یک امر کاملا عادی و حتی ممدوح و مشروعی نشان داده شده است. اگر به کارنامهٔ سی ساله نگاه کنیم و گفتارها و رفتار های مسئولان و مدیران رده های مختلف حاکمیت را زیر ذره بین نقد و بررسی قرار دهیم، میتوان به روشنی و به طور مستند و با معیارهای دقیق اسلامی و فقهی نشان داد که چه اندازه دروغ گفته شده و تا چه اندازه این دروغگویی عادی و مستمر بوده است. اگر این سنت زشت و ضد دینی در جمهوری اسلامی واقعا سنت نشده بود و جا خوش نکرده بود، نه احمد نژادی پیدا میشد و نه وی میتوانست چهار سال این سنت شگفت را به این صورت آشکار و سازمان یافته ادامه دهد و نه شگفت تر این که پس از چهارسال خلافگویی و پس از این همه اعتراضهای دوستان و معتمدین نظام باز همچنان مورد تأیید و حمایت مقامات عالی و دانی نظام قرار میگرفت! اشکال کار کجا است؟!
n
این درحالی است که بر حسب ادعا نظام جمهوری اسلامی یک نظام دینی است و حاکمیت اصلی آن در دست روحانیان و مجتهدان و معلمان اخلاق است و حتی در دولت و مجلس گاه معلمان اخلاق حضور مییابند و درس اخلاق میدهند. تمام مدیران و کارگزاران این حکومت اهل نماز و روزه و عبادت اند و به هر حال ملتزم به دین و ارزشهای دینی اند. در این میان دولت نهم و رئیس آن بیش از دیگران مدعی است. کسی که بارها مستقیم و غیر مستقیم اعلام کرده است که با امام زمان ارتباط دارد و تمام گفتار و کرادرش مورد تأیید امام غایب است و در سازمان ملل هاله نور اورا در خود پوشیده و در دانشگاه کلمبیا و اخیرا در ژنو با ارشادات امام « حال » دشمنان را گرفته است، چگونه می تواند مذموم ترین گناه یعنی گناه کبیره دروغ را به این سادگی و مکرر مرتکب شود؟! آخر چگونه مؤمن میتواند به صورت سازمان یافته و بی محابا با دروغ کارش را پیش ببرد و از هیچ کس و هیچ چیز پروا نکند؟! جمع دو نقیض دینداری و دروغگویی چگونه ممکن می شود؟!
n
دریغ که آنچه البته در این میان زیان میکند دین، اخلاق و دینداران راستین اند.