چرا رأی نمی دهم؟

بارها اعلام کرده ام که پس از خرداد 76 تا کنون در هر انتخاباتی که احتمال اندک تأثیر در بهبود وضعیت مردم و کشور داده ام همراهی کرده و از جمله در انتخابات ریاست جمهوری 96 (انتخاباتی که می توانستم در خارج از کشور رأی بدهم) رأی داده ام (در سال 88 به دلیل عدم امکان عملی در ایتالیا موفق نشدم). اما این بار رأی نمی دهم. چرا؟ دلیل اصلی آن یک مدعای ساده است و آن این که در آینده نزدیک هر کسی انتخاب شود، اگر هم اثرگذار باشد، در حدی نیست که مرا به رأی دادن قانع کند و وجدانم را آسوده گرداند. شرحی لازم است.
جدای از وضعیت تقریبا استثنایی انتخابات 1400 (که حتی در چهارچوب معیارهای متعارف جمهوری اسلامی نیز به حق انتصابات خوانده می شود)، در گذشته اختلاف نظر موافقان و بخش اصلی مخالفان مستقل خارج از حاکمیت، حول حضور و یا عدم حضور در انتخابات، عمدتا در باره شخصیت و تیپ فکری گرایش جناحی و سیاسی کاندیداها و به ویژه افکار و برنامه های آنان بود ولی این بار شرایط به گونه ای است که به طور کلی نه تیپ نامزدها و نه افکار و سخنان شان در تبلیغات انتخاباتی، جذابیتی دارد و نه به ویژه امیدی بر می انگیزد.
دلیل اصلی آن به گمانم یک واقعیت بیش نیست و آن این که، حتی اگر نام منتقدترین نامزد شنبه آینده (29 خرداد) از صندوق رأی خارج شود، هیچ کاری در مقام ریاست جمهوری نمی تواند بکند. بی تردید در این تبلیغات و به ویژه در مناظره ها رادیکال ترین فرد آقای عبدالناصر همتی بود که، جدای از انگیزه ها، حداقل بخش مهمی از ایده ها و افکار مخالفان و منتقدان وضعیت موجود را نمایندگی کرد و به همین دلیل بیشتر مورد توجه قرار گرفته و شماری را به رأی دادن تشویق کرده است. من آقای همتی را نمی شناسم و جز نامی از ایشان در چند سال اخیر به عنوان رئیس بانک مرکزی نشنیده ام ولی این مهم نیست؛ اما پرسش اساسی این است آیا امیدی هست که ایشان در مقام ریاست جمهوری حتی نیمی از وعده هایش را عملی کند؟ من در پائیز سال 76 در یک کنفرانسی در استکهلم – سوئد – (کنفرانسی که به دعوت یک نهاد حقوق بشری سوئدی – ایرانی برگزار شده بود)، وقتی به شدت مورد انتقاد قرار گرفتم که چرا به خاتمی رأی داده ام و از او حمایت می کنم، گفتم اگر در مختصات نظام سیاسی ایران آقای خاتمی بیست درصد وعده هایش را عملی کند، راضی ام و بار دیگر به او رأی خواهم داد. هرچند او بیش از این عمل کرد ولی انصافا الان وضعیت چگونه است؟ بیست و چهار سال گذشته و در این فاصله نه چندان کوتاه تجربه ها اندوخته ایم. دیگر مشکل حرفهای خوب و شجاعانه در چند فرصت استثنایی و موقتی انتخاباتی نیست، معضل بنیادین بی اعتمادی بلکه می توان گفت بی اعتقادی به تحقق وعده های داده شده است. بالاخره هر عاقلی وقتی کاری می کند برای حصول نتیجه ای مشخص و محسوس است. وقتی می بینیم حسن روحانی با آن همه ادعا و به ویژه با آن همه سابقه و ارتباط نزدیک و دیرین با نهادهای قدرت و شخص رهبر نظام و با انتشار سند حقوق شهروندی، نه تنها نتوانست قدمی مهم در جهت تآمین حقوق مردم بردارد بلکه در دوره او نقض حقوق بشر بیشتر شد، راستی شخصی چون آقای همتی چگونه می تواند کوچکترین قدمی بر دارد؟ مسئله صرفا نخواستن نیست بلکه مشکل موانع ساختاری متصلب و ارادی در حاکمیت است. درست است شخص رئیس جمهور و تیپ شخصیتی او مهم است اما آیا جناب همتی و یا مهرعلیزاده قادرند در برابر رهبری و بیت رهبری و نهادهای نظامی و امنیتی و باندهای نهان و آشکار مالی و اقتصادی اندک مقاومتی بکنند؟ آقای همتی باید صریحا اعلام کند که توصیه های فراقانونی رهبری و هیچ فرد یا نهادی را نخواهد پذپرفت و در عمل نیز بدان وفادار بماند.
با این همه به تشخیص و تصمیم افراد و یا جریانهایی که به ویژه در داخل کشور مبنی بر حضور در رأی گیری، احترام می گذارم و حتی برای نظر آنان، به دلیل حضور در داخل و احتمالا درک بهتر از اوضاع، اولویت قایلم.
اما، صرف نظر از نتیجه رأی گیری، من به روند تحولات اجتماعی و سیاسی میهن مان بیش از پیش امیدوارم. ان شاءالله پس از این در این باب چیزی خواهم نوشت.
سه شنبه 25 خرداد 400 .

Share:

More Posts

Send Us A Message