ملاحظاتی پیرامون برخی سخنان ابوالحسن بنی صدر در بی بی سی

در جمعه شب 17 اسفند 91/7 مارس 2013 جناب آقای ابوالحسن بنی صدر در برنامه «صفحه 2 آخر هفته» تلویزیون فارسی بی بی سی سخنانی گفت که از جهات مختلف جای تأمل و بررسی دارد. گرچه سخنان و آرای قابل تأمل ایشان در این برنامه کم نیست اما بخشی که در اینجا بدان اشاره می کنم مربوط می شود به انتخابات مجلس اول که من نیز در آن مجلس نماینده بودم.
جناب بنی صدر ادعا کرده است که انتخابات مجلس اول «قلابی» بوده چرا که در آن اولا حدود 28 درصد بیشتر شرکت نکرده بودند و تازه آن هم با تقلب بوده و از این رو در نهایت آرا 14 درصد بوده و این تقلب نیز با چراغ سبز آیت الله خمینی به حزب جهوری اسلامی بوده است. ایشان مدعی است که ده هیئت بازرسی در این مورد رسیدگی کرده و فهرست تقلبات را تهیه کرده بودند و قرار شده بود که مجلس باز نشود اما برخلاف قانون و به دستور خمینی مجلس تشکیل شد.
اکنون جای تحقیق در مورد تحلیل شرایط سال 58-59 و از جمله برگزاری چند انتخابات در همان دوره و به طور خاص انتخابات مجلس اول و بررسی آماری آن نیست اما بی گمان دعوی جناب ایشان از جهت مختلف کذب و جعل تاریخ است و در نهایت نه تنها به سود ایشان نیست بلکه در صورت صحت آن کاملا بر عکس بیش از همه خود ایشان را به چالش می گیرد و نشان می دهد که چنین رخدادی نمی تواند درست باشد. به چند نکته اشاره می کنم:
1-در این مورد طبعا نخستین پرسشی که به ذهن می رسد مستندات این دعوی چیست و اسناد و شواهد و قراینی که مدعا را مدلل کند کدام اند؟ بر اساس قاعده «البینه علی المدعی» بر آقای بنی صدر است که مستندا نشان دهد که دعوی او درست است. ایشان در آن زمان رئیس جمهور و رئیس شورای انقلاب و رئیس دولت بود و مجری انتخابات و قاعدتا باید مدارک کافی برای اثبات مدعای خود داشته باشد. حتی اگر اسناد مکتوب در اختیار نباشد قطعا شواهد مقالیه و حالیه برای آن وجود دارد. مثلا ایشان می تواند اعضای آن ده هیئتی که فهرست آرای تقلبی را رسیدگی کرده و به ویژه رؤسای هیئت ها را اعلام کند. گرچه احتمالا شماری از آنها درگذشته اند اما بی گمان هنوز شماری زنده اند و می توانند شهادت دهند. افزون بر آن می توانند از شخصیت و جریانهای سیاسی مستقل و حتی منتقد حاکمیت که خود نیز در انتخابات حضور داشتند (مانند نهضت آزادی، جنبش مسلمانان مبارز، جاما، جنبش حاج سید جوادی،حزب توده، فدائیان خلق و . . .) بخواهند که بر این مدعا گواهی دهند. چرا که قابل قبول نیست که از چنین رخداد مهمی، آن هم در فضای تقریبا باز و آزاد آن زمان، فقط یک نفر آگاه باشد و آن هم ابوالحسن بنی صدر است.
2-پرسش دیگر این است که چرا پس از 33 سال چنین دعوی مهمی مطرح می شود؟ البته ممکن است در گذشته در گفته ها و نوشته های جناب بنی صدر در خارج از کشور مطرح شده باشد و من بی اطلاع مانده ام اما باز باید به این سئوال جدی پاسخ جدی داد که چرا در همان زمان یعنی در مقطع برگزاری انتخابات نخستین دوره مجلس ایشان به عنوان عالی ترین مقام اجرایی کشور و مجری انتخابات به چنین تقلب و خیانت بزرگی اعتراض نکرده اند؟ تا آنجا که من به یاد می آورم چنین ادعایی از سوی ایشان و حتی از سوی گروههای سیاسی فراوان و فعال در آن زمان به ویژه جریانهای چپ و راستی که در انتخابات کاندیدا داشتند مطرح و اعلام نشده است. می توان تصور کرد که دیگران از آن بی خبر بوده و یا از کنار آن به سادگی گذشته باشند؟
3-از همه مهم تر صحت این دعوی بیش و پیش از آن که تقلب کنندگان را زیر سئوال ببرد شخص مدعی را به چالش می کشد چرا که ایشان باید به این پرسش مهم پاسخ دهند که اصلا چرا به چنان انتخابات متقلبانه و مجلس قلابی و فرمایشی تن داده و حتی با آن همکاری کرده و در همان مجلس سوگند خورده اند که به قانون اساسی وفادار باشند؟ ایشان در آن زمان تمام سمت های اجرایی و حتی تقنینی کشور را در اختیار داشتند و چنان که از فحوای کلام شان بر می آید از چنان مقام و مرتبی برخوردار بودند که شخصیتی چون آیت الله خمینی در مقام رهبر بلامنازع انقلاب را هم در مقامی فروتر می دیده و به او همواره «تذکر» می داده است! چرا و به چه دلیلی چنان خیانتی را پذیرفته است؟ بدین ترتیب مشروعیت خود ایشان به عنوان رئیس جمهور غیر قانونی و نامشروع بوده (زیرا طبق قانون اساسی منتحب مردم پس از ادای سوگند در مجلس و در محضر نمایندگان ملت و نیز پس از تنفیذ مقام رهبری مشروعیت و رسمیت می یابد) و دولت و کابینه او نیز مطلقا نامشروع بوده است. آیا آقای بنی صدر به پیامدهای منطقی مدعای خود اندیشیده اند؟ اگر بگویند به مصلحت و یا از ترس تن به چنان تقلب و افتضاح بزرگ داده اند، باز عذری بدتر از گناه است و قابل قبول نیست؛ زیرا اولا چنین خیانتی و آن هم در آن زمان حساس و در آغاز شکل گیری نظام سیاسی جدید و بر آمده از یک انقلاب بزرگ و آزادیخواهانه (که جناب بنی صدر هنوز نیز از آن دفاع می کند) با هیچ بهانه ای قابل قبول نیست و ثانیا با مدعای پایدار ایشان مبنی بر قانون گرایی و مبارزه با جبهه استبداد از موضع دفاع از قانون و حقوق ملت در تعارض است. ایشان که در دوره ریاست جمهوری اش با کمترین بهانه به ستیز با رقیبان بر می خواست و برای تخریب رقیبان از هیچ چیزی رویگران نبود و اکنون نیز همان راه ادامه می دهد (از این منظر ایشان سلف احمدی نژاد است)، چگونه ممکن است که از رخداد مهمی چون تقلب گسترده در انتخابات مجلس اول چشم بپوشد و آن را جار نزند؟
4-ایشان ادعا می کند آیت الله خمینی به حزب جمهوری اسلامی چراغ سبز داده بود تا تقلب کنند. ادعای بس شگفتی است! پرسش جدی این است که چرا باید خمینی چنین بکند و انگیزه ایشان چه می توانست باشد؟ واقعیت این است که اگر قرار بوده رهبر انقلاب به کسی و جریانی اجازه تقلب در انتخابات مجلس را داده باشد، می بایست که به بنی صدر و دفتر هماهنگی او چنین مجوزی داده باشد نه به رقیبان ایشان. چرا که در آن زمان بر عالم و آدم آشکار بود (و اکنون نیز با هزار و یک دلیل می توان آن را نشان داد) که آیت الله خمینی مدافع و حامی جدی بنی صدر بود و حال که با حمایت های همه جانبه رهبری انقلاب به مقام دلخواهش یعنی ریاست جمهوری رسیده و روشن بود که رقیب برای تسخیر مجلس آماده می شود، عقل و تدبیر حکم می کرد که آیت الله خمینی جانب رئیس جمهور محبوبش را بگیرد و با استفاده از ابزارهای آشکار و پنهانش کاری بکند تا دفتر هماهنگی رئیس جمهور با مردم (که در آن زمان به عنوان یک حزب سیاسی عمل می کرد) مجلس را هم در اختیار بگیرد تا برای اداره کشور دچار مشکل نشود نه این که از رقیب حمایت کند. واقعیت این است که در آن زمان جناب بنی صدر، به درست یا غلط، مورد حمایت آیت الله خمینی شمرده می شد و از این رو توانست چنان رأی بالایی بیاورد و گرنه اگر در همان مقطع حسن حبیبی (کاندیدای نهضت آزادی و در نهایت مورد حمایت حزب جمهوری اسلامی) از چنین حمایتی برخوردار بود قطعا انتخاب می شد. آیت الله خمینی در آن مقطع در کنار حمایت های پنهان و آشکار از ابوالحسن بنی صدر با مخالفت کاندیداتوری روحانیون و نیز حذف جلال الدین فارسی (کاندیدای برنامه ریزی شده حزب جمهوری اسلامی) و نیز حذف سازمان مجاهدین از عرصه انتخابات، راه را برای ریاست جمهوری وی گشود و تا پایان کار نیز از او به سختی کرد. البته باید افزود که حمایت آیت الله خمینی از بنی صدر افزون بر علاقه های شخصی احتمالی او به وی از یک اصل اساسی و مهم پیروی می کرد و آن این که او معتقد بود که مسئولان و مدیران کشور (حتی تا سطح فرمانداران) نباید زود به زود تعویض شوند و تغییر کنند تا هر چه زودتر ثبات بر قرار شود و نظام جدید مستقر گردد. خمینی با پیروی از همین قاعده هم از بازرگان تا آخرین لحظه حمایت کرد و هم از بنی صدر و هم بعدها از میرحسین موسوی. البته بدان معنا نبود که او از آنان کاملا خرسند است.
5-واقعیت این است که در آن زمان اختلاف بنی صدر با رقیب یا رقیبانش حول قانون گرایی نبود و از این رو نمی توان آن را حول دوگانه جدال استبداد/آزادی تحلیل و تفسیر کرد. اسناد نشان می دهد و خود نیز به عنوان گواه آن دوران به یاد دارم که در ماههای نخست پس از انقلاب حزب جمهوری اسلامی (به هر دلیل که الان جای اشارتی بدان نیست) با بنی صدر اختلاف پیدا کرد و این اختلاف در آستانه انتخابات ریاست جمهوری اول علنی شد و آنان تلاش فراوان کردند که برنده انتخابات باشند و بنی صدر را از کرسی ریاست جمهوری محروم کنند اما، در کنار محبوبیت نسبی بنی صدر در جامعه آن روز حمایت ها و تدبیرهای آیت الله خمینی، ناکام ماندند و بنی صدر رئیس جمهور ایران شد. از آن پس اختلافات عمیق تر و حادتر شد. جناج حزب جهوری برای تسخیر مجلس برنامه ریزی کرد و این بار البته موفق شد. با اکثریت مخالف بنی صدر در مجلس کار بر رئیس جهور سخت شد اما ایشان نیز از هر ابزاری استفاده کرد تا به مقابله برخیزد و رقیبان را ناکام گذارد. ایشان و احتمالا همفکرانشان تصور می کردند اولا از رقیب و حتی از رهبری نفوذ و اعتبار بیشتری دارند (تصوری که اکنون محمود احمدی نژاد هم دارد) و ثانیا حمایت های رهبری دایمی است و از این رو به هر تلاشی دست زدند تا رقیب را منزوی کنند. من خود گواهم که در آن زمان هیچ یک از دو طرف برای حذف رقیب هیچ فرصتی و بهانه ای را از دست نمی داد. در عمل نه اکثریت خط امامی مجلس مقید به قانون و اخلاق بود و نه آقای بنی صدر. نمونه اش همین دعوی کذب جناب بنی صدر پس از 33 ساله است که انتخابات مجلس اول را قلابی می داند. دعوی شگفتی که اگر در آن زمان مطرح می کرد و بر آن اصرار می کرد عملا نمی توانست یک روز هم بر کرسی هوش ربای ریاست جمهوری تکیه زند. می دانیم که انتخابات مجلس چند ماه پس از انتخابات ریاست جمهوری انجام شد و چگونه می توان تصور کرد انتخابات ریاست جمهوری آزاد بود اما انتخابات مجلس پر از تقلب و قلابی؟ چرا و به دلیل در ریاست جمهوری مشارکت بالا بوده اما چند ماه بعد در مجلس به 14 درصد تنزل می کند؟ این در حالی است که هم مجریان انتخابات یکی بودند و هم رأی دهندگان؟ روشن است که آقای بنی صدر می خواهد مجلسی را که او را بی کفایت تشخیص داده و عزل کرده از اعتبار بیندازد تا هم توجیهی برای دعویشان مبنی بر کودتایی بودن ماجرای عزل بتراشد و هم از مجلس انتقام گرفته باشد. در مورد انگیزه های قلبی نمی توان داوری کرد اما اگر عمل و رفتار ملاک باشد قاطعانه معتقدم که بنی صدر عمدتا به انگیزه های پیروزی در جدال قدرت با رقیبان واقعی و یا توهمی جنگیده و هنوز هم می جنگد. ایشان درست می گوید که عملی بر ضد خمینی انجام نمی داده اما به اشتباه تصور می کرده که اولا برای همیشه حمایت او را خواهد داشت و با حمایت او رقبا را حذف خواهد کرد و ثانیا از چنان محبوبیتی برخوردار است که حتی در نهایت می تواند خمینی را هم حذف کند اما در فرجام کار این رقیب هوشمند بود که با استفاده از اشتباهات مهلک رئیس جمهور و جلب حمایت رهبری اول از او مشروعیت زدایی کردند و بعد هم با استفاده از ابزار قانونی او را حذف کردند. بنی صدر انصافا از جهاتی سلف احمدی نژاد است. مانند او اهل جنجال و هیاهو بود و برای تخریب مخالفان و منتقدان از هیچ چیزی ابا ندشت و (ند ارد). همواره تلاش می کرد و (می کند) بر مواج احساسات مردم سوار شده و بشود. تمسک به قانون بهانه ای برای حذف رقیب بوده و (هست). گاه از دروغ و جعل هم پروایی نداشته و (ندارد). در همین گفتار بی بی سی نیز هنوز خود را تنها «بدیل» رقیب (ولی فقیه) می داند. جان کلام این است که دو پادشاه در اقیلمی نمی گنجیدند و یکی می بایست حذف می شد و این روحانیون حزب جمهوری اسلامی و همفکران و همراهانش بودند که کامیاب شدند و او همه چیز خود را از دست داد و سرانجام به تبعید تن داد.
در هرحال حداقل می توانم در ارتباط با حوزه انتخابیه ام (تنکابن و رامسر) بگویم که در انتخابات مجلس اول مطلقا اتهام تقلب قابل توجهی مطرح نبوده است. جریانهایی چون سازمان مجاهدین، حزب توده، فداییان و افرادی منفرد کاندیدا بودند و رقیب اصلی من کاندیدای مجاهدین بود و انتخابات به دلیل رقابت تنگاتنگ به دور دوم کشیده شد. هیچ فردی و گروهی نیز معترض جدی نبود. قابل توجه جناب بنی صدر این که من کاندیدای خط امامی هایی بودم که مانند دیگر جاهای کشور حامی بنی صدر بودند و چندی قبل به ایشان رأی داده بودند و حتی حزب جمهوری اسلامی نیز (البته به اکراه و از سر ناچاری) از من حمایت کرده بود و از همه مهم تر ستاد انتخاباتی بنی صدر ستاد انتخاباتی من هم بود. دلیل این کار نیز این بود که من از حامیان بنی صدر بودم و به ایشان رأی داده بودم. ایشان بفرمایند که در چنان شرایطی چگونه ممکن بوده که تقلبی تعیین کننده صورت بگیرد؟ و اصلا انگیزه تقلب چه می توانسته باشد؟
بیفزایم که من خود در مجلس از مدافعان آقای بنی صدر بودم ولی در نهایت به دلایلی (که به بخشی از آنها اشاره شد) به عدم صلااحیت ایشان در اداره کشور معتقد شدم و در جلسه استیضاح نیز به عدم صلاحیت ایشان رأی دادم و در همان زمان نیز طی بیانیه ای همراه تنی چند از نمایندگان دلایل رأی به عدم صلاحیت بنی صدر بیان کردیم و در مطبوعات انشتار یافت. با حوادث بعدی و رفتارهای آقای بنی صدر در دوران پس از برکناری (به ویژه اتحاد با سازمان مجاهدین و حمایت) دانستم که در رأی خود صائب بوده ام.

این مقاله با اندکی تلخیص در سایت بی بی سی مورخ اول فروردین 92/21 مارس 2013 منتشر شده است.

Share:

More Posts

Send Us A Message