گزارش یک دیدار و گفتوگو با حسن یوسفی اشکوری در ایالت توسکانی ایتالیا
بدست حسن یوسفی اشکوری • 25 فوریه 2010 • دسته: مصاحبههااینجا در ایتالیا، تاریخ ایران را می نویسم
گزارش یک دیدار و گفتوگو با حسن یوسفی اشکوری در ایالت توسکانی ایتالیا
مریم شبانی
در میانه تابستانی که گذشت چند روزی را میهمان حسن یوسفی اشکوری بودیم؛ در یک دهکده قرون وسطایی و در قلب ایالت توسکانی ایتالیا. شهری کوچک نزدیک به فلورانس که اگر تیرکهای چراغ برق را از خیابانهای آن برمیداشتیم و چشم بر اندک نمادهای زندگی مدرن آن میبستیم گمان آن میرفت که چند قرن به عقب بازگشتهایم و در عصر رنسانس اروپایی به سر میبریم. حسن یوسفی اشکوری در خانهای قدیمیکه قدمتی بیش از ۳۰۰ سال دارد سه روز میزبانمان بود و چقدر لذتبخش بود که در قلب ایتالیا غذای ایرانی دست پخت حاج خانم را بخوریم و با میزبانانمان درباره همه چیز و همه جا حرف بزنیم، عصای قدیمیبازمانده از ساکنان تاریخی خانه را برداریم و با میزبانمان در طبیعت زیبای دهکده «کیوسی» گردش عصرگاهی داشته باشیم و در بازگشت از پیادهروی طولانی، در کافه قدیمیسرکوچه با آقای اشکوری یک «کاپوچینیو» بنوشیم و بازگردیم تا خود را میهمان یک شام ایرانی کنیم. تازه این همه جذابیتهای آنجا نبود که میزبان ما در خانهای روزگار میگذراند که نیمیاز آن موزه است و ما را نیز چند دقیقهای در این موزه قدیمیچرخاند؛ اتاقهایی مبله با تزئینات قدیمیو کتابهای خطی و یادداشتهایی متعلق به سه قرن پیش. نوادگان ساکنان قدیمیخانه تصمیم گرفتهاند که محل زندگی اجداد خود را که در آن منطقه اسم و رسمیداشتند، همانگونه که بوده حفظ کنند و ما نیز چقدر خوش شانس بودیم که چند لحظهای در این خانه و در میان آنچه متعلق به امروز نبود گشت زدیم و چشم گشاد کردیم.
سه روزی که میهمان حسن یوسفی اشکوری بودیم میدیدیم که نیمیاز روز را در میان کاغذها و دست نوشتهها و کتابهایی از تاریخ ایران غوطه میزند و دانستیم که میزبان ما در ایتالیا فراغتی حاصل کرده تا یک طرح بزرگ پژوهشی را به سامان برساند و تاریخ عمومیایران را روایت کند؛ البته نه در اتاق کارش در هوای دود زده تهران، بلکه در دهکده «کیوسی» و در میان طبیعت و سکوت و آرامش.
آقای اشکوری در ایتالیا و در ایالت توسکانی و در این دهکده قرون وسطایی و در این خانه عجیب و غریب و قدیمیمشغول چه کاری هستید؟
من با امکاناتی که انجمن جهانی قلم به عنوان یک فرصت مطالعاتی در اختیار من گذاشت، از سال گذشته به ایتالیا آمدم و البته در اینجا هیچ تعهدی به میزبان خود ندارم و در این خانه مشغول به انجام کارهای مطالعاتی خودم هستم.
یعنی کار مطالعاتی خاصی برای انجمن جهانی قلم انجام نمیدهید؟
خیر. انجمن کاری از من نخواسته و وقتم کاملا دراختیار خودم است. البته من اگرچه میهمان انجمن قلم هستم اما میزبان من در اینجا شهرداری کیوسی است و خانه و امکانات را هم شهرداری در اختیار من گذاشته است. انجمن قلم امکانت مادی زیادی ندارد و به صورت معنوی فرصتهایی برای نویسندگان ایجاد میکند.
پس شما در قبال بورسیه و امکاناتی که دریافت میکنید هیچ کار خاصی برای انجمن قلم انجام نمیدهید؟
نه. آنها هیچ تعهدی از ما نخواستند و ما هم هیچ تعهدی به آنها نداریم. البته این حمایت معنوی انجمن قلم تنها به بنده اختصاص ندارد و انجمن به صورت سنتی و معمول از نویسندگانی که در کشور خود محدودیتهایی دارند دعوت میکنند و برای یک تا دوسال امکاناتی را دراختیار آنها میگذارند. فعالیتهای انجمن قلم هم کم و بیش شناخته شده است و وظیفه اخلاقی انجمن حمایت از نویسندگان است. راستش در شش ماه اول بازداشت من در سال ۱۳۷۹، ۵ انجمن قلم بنده را به عنوان عضو افتخاری خود اعلام کردند. آن زمان این عضویتهای افتخاری بیشتر جنبه حمایتی و اخلاقی داشت.
حالا چرا انجمن قلم این امکان را برای شما مهیا کرد که به ایتالیا بیایید؟
حقیقتا از دوره زندان این فکر در ذهن من وجود داشت که بعد از آزادی از زندان مدتی در خارج از کشور زندگی کنم. انگیزه این تصمیم هم این بوده که برای مدتی آرامش داشته باشم چراکه توصیه پزشکان هم به من همیشه این است که دور از استرس و هیجان باشم. بنابراین باتوجه به وضعیت جسمیو بیماری بیشتر ترجیح میدادم به توصیه پزشکان عمل کنم و در شرایط آرام و دور از هیجان زندگی کنم. به علاوه من از همان دوره یک کار پژوهشی را آغاز کردم و متاسفانه به این نتیجه رسیدم که در ایران فرصت کافی برای انجام یک کار جدی پژوهشی وجود ندارد. لذا تصمیم گرفتم از ایران خارج شوم تا با فاصله گرفتن از کارهای پراکنده و روزمره، وقت بیشتری برای خود داشته باشم و به پژوهش خود برسم.
کار پژوهشیتان به چه موضوعی اختصاص دارد؟
پژوهشی که من آغاز کردم، تدوین تاریخ ایران پس از اسلام بود. این ایده از ۲۰ سال پیش با من همراه بود اما تا قبل از به زندان افتادن هیچ وقت فرصت نمیکردم که آن ایده را بپرورانم. در زندان تمام وقتم در اختیار خودم بود و بعد از یکسال هم امکان دسترسی به کتاب پیدا کردم و خانواده کتابهای درخواستی من را برایم میآوردند و در مرخصیهایم از منابع لازم استفاده میکردم. خلاصه فضا و شرایط مناسبی ایجاد شد که به صورت جدی کار پژوهشی خود را آغاز کنم.
پس انگار بد نبود اگر دوره زندان شما را تمدید میکردند؟!
نه. اصلا. زندان جای خوبی نیست که آدمیبخواهد دوره آن را طولانی کند. از طرف دیگر یکی از عوارض زندانی شدن یک فرد این است که فقط او آزار نمیبیند بلکه دهها نفر از جمله زن و فرزند و پدر و مادر او هم آسیب میبینند و خانواده زندانی هم همراه او مجازات میشوند. به خصوص اگر زندانی فرزند کوچک داشته باشد، آسیبهای عاطفی زیادی بر این بچهها وارد میشود. خوشبختانه من بچه کوچک نداشتم و مشکلی از این ناحیه به من وارد نشد. خلاصه در چهارسال و نیمیکه من در زندان بودم به غیر از سال اول بقیه اوقات شرایط مساعدی داشتم که مطالعه کنم و از نظر علمیو فکری یکی از پربارترین دوران زندگی من همین سه سال و نیم زندان بود.
تمایز پژوهش شما با کارهایی که درباره تاریخ ایران تاکنون انجام گرفته چیست؟
من از سال ۸۲ به صورت جدی کار تحقیقی خود را آغاز کردم اما بعد از زندان به دلیل اشتغالات و کارهای مختلف فرصت کافی برای تداوم کار نبود. لذا وقتی انجمن قلم از من دعوت کرد و این فرصت را دراختیارم گذاشت، پذیرفتم. کارهای تحقیقی هم مثل شعری است که تا سروده نشده باشد نمیتوان گفت که چه چیزی از کار در میآید. کار من هم باید به جایی برسد و عرضه شود تا هم خودم بدانم که چه مسیری را طی میکند و هم دیگران بتوانند درباره آن داوری کنند. اما ایده من برای این پژوهش اهداف متفاوتی را دنبال میکند. من میخواهم تاریخی را عرضه کنم که خوانندگان عام داشته باشد و عموم مردم که حتی اندک سواد خواندن و نوشتن هم داشته باشند بتواند مخاطب این کتاب باشند و به راحتی آن را بخوانند. شما میدانید که در ایران تاریخ عمومیکمتر نوشته شده و بیشتر تاریخهای تخصصی مثلا درباره مادها و هخامنشیان و ایران باستان و نیز ایران بعد از اسلام نوشته شده است. این کتابها عموما تخصصی هستند و به لحاظ زبان و محتوا و جزئیات مطرح شده در آنها خیلی مطلوب خوانندگان عام نیست و نمیتواند بینش و دید تاریخی به خواننده عام بدهد.
حالا چرا تاریخ عمومی؟ چرا در یک دوره و یا یک ایده مشخص به صورت تخصصی متمرکز نمیشوید؟
از شما چه پنهان کار تخصصی از من که در آستانه ۶۰ سالگی هستم دیگر برنمیآید. البته انجام کار تخصصی برای من اهمیت چندانی ندارد و دیدگاهم به تاریخ، دیدگاهی عمومیاست. اهمیت دیدگاه عمومیاز نظر من در این است که خواننده کتاب از مجموع دورههای مختلف تاریخی ایران بتواند به درک و بینش تاریخی خاصی برسد.
این کار شما تقریبا چند جلد خواهد شد؟
من اساسا ایران پس از اسلام را لحاظ کردهام و قرار است که هر قرن در یک جلد نوشته شود. پیشبینیام هم این است که هر جلد حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ صفحه خواهد شد. درضمن تصمیم داشتم که در جلد اول ۲۰۰ صفحهای را به ایران پیش از اسلام اختصاص دهم اما وقتی وارد کار و مطالعه شدم فهمیدم که ایران پیش از اسلام دریای بیکرانی است که به راحتی نمیتوان به ساحل آن رسید. وقتی مطالعاتم وسیع شد به این نتیجه رسیدم که نمیتوانم در ۲۰۰ صفحه این دوره را محدود کنم و حق مطلب ادا نمیشود. به علاوه در نظر دارم که نشان دهم ایران بعد از اسلام در قالب تشیع چگونه بازسازی شده و ریشههای برخی از وجوه تفکر اسلامی– شیعی ایرانی تا چه حد ریشه در تفکر پیش از اسلام دارد و چگونه به این شکل بازتولید شده است. نتیجه این شد که دریافتم باید خواننده را بیشتر با دوران پیش از اسلام آشنا کنم. بدین ترتیب نتیجه تحقیقات مربوط به دوران پیش از اسلام را در یک جلد قرار است که تدوین کنم و اکنون نزدیک شش سال است که روی آن کار میکنم و بیشتر از یکسال دیگر هم احتیاج به کار دارد و به نظرم چاپ شده آن حدود ۹۰۰ صفحه بشود. دوره پیش از اسلام به عنوان مدخل و دیباچه تعریف شده و حتی قرار نیست که عنوان جلد اول را هم داشته باشد.
یعنی قرار است که تدوین و آمادهسازی هر قرن از تاریخ ایران بعد از اسلام حدود ۵ سال طول بکشد؟
دلیل اینکه کتاب اول ۶ سال طول کشید این بوده که زمینه تاریخی آن خیلی گسترده است و هم اطلاعات من در آغاز نسبت به آن دوره خیلی محدود بود. اما بعد از این زمینه کار محدود است و هر جلد ۱۰۰ سال را در برمیگیرد و به همان نسبت هم موضوعات و مطالب آن محدود میشود. به علاوه من قبلا درباره قرن اول و دوم مطالعاتی داشتهام و تاریخ اسلام را هم تدریس کردهام. به خصوص بعید میدانم که جلد اول بیشتر از دو سال طول بکشد. در ادامه که مطالعاتم هم تکمیل میشود، اگر بتوانم روزانه هفتاد درصد وقتم را به این کار اختصاص دهم گمان کنم که هر سه سال بتوانم یک جلد را تدوین کنم.
اما حسن یوسفی اشکوری به عنوان یکی از نواندیشان دینی دلمشغولی همیشگیاش انجام کارها و پژوهشهایی در حوزه نواندیشی دینی بوده است. چه اتفاقی افتاده که او به یکباره علاقهمند به یک پروژه تاریخ عمومیشده است که مخاطبان آن با مخاطبان سابق آقای اشکوری متفاوت هستند؟
اولا یکباره این علاقه ایجاد نشده است. من از همان دوران نوجوانی به تاریخ علاقهمند بودم. به صورت خاص هم اعتقاد و علاقهام به تاریخ از طریق شریعتی و اقبال صورت گرفته است. میدانیم که درمیان روشنفکران معاصر ما آنکه بیش از همه به اهمیت درک تاریخ پرداخته علی شریعتی بوده است. قبل از شریعتی، اقبال هم یکی از منابع معرفت انسان را تاریخ میداند. درحالیکه در گذشته و حتی به خصوص در سالهای اخیر اهمیت تاریخ را بیشتر در نقل حوادث و رویدادها تلقی کردهاند. خلاصه من از همان دوران قبل از انقلاب به اهمیت نگاه تاریخی پی بردم و با گذشت زمان این دیدگاه در من تقویت شد. به عنوان مثال کتابی دارم تحت عنوان «نگاهی به تاریخ معاصر ایران» که مربوط به دوران مشروطه است و پیش از انقلاب نوشته شده، من در مقدمه این کتاب نوشتهام که «فردی که تاریخ نمیفهمد، هیچ چیز نمیفهمد.» این جمله که حدود ۳۰ سال پیش نوشته شده نشان میدهد که علاقه من به تاریخ مساله تازهای نیست و با گذشت زمان به این علاقه افزوده شده است.
اما این علاقه از چه زمانی و طی چه فرآیندی جنبه عملیاتی به خود گرفت؟
زمانی که من در سال ۷۸ در زندان انفرادی بودم، کاغذ و قلم داشتم و طی ۳۰ – ۴۰ روز مطلبی را نوشتم که بعدها تحت عنوان «تاملات تنهایی؛ دیباچهای بر هرمنوتیک» چاپ شد. البته آن زمان به قصد چاپ شدن ننوشتم بلکه نوشتن برایم حکم نفس کشیدن داشت. بعد از آن دیباچه در همان زندان شروع به نوشتن تاریخ قرن اول و دوم کردم و به تقلید از «جواهر لعل نهرو» برای دخترم زهرا مینوشتم که بعدها تحت عنوان «نامههای زندان به دخترم زهرا» چاپ شد. اگر به آن کتاب مراجعه کنید میبینید طرحی که اکنون از آن صحبت میکنم در آن کتاب منعکس است. بنابراین من ناگهانی به اهمیت تاریخ پی نبردهام. نکته دیگر اینکه تاریخنگاری به نواندیشی دینی که بنده به آن باور دارم ارتباط وثیق دارد چراکه بخشی از تاریخ، تاریخ اندیشه و تفکر است. یکی از اشکالات امروز فقها و متفکران مسلمان ما این است که با تاریخ بسیار کم آشنا هستند و فقهای ما قرآن و سنت و حدیث را تاریخی نمیفهمند و گویا در ورای تاریخ چیزی به نام دین و عرفان و شریعت و …اتفاق افتاده است. این درحالی است که همه اینها در متن و درون تاریخ اتفاق افتاده و اگر امروز یک فقیه و یا یک مسلمان نواندیش تا زمانی که با دید تاریخی به دین و معارف دینی و تحول دین توجه نکند اصلا نمیتواند به نواندیشی دست بزند و هرچه بگوید مطالبی انتزاعی است.
شما در مقام روشنفکر دینی با خیلی از مسائل روز درگیر بودید که در محافل روشنفکری و دانشگاهی محل بحث است و میتوانستید به آنها بپردازید و برآن اساس حضوری جدی در حوزه عمومیداشته باشید.در مقایسه با موقعیت قبلی آیا روندی که اکنون شما انتخاب کردهاید با توجه به اینکه روندی خطی و درازمدت است برای شما خستهکننده نیست؟
من به این نتیجه رسیدم که سنت فکری شریعتی ادامه پیدا نکرده و ما نیز که تحت عنوان طرفداران و مبلغان افکار شریعتی شناخته میشدیم بیشتر درحد تبلیغ درباره آن صحبت کردیم و به هر دلیلی سنت فکری او را ادامه ندادیم. یکی از چیزهایی که مورد علاقه شریعتی بود و ما مورد غفلت قرار دادیم مساله اهمیت تاریخ بود و من کار خودم را تداوم کار فکری شریعتی در حوزه تاریخ میدانم و میخواهم نگاه تاریخی شریعتی را ادامه دهم. بنابراین کار امروز من هم به تداوم مکتب فکری شریعتی ارتباط دارد و هم میخواهد به برخی پرسشهای مطرح امروز در حوزه دین و شریعت جواب دهد.
پس شما قرار است در روایت تاریخی خود به برخی مسائل بیشتر بپردازید؟
بله. من اهداف خاص دارم و منظورم از نقل تاریخ صرفا داستان سرایی نیست. من یک منظومه فکری را در این قالب دنبال میکنم. مثلا یکی از مسائلی را که قصد دارم در تمام مجلدات این پژوهش به آن بپردازم « دین تاریخی» است. بدین معنی که چگونه دین در بستر تغییر و تحولات دچار تحول میشود. مثلا اینکه دین زرتشت در تمام دوران حیات خود دچار چه تحولاتی شده و یا اینکه مانویت چه بوده و سرنوشت آن چه شده است. یکی از اهداف من در این پژوهش که البته به حوزه نواندیشی دینی هم مربوط میشود بازنمایاندن رابطه دین و قدرت در طول تاریخ است. اگر فوکویی به قضیه نگاه کنیم بنده میخواهم نشان دهم که دانش و قدرت چه نوع ارتباطی با هم دارند و چگونه دانشهایی در پناه حمایت قدرتها با انگیزههای سیاسی خاص رشد پیدا کرده و دانشهای دیگر اما به طورکلی سرکوب شدند و از بین رفتند. یکی دیگر از اهداف فکری که در قالب این طرح پژوهشی دنبال میکنم این است که ایرانیها چه نقشی در تاسیس و باروری تمدن اسلامیداشتهاند و برعکس اسلام چه زمینههایی در ایران ایجاد کرد که به قول ویل دورانت « اسلام برای ایرانیها به مثابه یک رنسانس بود.» چگونه شد که در ایران پیش از اسلام فرهنگ کتابت رواج نداشت ولی بعد از اسلام فرهنگ کتابت در ایران رواج پیدا کرد و ایرانیها در فرهنگ و اندیشه مکتوب پیشتاز شدند. هدف من پیجویی این عامل و بعدها نیز پیجویی زمینه انحطاط آن است. موضوع دیگری هم که در این طرح دنبال میکنم پرداختن به فرهنگ عامه است.
پس شما در حقیقت در حال انجام یک پژوهش در حوزه تاریخ اندیشه هستید؟
پژوهش من حوزههای سیاست، قدرت، فرهنگ، اخلاق و غیره را در بر میگیرد اما آنچه بیشتر مورد توجه من است پرداختن به اندیشه و تفکر به خصوص آنچه مربوط به ایران و اسلام و تشیع میشود. مضاف براین در طرح تاریخ به صورت قرن به قرن میخواهم یک تسلسل تاریخی را هم نشان دهم و اینکه مثلا تحولات موجود در قرن دوم ریشه در تحولات قرن اول دارد.بنابراین با توضیحاتی که دادم گمان میکنم که اهمیت کار روشن شده و مشخص شده باشد که این کار همچنان در ادامه علایق و حوزه کاری خودم است. من معتقد هستم که نواندیشان دینی ما در ایران بعد از شریعتی اطلاعات تاریخی محدودی دارند و حتی مطهری نیز تاریخ نگاریاش نهایتا «داستان راستان» است یا کتاب « خدمات متقابل اسلام و ایران» که دارای اشکالات متدولوژیک فراوانی است و نشان میدهد که ایشان اطلاعات تاریخی و دید تاریخی ضعیفی داشته است. درحال حاضر هم روشنفکران دینی خودمان عمدتا به اندیشه در حوزه انتزاعی و ذهنیت میپردازند و در آثار آنها تقریبا تاریخ غایب است. پس من اگر تمام وقتم را هم صرف تاریخ بکنم ضرر نکردم و میتواند آثارش مفید باشد.
پس تمام وقت خود را برای به سامان رساندن این پروژه صرف میکنید؟
با همه این حرفها اما تمام وقت من صرف این پژوهش نمیشود. ۲۰ درصد از وقتم صرف کارهای فکری از جمله نوشتن و سخنرانی و بحث میشود و شرایط سیاسی و اجتماعی ایران نمیگذارد که من از مسائل روزمره فاصله بگیرم و به ویژه اتفاقات قبل و بعد از انتخابات سبب شده که کار روزنامهنگاری را که چندسالی میشد رها کرده بودم را دوباره شروع کنم و یادداشت و مقاله بنویسم. خلاصه زندگیام فقط در این کتاب تاریخ خلاصه نشده و بین سال ۱۳۸۸ هجری شمسی تا قرن دوم و سوم بعد از میلاد در حرکت هستم!
مخصوصا در کشور ایتالیا و ایالت توسکانی که خاستگاه رنسانس است این رفت و آمد تاریخی لذت بخش هم میتواند باشد؟
بله. ایتالیا سنتیترین کشور اروپاست و مرکز قدیمیترین تمدن اروپا است که به هزاره اول پیش از میلاد برمیگردد. ایالت توسکانی هم که فرمانروایی قدیمیخاندان مدیچی در آن بوده و مرکز تمدن ایتالیا با محوریت فلورانس در همین ایالت است. خلاصه در اینجا از تماشای آثار باستانی و فرهنگی و هنری و روح موجود در آن استفاده میکنم هرچند متاسفانه چون زبان نمیدانم نمیتوانم از منابع تاریخی اینجا استفاده مستقیم بکنم.
***
بدین ترتیب تحقیق و پژوهش تمام وقت حسن یوسفی اشکوری را در ایتالیا نگرفته چراکه او زمان زیادی در روز را در مقابل کامپیوترش میگذراند و ایمیل میگیرد و ایمیل میزند و با برخی از روشنفکران دینی ایرانی نیز از همین طریق ارتباط دارد. سایتهای خبری را میخواند و تحلیلها و گزارشهای نوشته شده را مرور میکند و نمیگذارد که از قافله خبر و رویداد و حادثه عقب بماند.همین توجه و پیگیری رویدادهای ایران است که بهانهای به دست میدهد تا دقایقی را هم با درباره اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران گپ بزنیم. بیشتر از دو ماه از انتخابات ریاست جمهوری گذشته بود و شاید جا داشت که از میزبانمان بپرسیم:
شما گفتید که مسائل سیاسی روز در ایران را هم دنبال میکنید. دورنمای اتفاقات روی داده در ایران را با توجه به تجربهای که در برهههای مختلف ایران داشتهاید چگونه میبینید؟
در چشم انداز کوتاه مدت به نظر میرسد که اوضاع رو به بهبود نخواهد رفت و بیشتر به سمت بحرانی شدن پیش خواهیم رفت.تقابلی میان حاکمیت و مردم از یک سو و میان جناحهای درون حاکمیت از سوی دیگر ایجاد شده و به نظر میرسد که در هیچکدام از دو طرف عزم لازم برای کوتاه آمدن و تفاهم وجود ندارد. نه حامیان آقای احمدینژاد و شخص ایشان بنای کوتاه آمدن دارند و نه معترضان خیابانی و نه آقای موسوی و کروبی. بعد از این هم به نظر میرسد که چالش عظیم میان دو جریان اصولگرایی که از چهار سال پیش شروع شده، بیشتر خواهد شد. از طرف دیگر عموم مراجع قم از منتقدان وضع فعلی هستند و به نظر میرسد که اوضاع روز به روز به سمت بحرانی شدن پیش میرود و به میزانی که این چالش تداوم یابد خطکشیهای تازهای در حوزه سیاست دیده میشود و همه اینها کار دولت آقای احمدی نژاد را دشوارتر میکند. مضاف براین بحران موجود تنها بحران داخلی نیست و آمریکا و اتحادیه اروپا و متحدانشان نیز هنوز برای دولت جدید ایران تبریک نفرستادهاند و مهمترین مساله در حال حاضر برای آنها گفتوگو با ایران بر سر مساله هستهای است. در کنار همه اینها بحرانهای اقتصادی هم در راه خواهد بود. مجموعه اینها را که کنار هم بگذاریم باید بگویم که در کوتاه مدت هیچ نقطه امیدی که راه حل این بحران باشد، نمیبینم.
شما در تاریخ معاصر ایران دیدهاید که مردم ایران همواره در یک روند اجتماعی مخالفت خود را یک مساله سیاسی و کلان اعلام کردهاند اما هربار مشکل موجود این بوده که خیلی نگاه روشنی نسبت به آنچه بعد از اعتراض میخواهند نداشتند. فکر میکنید که این بارهم مردم و نخبگان میخواهند اعتراض خود را به صورت آشکار اعلام کنند اما به گونهای ایجابی نسبت به آنچه میخواهند درک روشنی ندارند؟
نسل بعد از انقلاب یعنی فرزندان ما در مقایسه با ۳۰ سال پیش و نسل ما آگاهتر و هوشیارترند و نسبت به مسائل جهانی اطلاعات بیشتری دارند و وضعیت امروز ایران را خوب میشناسند. از این نظر میان نسل ما و نسل امروز تفاوت وجود دارد چراکه آنها سعی میکنند راههای مسالمتآمیز را برای اعتراض خود پیش بگیرند و با استفاده از ظرفیتهای قانونی اعتراض خود را بیان کنند. خوشبختانه اما امروز حتی نسل گذشته و انقلابی هم واقعبین شده است. با این همه اما هنوز هم از جنبه اثباتی نگرانیهای زیادی وجود دارد. ما ممکن است دوباره به دلیل ابهام در مفاهیم و خواستهها و ایدهآلهایمان به مسیری هدایت شویم که آینده آن چندان روشن نیست. وقتی مبانی تئوریک حل نشده باشد و به طور صریح و روشن همه علما و فقها و بزرگان به این نتیجه نرسند که دیگر نباید به دنبال حکومت تئوکراتیک باشند و برای فقها حق ویژه قایل نشوند این وضعیت وجود خواهد داشت.
آیا فکر نمیکنید که این وظیفه بیشتر برعهده روشنفکران است و روشنفکران دینی ما باید تکلیف خود را با برخی مسائل روشن کنند؟
درحال حاضر بخشی از تحولات اجتماعی و سیاسی به وسیله روشنفکران دینی هدایت میشود و نقش بیشتری نسبت به علما دارند. حرفهایی که اکنون آقای موسوی بعد از انتخابات میزند را در طول ۲۰ سال اخیر نواندیشان دینی ما زدهاند اما متاسفانه نواندیشان دینی ما هم در این زمینه هنوز اعلام موضع نکردهاند. اگر قرار باشد که دوباره فقه و شریعت تازهای مبنای قدرت قرار گیرد مشکل تئوریک و ایدئولوژیک ما باقی خواهد ماند و هیچ مشکلی حل نخواهد شد. به نظر من اما یک تاخر تاریخی میان پیشگامان جنبش سبز و حامیان آن وجود دارد چراکه جوانهایی که امروز در خیابانها شعار میدهند خواسته روشنتری نسبت به نخبگان دینی ما دارند.