پاسخ به پرسش هایی در باره مرحوم حسن زاده آملی

متن زیر پرسش دوستی در باره مرحوم حسن زاده آملی که تازه درگذشته اند و پاسخ من است که پس از ارسال مستقیم در اینجا (البته با اندکی تلخیص و تغییر) منتشر می شوند.

با توجه به درگذشت آیت ا… حسن حسن زاده آملی، چند موضوع در مورد ایشان موجب ابهام بیشترم در مورد ایشان شده است. ایشان که علامه مشهور بودند، گفته می شود که در شاخه های مختلف ریاضیات و نجوم و … استاد بودند. نکته مهم در مورد شخصیت ایشان این است که می گویند چشم برزخی دارد. حتی می گویند انسان را تا ببیند به همان صورت که در قیامت ظاهر می شود، می بیند. خودش می گوید “طی الارض” را از حضرت رضا-ع- یاد گرفته است طی الارض واقعیت خارجی دارد؟ اصلا چشم برزخی چیست؟
در دهه هفتاد شمسی بود که با یکی از دوستانم خواسته بودم او را ببینم اما این خصلتها، مانع دیدار می شد.
جمله معروفش این است که ” کشیک نفس بکشید.”
چند سال پیش یکی از هم روستایی ایشان در “ایرا” ی لاریجان آمل به بنده می گفت: ” یک خانمی از مشهد به قصد دیدارش به این روستا آمده بود. نامه ای داشت اصرار کرد که ایشان را ببیند و نامه را به ایشان بدهد. ایشان بالاخره او را از یک فاصله ای می بیند و همین که می بیند، نامه را پرت می کند و خانم ناراحت می شود و می گوید این چه وضعی است. ظاهراً درخانم چیزی دیدند که قابل تحمل نبود.
این رفتارها با گفتارهای عرفانی ایشان همخوانی دارد؟
از منظر جامعه شناسی، عرفان و … آیا این خصلتها درست است؟ اصلاً چشم برزخی داشتن بر فرض داشتن، موجب می شود چنین رفتارها از ایشان سر زند؟
چگونه می توان به مردمی که ساده و نا آگاه هستند به شیوه های درست آموزش داد؟

پاسخ:
هرچند مرحوم حسن زاده آملی را در دورانی که در قم بودم البته از دور می شناختم ولی هرگز با ایشان آشنایی و ارتباط نزدیک نداشته ام. در آن زمان ایشان بیشتر اهل فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته می شده است. اما پس از انقلاب ایشان هم مانند بسیاری دیگر از همگنانش در آغاز جریده رفت و بی تفاوت ماند ولی در دوران اخیر به حریم قدرت خزید و چنان که شهرت دارد و شواهد غیر قابل انکاری گواهی می دهند به مجیزگویی ارباب قدرت پرداخت.
اما در باب پرسش های شما. اولا من، ضمن این که به عوالم معنوی و زیست اخلاقی و عارفانه باور دارم و به کسانی که چنین می زیند احترام می گذارم، ولی به دلایلی که اکنون جای شرح آن نیست، به نسبت هایی از جنس کرامات و کشف و شهود به وفور به افرادی که اصطلاحا عارف واصل خوانده می شوند می دهند، اساسا باور ندارم مگر آن که از طرق معتبری راستی آزمایی شود. ثانیا، هرچند عرفان و اخلاق و استغراق در عوالم روحانی در جای خود ارزشمند است و محترم، اما من عرفان و اخلاقگرایی بدون زیست مردمی و بدون ظلم ستیزی را معتبر نمی دانم. واقعا عرفانی که به مجیزگویی ستمکاران و مداحی جباران منتهی شود، چگونه عرفانی است؟ آیا شهود باطنی به چنان نتایجی منتهی می شود؟ حدود پنجاه سال پیش از شریعتی شنیده بودیم که «خدایا! مرا از تمامی فضایلی که به کار مردم نیاید محروم ساز»! ثالثا، من اصولا مفاهیمی چون چشم برزخی و مانند آن را نمی فهمم. لابد کسانی که چنان ادعایی دارند و یا بدان باور دارند و یا از آنها دفاع می کنند، باید توضیح دهند.
در باب آگاهی مردم. فعلا کاری جز دعوت مردم به خردمندی و استفاده از تعقل نیست. روزگاری کانت اعلام کرده بود آدمیزاد باید از صغارت خارج شود و ما هم راهی جز این نداریم. متأسفانه در نظام منسوب به دین کنونی خرافات و دین عوامانه و هیجانات مذهبی چندان گسترده شده که چندان جایی امیدواری به آگاه کردن مردم هم باقی نمانده است. با این همه امید دستمایه حیات انسانی است.

چهارشنبه مهر 400

Share:

More Posts

Send Us A Message