جنگ تحمیلی؟!

31 شهریور در تاریخ ایران روزی مهم و اثرگذاری است. روزی که در سال 1359 رژیم وقت عراق با حمله به ایران از هوا و زمین به داخل کشور نفوذ کرد و حتی فرودگاه مهرآباد تهران نیز بمباران شد. من آن روز در حوزه انتخابیه ام در تنکابن بودم. روزی فراموش نشدنی حداقل در نسل انقلاب. هرچند در آن روز و آن روزها کسی فکر نمی کرد که جنگ چنان طولانی و پر هزینه شود که عنوان طولانی ترین جنگ کلاسیک تاریخ معاصر جهان پیدا کند. حتی آقای خمینی به عنوان رهبر انقلاب و در قامت عالی ترین مقام حکومتی و در مقام فرمانده کل قوا در نخستین واکنش خود با خوش خیالی تمام گفت دیوانه ای سنگی انداخته و رفته است.
حال در این کوتاه نوشت، می خواهم به دو نکته اشاره کنم.
نخست آن که می خواهم به عنوان یک ایرانی به تمام جوانان فداکاری که غالبا با ایثار و اخلاص در جنگ هشت سالانه جانفشانی کرده و از مرزهای شرف و میهن دفاع کردند، سلام کرده و از آنان قدردانی کنم. از خانواده های ایثارگر و عموم مردم ایران، که خود شاهد ایثارگری های کم مانندشان بوده ام، سپاسگزاری نمایم. از مدیران صادق و با تدبیر جنگ از هر رده به ویژه از رئیس جمهور وقت یعنی آقای بنی صدر، که جنگ را فرماندهی می کرد، و نخست وزیر دوران جنگ یعنی جناب میرحسین موسوی، تشکر نمایم. سوء تدبیرها و به طور کلی سیاست های غلط جنگی در آن دوران هشت ساله، هیچ از ارزش فداکاری ها و جانفشانی ها نمی کاهد.
اما نکته بس مهم تر، که انگیزه تحریر این یادداشت است، طرح این پرسش است که آیا واقعا این جنگ تحمیلی بوده است؟ از آنجا که در این سالها و تا این لحظه عنوان «جنگ تحمیلی» عنوانی رسمی در ادبیات حکومتی جمهوری اسلامی است، ناگزیر محتاج تأمل و بازنگری است.
به کوتاهی می توان گفت، اگر مراد از «تحمیل» آن است که عراق آغازگر جنگ بوده و در واقع خلاف قوانین و عرف بین الملل از طریق قوای نظامی وارد خاک کشوری همسایه شده و ایرانیان از خود دفاع کرده اند، کاملا درست است و به همین دلیل بود که شورای امنیت سازمان ملل، هرچند خیلی دیر، عراق را متجاوز شناخت. گرچه جمهوری اسلامی (به هر دلیل) تا کنون از پیامدهای مثبت و حقوقی آن در جهت استیفای حقوق ضایع شده مردم ایران هیچ بهره ای نبرده است. اما اگر به زمینه های وقوع جنگ و حمله ارتش عراق به ایران توجه کنیم، به گمانم عنوان جنگ تحمیلی چندان درست و واقع بینانه نمی نماید. زیرا:
اولا، از پیروزی انقلاب تا آغاز جنگ، بخشی از انقلابیون خط امامی ایران از طرق مختلف (از جمله در بخش های عربی رادیو و تلویزیون بیرون مرزی) پیوسته شیوخ عرب را همراه با تندی و توهین تهدید می کردند و مردم را پیوسته به شورش و انقلاب و سرنگونی رژیم حاکم تشویق می کردند و در این میان بیشترین تبلیغات روی عراق بود و حتی آیت الله خمینی صریحا و علنا ارتش عراق را به قیام و سرنگونی رژیم بعثی فراخواند. می دانیم که عراق به دلایلی روشن بیش از همه در معرض خطر شورش بوده است.
ثانیا، حتی اگر قطعی بدانیم که صدام حسین به هر دلیل تصمیم به حمله داشته، باز در این تردید نیست که نوع ادبیات و تبلیغات جاری در بحش هایی از نظام نوپا و به ویژه ادبیات تند و خطرخیز رهبری انقلاب در ترغیب مقامات عراقی به حمله به ایران غیر آماده تأثیری عمیق داشته است. بررسی تحولات این دوران این مدعای را آشکار می کند.
ثالثا، حتی اگر دو سال اول جنگ را تحمیلی بدانیم، حداقل پس از فتح خرمشهر، ادامه شش ساله جنگ را نمی توان تحمیلی دانست. تا نظر شما چه باشد.

پنجشنبه 1 مهر 400

Share:

More Posts

Send Us A Message