آقای یوسفی اشکوری و سه فعل حرام شرعی

اشاره: مقاله زیر به قلم آقای وحیدی است که در سایت دگرباوران منتشر شده و از همان منبع در اینجا بازنشر می شود.
از این مجال استفاده کرده به یک نکته بس مهم اشارتی بکنم. هرچند نفس نقد و گفتگو (البته در فضای دوستانه و به قصد تحری حقیقت بسیار جذاب و مفید است و از الزمات جهان مدرن) اما در ارتباط با مقاله اخیرم در سایت بی سی، به رغم این همه واکنش و انتشار چند مقاله و صدها کامنت در پای مقالات مختلف، سوگمندانه حتی یک نفر به مدعیاتم در آن مقاله توجه نکرد و بدانها پاسخ نداد. هرچه هست تندی و گاه توهین و گاه تهمت و عموما حاشیه روی. من مدعی شده بودم که ترور و کشتن افراد بیگناه و غر نظامی حرمت شرعی دارد و اقدامات تروریستی داعش و مانند آن مصداق اتم محاربه در قرآن و در فقه است اما هیچ کس تا این لحظه کمترین نقدی و ایرادی بر این مدعیات وارد نکرده است. حال آن که شرط علم و استدلال این است که پیش از هرچز به مدعیات یک مدعی و ماهیت و مواد استدلالهایش توجه شود و مثلا منتقد بگوید که فلان ادعا نادرست است و یا فلان استدلال علط و یا ناقص است و یا مثلا معارض دارد. دنبای شگفتی است! عده ای به بهانه مقاله من عقده دل گشوده در باره همه چیز از قتل هابیل و قابیل گرفته تا اعمال داعش و جمهوری اسلامی سخن گفته و بر من تاخته اند جز این که اصل مقاله و دعاوی من را به کلی از یاد برده اند. آیا اشتباهی رخ داده و یا داستان دیگری است؟ این است شیوه علم و تحقیق؟ آیا با این شیوه های جدلی و به اصطلاح پلمیک حقیقتی روشن می شود؟ چرا واقعا عده ای اصرار دارند که بگویند داعش همان اسلام ناب است؟ فهم آن چندان مشکل نیست. بسیار خوب شما چنین می پندارید و حق شماست که چنین فکری داشته باشید اما چرا اجازه نمی دهید انبوه مسلمان ضد داعش نظر خود را بگویند؟ و اگر گفتند چرا برآشفته می شوید؟ اگر قرار بر مناظره علمی است، چرا به قواعد آن عمل نمی کنید؟ قابل تأمل است که دوست گرامی ما آقای وحیدی سخنان آیت الله خمینی را به رح من می کشد! درست همان کاری که دادگاه ویژه روحانیت به جای این که به افکارم پاسخ دهد برای محکومیت من به آرای فقهی آیت الله خمینی و دیگر فقیهان استناد می کرد. شما باید به استدلال نگاه کنید و یا به شخص؟ اگر قرار بود که من تابع حرف ایشان و یا بزرگان دیگر باشم الان در کجا بودم و چه می کردم؟ من فقط مسئول افکار و اعمال خودم هستم و بس. به نظر می رسد باید از تحقق دموکراسی و حقوق بشر و جماعت روشنفکر در وطن بلازده ما ناامید بود.

دوست محترم ، آقای یوسفی اشکوری ، در یک اظهار نظر فقهی فرموده اند : که اقدامات تروریستی داعش منطبق با موازین و ارزشهای اسلامی نبوده و در نتیجه در سه مورد برای فعل آنها ، حکم « حرام شرعی » صادر کرده اند .
متعاقب این حکم ، تعدادی از دوستان ، دیدگاه ایشان را از زوایای متفاوت ، خاصه ، عملکردهای مسلمانان از صدر اسلام تا کنون و همچنین درارتباط با آراء فقهی فقیهان، مورد انتقاد قرار داده اند و قطعآ ، دامنه آن گسترده تر نیز خواهد شد.
من در اینجا قصد ندارم به این موضوع از چنین زوایایی بنگرم ، و شاید به این دلیل که خوشبختانه از بضاعت و دانش چندانی نیز در این زمینه برخوردار نیستم. اما آنچه مرا برآن داشت که به رغم تمایلم ، چند سطری به سطور منتقدان اضافه نمایم ، در اینست که چرا آقای یوسفی اشکوری چنین موردی را که معمولا از نوع آنها را بوفور در سایت شخصی خود منتشر می نمایند، به یکباره یکی از آنها را در سطح جامعه مطرح می کنند ؟. اینبار مخاطبان ایشان کیستند ؟ آقای اشکوری چه کسانی را می خواستند ارشاد نمایند ؟

آقای یوسفی اشکوری در پاسخ به پاسخ آقای مهدی خلجی چنین می گویند: بته باید گفت سوگمندانه امروز شماری از نویسندگان و گویندگان ایرانی و عرب (هرچند غالبا معلل نه مدلل) تلاش فراوانی کرده و می کنند این فکر را جا بیندازند که اسلام ناب همان اسلام داعش است و بدین ترتیب هم به علم ستم می کنند و هم به حقوق انسانی اکثریت قاطع مسلمانان صادق و صلح طلب جفا می کنند و هم عملا به پرچم داعش باد می دهند و در نهایت به ناحق بر اقدامات داعشیان جامه مشروعیت دینی می پوشانند.

با کمال تاسف باید بگویم که چنین اتهاماتی به نویسندگان و گویندگان ایرانی وعرب به مراتب زیان آورتر از مهملاتی است
که افرادی همچون جنتی و علم الهدی و نظایر آنها علیه نویسندگان و روزنامه نگاران اظهار می دارند ،زیرا آنها اظهارات خود را در تریبونهای بدنام نماز جماعت ودر برابر مشتی انسان فریب خورده یا مشتی چماقدار بیان می دارند، در حالیکه اآقای یوسفی اشکوری از تریبونی در دنیای آزاد ، آنهم در برابر زخم خورده های روحی و جسمی از نظامی ، مستقیمآ بر آمده از آن دیانت. البته، آقای یوسفی اشکوری حق دارند تلاش نمایند تا بصورت « مدلل » اثبات نمایند که رفتار این نظام با اسلام راستین همخوانی ندارد.
آ
قای اشکوری می فرمایند : شماری از نویسندگان وگویندگان ایرا نی و عرب ( عالبآ معلل و نه مدلل ) تلاش می کنند ……. !
آیا این نویسندگان و گویندگان الزامآ باید سالیانی از زندگی خود را در حوزه های علمیه صرف مطالعه فقه کرده باشند ، تا
بتوانند پاسخهای « مدلل » ارائه نمایند ؟ آیا افراد معمولی هنگام انتخاب میان یک مرسدس بنز آلمانی و یک ماشین ساخته
شده توسط خود روسازان وطنی ، الزامآ باید علم مکانیک بدانند تا انتخابشان « مدلل » باشد ؟ مگر نه اینست که انتخاب آنها
بیشترمعلل است تا مدلل ؟ امروز هر مسلمان بی سوادی مدعی است که رفتار تروریستهای اسلامی ارتباطی با اسلام واقعی ندارد ، آیا اظهارات آنها « مدلل » می باشد یا « معلل » ؟ . همین « معللین » باز مدعی هستند که شمار تروریستهای اسلامی در برابرمسلمانان راستین بسیار اندک است . حال این پرسش پیش می آید که چرا سایر مسلمانان که دیانت اسلام را « سرای رحمت » می دانند ،در برابر اقدامات تروریستی این جنایتکاران اقدامی نمی کنند ؟
در زمانیکه هموطنان ما به « مقوله حقوق بشر » گرایش فراوان پیدا کرده بطوریکه شعار آنرا بر آستان هر رسانه ای مشاهده می کنیم ، حتی بسیاری از اصلاح طلبان ترجیح می دهند به معیارها و موازین این سند استناد کنند تا به متون فرسوده دینی ، آیا لزومی دارد که در این هرج ومرج ساخته شده توسط جماعت مسلمانان ( داعشی یا غیر داعشی ) بر تلاشها وگرایشات خجسته آاین هموطنان ، خاکستر بپاشیم ؟

آقای یوسفی اشکوری، به عنوان یک « باورمند به اسلام » می فرمایند : کسانیکه ( ازجمله شخص من ) تلاش می کنند
تااسلام داعش را همانند اسلام ناب محمد ، بدانند در واقع به ناحق بر اقدامات داعشیان جامه « مشروعیت دینی » می پوشانند و عملا به پرچم داعش باد می دهند . بنده ، به عنوان یک « دگر باور به اسلام » بر خلاف ایشان، براین باورم : که رفتار داعش منطبق با موازین اسلام است و
کسا نیکه تلاش می کنند، این دو را از یکدیگر تفکیک نمایند، خواسته یا نا خواسته به تداوم تروریست و ایجاد وحشت در
جهان یاری می رسانند . دلیل من براین ادعا ، بر گرفته از اظهارات بنیا نگزار انقلاب است.

آیت اله خمینی در سالروز تولد پیامبر اسلام در 30 آذز 1363 در حضور سران نظام می گوید : نه تنها نصایح رسول اکرم رحمت بوده است بلکه رحمت جنگهای ایشان کمتر از نصایح ایشان نیست . پیامبر گفته است : که جنگ جنگ تا رفع فته در عالم و فرمایشات دیگراز این قبیل……. حال اگر یک جوان مسلمان تابع فرمایشات این شارع اسلام ، روزنامه نگاران شارلی ابدو را به رگبار ببندد، چه کسی مسئول است ، اسلام ، خمینی ، یا آن جوان مسلمان ؟ کدامیک را باید محکوم نمائیم. حتی اکر آقای اشکوری بخواهید امروز در دفاع از اسلام ،اظهارات آنروز خمینی را محکوم کنند، فکر نمی کنند که دیگر تاریخ مصرف این محکومیت منقضی شده و نوشدارو بعد از مرگ سهراب است! و سایه مرگ و کشتار به همه نقاط جهان سرایت کرده است ؟
از آنجائیکه ، هم آقای یوسفی اشکوری و هم من ، هر دو به « اصل گرباوری » اعتقاد داریم و برخلاف آقای مصباح که معتقد است که مردم اصلآ حقی برای اظهار نظرندارند ، هر دو چنین حقی را برای مردم قائل هستیم. بنابراین ، خودشان در باره این دو دیدگاه داوری خواهند کرد.

Share:

More Posts

Send Us A Message