سیما و سیره محمد در قرآن ۲۴-بخش پنجم: فصل دوم- پاسخ به چند پرسش پیرامون همسران پیامبر
بدست حسن یوسفی اشکوری • 23 سپتامبر 2011 • دسته: مقالاتدر فصل نخست ضمن معرفی همسران پیامبر تاریخچه مختصری از آنان نیز ارائه شد تا با آنان و تاریخ و چگونگی ازدواجشان با پیامبر آشنا شویم. در این فصل به چند نکته و یا پرسش پیرامون همسران پیامبر اشاره میکنیم. یکی دلایل ازدواجهای پیاپی و متعدد پیامبر است، دوم معنا و مفهوم اهل بیت و جایگاه اجتماعی آنها و سوم ایجاد اصلاحات حقوقی در حوزه زن و خانواده از طریق رفتار پیامبر با همسرانش.
۱- دلایل تعدد زوجات پیامبر
از دیر باز یکی از پرسشهای مهم در سیره نبوی، مسأله ازدواجهای مکرر پیامبر اسلام در مدینه است. به ویژه زمانی این پرسش جدیتر میشود که میبینیم پیامبر جوانی و میان سالی را با یک همسر، آن هم زنی بیوه و دو همسر دیده، گذرانده ولی در ثلث آخر عمرش پیاپی ازدواج کرده و پیوسته بر اعضای زنانش افزوده است. اگر سال هفتم هجرت را سال پایان ازدواجهای پیامبر بدانیم، پس از خدیجه در طول سیزده سال وی حداقل ده همسر (سوده، عایشه، زینب، حفصه، امسلمه، زینب دختر خزیمه، جویریه، صفیه، امحبیبه و میمونه) و دو کنیز (ماریه و ریحانه) اختیار کرده است. یعنی تقریباً هر سال یک همسر جدید. البته اگر زنان مطلقه و یا به دلایلی درگذشته و قبل از آمدنشان به خانه پیامبر را به شمار آوریم، هر سال به دو همسر نیز میرسد. این پرسش مطرح است دلیل با دلایل این همسرگزینیها و چند همسریچه بوده است؟
در تحلیل این پدیده، از گذشته تا کنون، دو دیدگاه متناقض و کلی وجود دارد، گروهی از تحلیلگران و تاریخ نگاران این تعدد ازدواجها را کاملاً و یا عمدتاً برآمده از کامجویی جنسی و زن دوستی مفرط پیامبر دانستهاند (که البته اینان غالباً از اغراض و تعصب خالی نیستند)، و در مقابل شماری از مورخان و به ویژه مؤمنان نظریه نخست را مردود دانسته و دلایل این چند همسری را به مقتضای شرایط و صرفاً بنا به مصلحت اندیشیهای سیاسی و اجتماعی و حتی به سود زنان تفسیر و تحلیل کرده و میکنند. گروه اول فارغ از نگاه درون دینی و یا باورهای ایمانی (و البته گاه با اهداف معین)، با استناد به برخی از گزارشهای تاریخی و به ویژه روایات موجود در تاریخها و سیرهها و حتی آیات قرآن (مانند ماجرای زینب دختر جحش و همسر زید) و یا جوانی و زیبایی تقریباً تمام زنان پیامبر، حداقل دلیل اصلی این همسر گزینیها را علاقه وافر به زن و کامجویی دانستهاند.
گروه دوم نیز با استناد به برخی از آیات قرآن و گزارشهای تاریخی و نیز با تکیه به برخی از استدلالهای کلامی و ایمانی (مانند عصمت و خیرخواهی برای دیگران)، مدعیات منتقدان را مردود و نادرست اعلام کرده و گفتهاند که پیامبر این زنان را فقط و فقط به مقتضای مصلحت و حکمت از جمله پیوند با قبایل بزرگ و با نفوذ و کاستن از درگیری و جنگ با آنان در نهایت اقداماتی به سود اسلام و مسلمانان اختیار کرده است. واقعیت این است که امروز پس از چهارده قرن و گسست بزرگ اطلاعاتی از حوادث و تحولات عصر نبوت و حداقل بیاطلاعی از جزئیات رخدادها و شرایط مکه و مدینه در اواسط سده هفتم میلادی، نمیتوانیم داوری درست و همه جانبهای از حادثهای مانند ازدواجهای یک شخصیت دینی- سیاسی چون پیامبر اسلام داشته باشیم، به ویژه باید توجه کرد که بخشی از آن ماجرا به زندگی شخصی و لاجرم انگیزهها و نیتها و حالات فردی بازمیگردد و روشن است که تشخیص درست آن تقریباً ناممکن است. اما به استناد مستندات تاریخی و قرآنی میتوان گفت که عنصر مصلحت اندیشی به نفع برخی زنان و یا به سود نهضت اسلام و مسلمانان هم در برخی همسر گزینیهای پیامبر قابل تشخیص است اما تمام این ازدواجها را در چنین بستری تحلیل کردن دشوار به نظر میرسد.
خیلی سریع نگاهی دوباره به چگونگی همسرگزینیهای پیامبر بیفکنیم تا تحلیل آسانتر باشد. از ازدواج نخست یعنی پیوند با خدیجه عبور میکنیم که وضعیت استثنایی و تا حدودی طبیعی دارد و چندان محل مناقشه هم نیست. ازدواج با سوده نیز خیلی بحث ندارد. او زنی بیوه و احتمالا میان سال بود، هر چند که حداقل نیمی از عمر پیامبر را داشته ، و از زیبایی و طراوت جوانی نیز بهرهای نداشت. احتمالاً پیامبر او را صرفاً به خاطر نگهداری از فرزندانش و رسیدگی به امور خانوادگیاش انتخاب کرده بود. به او علاقهای هم نداشت. حتی، چنانکه گفته شد، پیامبر تصمیم گرفت او را طلاق دهد که او در ازای گذشت از نوبتش به سود عایشه مانع این کار شد. شاید بتوان گفت ازدواج با سوده، آن هم در زمانی که عایشه خردسال را به عنوان نامزد عقدیاش درکنار خود میدید، صرفاً به اقتضای حفظ و مصلحت خانوادهاش بود و نگهداری او نیز به انگیزه انسانی و حرمت اخلاقی ممکن شد. اما ازدواج با عایشه با چه مصلحتی صورت گرفت؟ این که پیامبر بالاتر از پنجاه سال دختر شش یا هفت ساله را به عقد خود درآورد[۱]، میتواند با عادی و عرف بودن آن در آن زمان توجیه شود (به ویژه که در آن زمان کسی بدان اعتراض نمیکند)، اما آیا با وجود داشتن همسر (سوده) وگرم بودن فضای خانواده، توجیهی و مصلحتی در ازدواج با عایشه وجود داشت؟ گفته شده است که انگیزه پیامبر پیوند با ابوبکر، دوست قدیم و یا شفیق وی، و خاندان محبوب بنی تمیم بود. ممکن است چنین هم بوده باشد اما اولاً اثبات آن آسان نیست و ثانیاً این انگیزه به صورت فرضی برای اکثر ازدواجهای آدمیان دیگر هم میتواند مطرح باشد و ثالثاًً این انگیزه با انگیزههای دیگر مانعهالجمع نیست. درعین حال سوده و عایشه را به دلیل نخستین ازدواجهای پس از خدیجه، میتوان تا حدودی طبیعی و عادی دانست، اما در مورد حفصه دختر عمر چه میتوان گفت؟ با توجه به چگونگی این ازدواج، احتمال قوی پیامبر به انگیزه دلجویی از زنی جوان و بیوه که همسرش را که یکی از سرداران مجاهد اسلام بود از دست داده بود و پریشان حال بود و نیز به قصد استمالت از عمر که پاسخ منفی دو دوستش ابوبکر و عثمان را در مورد پیشنهاد ازدواج حفصه با آنان شنیده بود، خود از حفصه خواستگاری کرد. اما باز باید گفت که این انگیزه درست و انسانی به معنای نفی ضروری انگیزههای دیگر نیست. درباره زینب دختر خزیمه چیز زیادی نمیدانیم و لذا نمیتوان داوری کرد. ماجرای انتخاب ریحانه یکی از اسیران بنیقریظه نیز چنین است. ظاهراً هیچ دلیل موجهی از نظر اجتماعی در این مورد به چشم نمیخورد.
ماجرای ازدواج با زینب دختر جحش نیز به دلیل انتساب آن به خداوند چندان جای چون و چرا ندارد. در مورد جویریه نیز میتوان به انگیزه کمک مادی پیامبر به آن دختر اسیر استناد کرد اما این دلیل نیز چندان موجه نمینماید و حداقل با انگیزههای شخصی دیگر معارض نیست. انتخاب صفیه دختر حییبن اخطب نیز گفته شده است که به گفته گیورگیو[۲]، محمد برای بهبود مناسبات مسلمانان و ساکنان یهودی خیبر، صفیه را به زنی گرفت. میتواند چنین هم باشد، اما نمیتوان به سادگی آن را اثبات کرد و حداقل دلایل دیگر را کاملاً منتفی شمرد. در مورد امحبیبه، با توجه به شرایط آن زن بیپناه با فرزند خردسالش در غربت حبشه، انگیزه انسانی کاملاً آشکار است. در مورد ماریه باید گفت که گرچه او یک کنیز اهدایی بود و ملک محمد شمرده میشد اما، چنان که خواهرش شیرین را بخشید، میتوانست او را هم ببخشد. در مورد میمونه میتوان گفت که مسأله مصلحت اندیشی در آن دخالت داشت. گیورگیو[۳] میگوید: «ازدواج محمد با میمونه یک اقدام سیاسی برجسته به شمار میآمد. برای این که میمونه هشت خواهر داشت که همه زوجه رجال برجسته مکه بودند و محمد بعد از ازدواج با هفت تن خویشاوند میگردید. ابنهشام و ابنجیب میگویند هرکه با میمونه ازدواج میکرد خویشاوند تمام سکنه مکه میشد. ضمناً میمونه عمه خالدبن ولید هم بود.
جمعبندی و تحلیل ما در این قسمت این است که ازدواجهای مکرر پیامبر قطعاً دارای انگیزههای اجتماعی و سیاسی هم بود، اما قطعاً انگیزههای شخصی نیز غایب نبوده است. دو نکته در این زمینه قابل توجه و تأمل است. یکی این که تمام ازدواجها را نمیتوان به مصلحت اندیشهای اجتماعی و سیاسی منسوب کرد، دیگر آن که اثبات شئ نفی ماعدا نمیکند، منطقاً میتواند دلایل شخصی و اجتماعی هردو وجود داشته باشد. البته در این میان عشق به معنای دقیق کلمه و حداقل به معنایی که عارفان گفتهاند و به آن «عشق افلاطونی» گویند، در پیامبر نسبت به زنانش دیده نمیشود، اما از مجموعه حوادث چنین استنباط میشود که پیامبر علاقه وافری به جنس مونث داشته است و شاید از توان جنسی بالایی هم برخوردار بوده است. در آن سخن مشهور که من از دنیای شما سه چیز را برگزیدهام: زن، نماز، و عطر را[۴]، به صراحت به این علاقه اشاره شده است. نزول آیه ۵۲ سوره احزاب موید این نظر است:
« لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاء مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ رَّقِیبًا »[۵]
این آیه پس از نه همسر بوده است. گرچه گفته شده است این فرمان با فرمان دیگر در آیه ۵۰ که میگوید « یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ أَزْوَاجَکَ اللَّاتِی … » نسخ شده است.[۶] در روایتی از امام صادق گفته شده است که این آیه اشارتی است به محرمات مورد اشاره در آیه ۳۳ سوره نساء. به هرحال حتی اگر آیه نسخ هم نشده باشد، باز اجازه کنیز داشتن بر پیامبر مجاز بوده است.
این ملاحظات اکنون مورد استناد ما نیست، بلکه تکیه بر این جمله است که مسأله شیفتگی پیامبر نسبت به زنان، در آیه تصریح شده است. به ویژه تمام زنان پیامبر بین ۱۶و۳۰ سال داشتهاند و تقریباً همه را به زیبایی و طراوت توصیف کردهاند. با توجه به اینکه پیش از این عصمت مطلق پیامبران را نپذیرفتیم، این خصوصیت در پیامبر، حتی اگر مطلوب به نظر نرسد، خلاف عصمت به معنایی که گفتیم، نیست.[۷] زیرا که در این مورد خلاف بخش شرعی صورت نگرفته است. اما این که تعدد زوجات پیامبر ویا جواز آن تحت شرایطی در قرآن، به عنوان یک اصل دینی و جاودانه مؤید جواز چند همسری باشد، هرگز چنین نیست. در فصل پایانی این بخش بدان خواهیم
پرداخت. به هرحال فکر میکنم با تکیه بر دو فرضیه، در این مورد مشکل غیر قابل حل و حتی ابهامی وجود ندارد. یکی بشر بودن پیامبر، و دیگر زمانی- مکانی دیدن احکام دینی و فهم و تحلیل سیره نبوی در بستر شرایط و واقعیات زمانه.
۲- معنا و مفهوم اهل بیت و جایگاه اجتماعی خانواده پیامبر
یکی از مباحث قرآنی و تفسیری مهم، معنا و مفهوم «اهل بیت» در آیه ۳۳ سوره احزاب است. در این آیه آمده است که: « …إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا » پیرامون مفاد و مصداق آیه در میان مفسران و راویان حدیث معرکه آرایی پدید آمده و دو گروه شیعه و سنی پیرامون آن داد سخن داده و هر دسته نظری متفاوت با دیگری برگزیده است. سنیان عموماً زنان پیامبر (= امهات مومنین) را مصداق انحصاری و یا اصلی این آیه دانستهاند و شیعیان عموماً مصداق انحصاری آیه را پیامبر، علی، فاطمه و دو فرزندشان حسن و حسین میدانند. از آنجا که این مسأله یک اختلاف فرقهای بیپایان است و حداقل برای امروز ما اهمیت چندانی ندارد، از بحث تفصیلی درمیگذرم و خیلی سریع نظر خود را میگویم و میگذرم.
ابتدا آیات ۳۲ تا ۳۴ احزاب را که موضوعی واحد را بیان میکنند، میخوانیم: « یَا نِسَاء النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا / وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا / وَاذْکُرْنَ مَا یُتْلَى فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ وَالْحِکْمَهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ لَطِیفًا خَبِیرًا »[۸]
در این آیات چه ابهام یا ابهاماتی وجود دارد که منشاء اختلافات عمیقی شود؟ مطالب آیات بدین ترتیب قابل دسته بندیاست:
۱- زنان پیامبر مانند زنان دیگر نیستند یعنی از جایگاه و منزلت برتر و ویژه برخوردارند ۲- زنان پیامبر سزاوار است به گونهای سخن بگویند که بیمار دلان را تحریک نکنند و در خانههایشان بمانند و خودنمایی نکنند و نماز بر پا دارند و زکات بدهند و از خدا و رسول او پیروی کنند ۳- اراده خداوند بر آن تعلق گرفته است که شما اهل بیت رسول را از هر پلیدی پاک کند و شما را پاکیزه بدارد، ۴- از حکمتهای برآمده از تلاوت آیات حکیمانه الهی که در خانههایشان (بیت نبی) خوانده میشود، بیاموزید.
پنچ نکته در این آیات منشاء اختلاف شده است که به ترتیب به آنها اشاره میشود:
الف. معنای اهل و اهلبیت.
مناقشهای عظیم درگرفته است که معنای اهل و اهلبیت چیست و مصداق آن کدام است. «اهل» به معنای وابسته است و لذا معمولاً با پسوند میآید مانند: اهل تهران، اهل فن، اهل علم، اهل بیت و…… اما «اهل بیت» به معنای ساکنان و اعضای خانه است که عبارت است از پدر، مادر و فرزندان.
بنابراین ممکن است کسی اهل خانه باشد اما اهل مثلاً پدر یا مادر نباشد، چنانکه فرزند نوح از اهل بیت نوح بود اما اهل نوح نبود و خداوند هم میفرماید: « … إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ … » (هود/۴۶). در عین حال غالباً اهل بیت به زن خانه و همسر مرد اطلاق میشود. در آیه ۷۳ سوره هود زن خانه، اهلبیت خانه دانسته شده است. (گفتوگوی همسر ابراهیم با فرشتگان در مورد عدم امکان فرزند دارشدن او و همسرش). در آیه ۱۲ سوره قصص همسر عمران و مادر موسی، اهلبیت خوانده شده است.
درکلمات قصار نهجالبلاغه شماره ۴۲۰ نیز زن خانه اهلبیت گفته شده است. بر این اساس روشن است که آیات مورد بحث که با « یا نساء النبی» آغاز میشود، خطاب به زنان پیامبر است و از آغاز تا پایان نه مخاطب عوض میشود و نه موضوع خطاب. در این میان چه دلیلی دارد که ادعا کنیم. قسمت « …إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا » را از ساختار قسمتهای پیش و پس از آن جدا کنیم و بگوییم نزول آن درباره کسان دیگر است؟ اگر کسانی واقعاً بر این نظریه اصرار بورزند، چارهای ندارند که بگویند این قسمت به اشتباه و یا حتی به عمد از جایی دیگر کنده شده و در این قسمت قرار گرفته است. [۹] اما با این حال، ضمن این که دلیلی برای اثبات مدعا وجود ندارد، این باور دارای نتایجی است که بعید میدانم مسلمانی بدان تن دهد (از جمله قول به تحریف قرآن). بنابراین اشکال ندارد که حضرت فاطمه و یا دامادش علی و فرزندانشان نیز مشمول آیات تطهیر و کل آیات بوده باشند (و یا پیامبر توسعاً آنها را نیز داخل مضمون خطابات الهی قرار داده باشد) اما با هیچ معیار لغتشناسانه و متن شناسانه و معیارهای تفسیری و عقلی نمیتوان همسران پیامبر را از مشمول آیه تطهیر خارج کرد و قاطعانه میتوان گفت مخاطب اصلی آنان بودهاند. چنان که در عرف محاورههای فعلی ما هم اهل بیت عمدتاً به زن گفته میشود.
ب- استفاده از دو تعبیر بیت و بیوت در آیات.
مدعیان منحصر دانستن آیه تطهیر به دختر و داماد و نوادگان رسول استدلال کردهاند که در آیه پیش از آیه تطهیر کلمه «بیوتکن» آمده و در آیه بعد از آن نیز همین ضمیر جمع مونث آمده است اما در قسمت تطهیر واژه «بیت» است که مفرد است و این نشان میدهد که این خانه از خانههای زنان پیامبر جدا است و نتیجه آن میشود که طبق روایات بگوییم این قسمت موضوعاً از آیات مربوط به همسران پیامبر جداست و آن همان خانه امسلمه و اصحاب کساء است که در برخی منابع روایی شیعی و سنی آمده است. این استدلال و ادعا نیز وافی به مقصود نیست، چرا که پیامبر یک خانه بیشتر نداشته ولی در آن حجرههایی برای هر یک از زنان ساخته شده بود و لذا آن خانه گاه به اعتبار کلی آن بیت گفته شده است چنان که در آیه ۵ انفال خطاب به پیامبر گفته شده است: «کَمَا أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیْتِکَ … » و گاهی هم به اعتبار اتاقهای اختصاصی زنان جمع بسته شده و «بیوت» و یا «حجرات» نامیده شده است. نکته مهم آن است که در سه آیه یاد شده آنجا که خطاب مستقیم به زنان است «بیوتکن» آمده است و آنجا که به مجموعه همسران و یا اعضای اصلی خانواده نظر دارد، از واژه عام و شامل «اهل بیت» استفاده کرده است.
ج– استفاده از ضمیر جمع مذکر«کم» در آیه تطهیر به جای ضمیر جمع مونث «کن».
استدلال شده است اگر مخاطب همسران پیامبر بودند، میبایست ضمیر جمع «کن» در مورد آنان به کار میرفت حال آن که ضمیر جمع مذکر «کم» آمده است و این حکایت از آن دارد که مخاطب و موضوع عوض شده و به گروهی خطاب شده است که در آن مردانی هم هستند و یا مردان غلبه دارند یعنی همان پنچ تن اصحاب کساء. در پاسخ گفته شده است که اولاً در قرآن نیز گاه در مورد مفرد مونث جمع مذکر به کار رفته است مانند خطاب موسی به همسرش: « … فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا … » (طه/۱۰ و قصص/۲۹). و ثانیاً استفاده از قاعده تغلیب است که در زبان عربی رایج است. یعنی در زبان عربی و حداقل در قرآن اغلب خطابها حتی مربوط به همسران پیامبر و یا زنان دیگر با ضمیر مذکر (و غالبا جمع مذکر) آمده است، مانند: یا ایها الذین آمنوا…… که بسیار است و شامل زن و مرد میشود. منتقدان گفتهاند که در قاعده تغلیب حداقل یک فرد مذکر باید وجود داشته باشد و حال آن که آیات خطاب به زنان است و در میان آنها مرد وجود نداشته است. در پاسخ گفته شده است که قطعاً شخص پیامبر نیز جزو اهل بیت بوده و لذا قاعده رعایت شده است زمانی که میگوییم «آلعمران» و یا «آلابراهیم» و یا «آل فرعون» آیا شخص عمران و ابراهیم و فرعون خارج از آل قرار دارند؟
جالب است که در نظریه مقابل، اهل بیت مورد بحث درآیه تطهیر را «آل عبا» و یا «اصحاب کساء» میداند که عبارتند از: پیامبر، فاطمه، علی، حسن و حسین. یعنی در آنجا پیامبر را نیز در شمار اهل بیت میآورد.
د- روایات در مورد اهل بیت.
اما مهمترین تکیهگاه نظریه مقابل، مسأله روایات است که در مورد اختصاص آیه تطهیر به پیامبر و حضرت فاطمه و علی و دو فرزندش وارد شده است. از امسلمه روایت شده است که رسول خدا در منزل او بود که دخترش فاطمه نزد او آمد، پیامبر به دخترش گفت: شوهر و دو فرزندش حسن و حسین را فراخوان. چون ایشان گرد هم آمدند، این آیه نازل شد. در برخی منابع اهلسنت نیز این روایات آمده است. عدهای ادعای تواتر کردهاند. در مورد این مدعا من اکنون نمیتوانم نظر کارشناسانهای با معیار علم رجال و درایه و به طور کلی حدیث شناسی داشته باشم، اما چند نکته را قابل توجه و تأمل میدانم:
اولاً این روایات، حتی صحیح و موثق هم باشند، توان مقابله با صراحت آیات مورد بحث ندارند (به ویژه درطول تاریخ روایاتی به نام راویان موثق و معتبر هم جعل شده است). میتوان به استناد احادیث صحیح و قابل اعتماد آیهای را توضیح داد و یا حتی تخصیص زد اما نمیتوان نص را نفی کرد.
ثانیاً میتوان (البته باز در صورت صحت روایات) بدین گونه بین آیه تطهیر و آلعبا نیز سازگاری ایجاد کرد که آیه در آغاز برای همسران حضرت رسول نازل شده است اما بعدها پیامبر، به هر دلیل، دختر و داماد و دو نوادهاش را نیز در مشمول اهلبیت قرار داده است. چنان که اهل سنت و عموم مسلمانان امروز فاطمه و علی و نوادگان پیامبر را در شمار اهلبیت میدانند.[۱۰]
ثالثاً جای این پرسش هست که معیار شمول اهلبیت مطرح در آیه تطهیر دقیقاً روشن نیست. چرا که از یک سو زمان نزول آیه حضرت فاطمه همسر علی بوده و در خانه او میزیسته و عرفاً اهلبیت همسرش بوده است نه پدرش، از سوی دیگر، اگر دامادی پیامبر موجب قرار گرفتن علی در شمار اهلبیت و آیه تطهیر باشد، ابوالعاص و عثمان نیز دامادهای پیغمبر بودند و علیالقاعده باید از اعضای اهلبیت باشند.
قابل ذکر است که گاهی در این مورد از آیه مباهله استفاده شده است که روشن است آن آیه از نظر موضوعی و تاریخی هیچ ارتباطی با آیات مورد بحث و حتی آیه خاص تطهیر ندارد.
و- مسأله آیه تطهیر و عصمت.
کسانی از آیه تطهیر عصمت مشمولان آیه را استنباط کردهاند و با توجه به عدم عصمت زنان پیامبر (حتی خطاکاران بودن آنها) از یک سو و اعتقاد به عصمت فاطمه و علی و حسنین و نیز امامان بعدی (ائمه اثنیعشر) از سوی دیگر، نتیجه گرفتهاند که زنان پیامبر نمیتوانند مصداق آیه تطهیر باشند. اما جدای از بحث عصمت
پیامبران و پیامبر اسلام در قرآن و در محکمه عقل و نقل، حداقل چیزی که میتوان گفت این است که آیه تطهیر در مورد هر کس که باشد مثبت مدعای عصمت نیست. چرا که در آیه آمده است: « همانا خداوند میخواهد که از نظر شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید، و شما را چنانکه باید و شاید پاکیزه بدارد » روشن است که در این مقام اراده خداوند اراده تشریعی است نه اراده تکوینی، چرا که اگر تکوینی باشد اولاً فضیلتی برای افراد نیست و ثانیاً جبر لازم میآید. ثالثاً انسان مجبور نمیتواند الگو و اسوه حسنه آدمیان مختار باشد و رابعاً ادعای عصمت مطلق پیامبران و یا امامان شیعی با واقعیت تاریخ سازگاری ندارد. در واقع آیات مورد بحث مقام و منزلت نساءنبی را بیان کرده و به آنان توصیه شده است که برای حفظ جایگاهتان این اوامر و نواهی را رعایت کنید. بدیهی است که این افراد به دلیل مختار بودن میتوانند به این توصیهها عمل بکنند و یا نکنند. بنابراین زدودن پلیدیها و تحقق طهارت و پاکی آنان، مشروط به شروطی است و تضمینی برای آن وجود ندارد.
به هر حال از آیات سهگانه مورد بحث و آیات دیگر (که بعداً به آنها خواهیم پرداخت) جایگاه و منزلت اجتماعی و اخلاقی همسران پیامبر آشکار میشود. آنان باید الگو باشند و لذا لازم است بیش از دیگران مراقب گفتار و رفتارشان باشند. از این رو قرآن آنها را، امهات مومنین « … وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ … » ( احزاب/۶ ) نامیده است. دلیل حرمت ازدواج مجدد برای زنان پیامبر ظاهراً دلیلی جز حفظ این حریم ندارد، گرچه احتمال جلوگیری از سوء استفادههای سیاسی و اجتماعی از این پیوند نیز منتفی نیست. در آیه ۵۳ احزاب آمده است:
« وَلَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا …» در همان آیه و آیه ۵۹ احزاب آمده است که همسران پوشش را رعایت کنند و از پشت پرده با دیگران سخن بگویند به تعبیر قرآن « ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن ». گرچه قرآن به بعد اخلاقی اشاره دارد اما این پردهنشینی میتواند برای حفظ منزلت اجتماعی زنان پیامبر (مانند زنان بزرگان) در طول تاریخ هم باشد. روشن است که این یک توصیه اخلاقی به زنان پیامبر است و هرگز به معنای پردهنشینی همیشگی زنان مسلمان نیست.
۳- اصلاح درحقوق زنان از طریق سیاست خانوادگی پیامبر
گرچه دیدگاه اسلامی در مورد زن و حقوق و منزلت زنان و تغییرات مثبتی که از نهضت اسلامی عصر نبوی پدید آمد، بحث مستقلی است و تحلیل مستقل میطلبد اما در اینجا و در این مقام صرفاً در ارتباط با سیره نبوی در امور خانواده و روش و نقش همسرداری آن حضرت، فهرست وار به چند تغییر و تحول اصلاحی در حوزه منزلت انسانی و حقوق زنان اشاره میکنم. اما پیش از آن لازم است اشاره کنم که اولاً برای فهم و درک و اهمیت این اصلاحات لازم است وضعیت حقوقی و اجتماعی زنان در دوران پیش از اسلام دانسته شود و آنگامقایسهای بین دو دوران صورت بگیرد، و ثانیاً همین رو همسرداری پیامبر و چگونگی برخورد وی با زنان در شرایط و وضعیتهای گوناگون در یک متن و بستر کلی قرآنی و اجتماعی و تاریخی در ارتباط با جنس زن تحلیل و بررسی شود تا اهمیت آن اصلاحات آشکارتر شود و قابل فهمتر شود.
الف- حق انتخاب همسر و تحریم هر نوع تحمیل در انتخاب همسر
چنان که امروز یک اصل اساسی دینی است که رضایت کامل در انتخاب همسر و عدم اکراه در وقوع هر نوع عقد از جمله عقد ازدواج شرط واجب است، پیامبر در ازدواجهای مکررش نه خود به اکراه تن به ازدواجی داد و نه به ویژه زنی را به اکراه و یا به اجبار به عقد خود درآورد. چنان که در مورد امسلمه و صفیه و ریحانه دیدیم. در همین ارتباط یک نکته مهم دیگر قابل توجه است و آن اینکه پیامبر حتی در مورد هم خوابگی با زنان، چه همسران رسمی و چه کنیزان، متوسل به زور و تحمیل و اکراه نشد. همان گونه که گفتیم به ریحانه اسیر و کنیز پیشنهاد داد او را آزاد کند و او حاضر شود به همسری پیامبر درآید اما او حاضر نشد و گفت ترجیح میدهد که کنیز بماند. جالب این که او اسلام نیاورد و به روایت منابع تا زمانی که او مسلمان نشد پیامبر از او کناره میگرفت. در مورد صفیه نیز که تا او حاضر و آماده برای ازدواج نشد، پیامبر او را به حال خود رها کرد (و البته طبق یک روایت) این در حالی بود که کنیز و اسیر را اختیاری نبود.
ب- رعایت مساوات و عدالت در حقوق همسران
بعداً خواهیم گفت که پیامبر از نظرحقوقی، بین همسرانش مساوات کامل را رعایت میکرد. این حقوق و برخورد مساوات طلبانه عمدتاً در سه چیز تجلی مییافت:
۱- مهریه مساوی (چهارصد درهم) برای همه
۲- تقسیم مساوی اوقات و شبانه روز بین همسران
۳- تأمین معیشت و نفقه و رفاه زندگی مساوی و مورد نیاز همسران.
و این در حالی بود که طبق آیه ۵۱ سوره احزاب پیامبر مجاز بود در صورت لزوم نوبتها را رعایت نکند و پس و پیش کند.[۱۱] ظاهراً در سه مورد مهریه یا نبوده یا متفاوت بوده است. یکی صفیه است که مهریهای برای وی ذکر نشده است. احتمالاً بدان دلیل بوده است که وی به عنوان اسیر و کنیز در اختیار پیامبر قرار گرفته بود. میتوان گفت آزادی او همان مهریهاش بوده است. یکی دیگر جویریه است که باز درباره او مهریهای نقل نشده است. همان وضعیت صفیه درباره جویریه نیز صادق است. یعنی پولیکه پیامبر از بابت بدهی جویریه به مولایش داد، که گفته شده است بیشتر از چهارصد درهم بوده، همان مهریه وی شمرده شده است. دیگری امحبیبه است که مهریه او چهارصد دینار نوشتهاند. دلیل آن نیز این نکته ذکر شده است که نجاشی، فرمانروای حبشه، معین کرده بود و لذا پیامبر مسئول آن نیست. اما میتوان حدس زد که پیامبری خواسته است در سرزمین غریب و نزد بیگانگان، از منزلت همسرش و نیز از زنی مسلمان و تنها، دفاع کرده باشد.
مورد دوم و سوم: در مورد کنیزان نیز رعایت میشد. البته قابل ذکر است که رعایت عدالت روحی و عاطفی عملاً ممکن نیست و نمیتوان متوقع بود اما رعایت عدالت حقوقی ممکن و لازم است. پیامبر نیز، چنان که شواهد نشان میدهد، برخی از زنانش را بیشتر دوست میداشت، اما در عمل و در حفظ حقوق همسری افراد، حق کسی را ضایع نکرد و در عمل روابط عاطفی و انسانی خود را با همسران حفظ میکرد.
۳- اعطای حق مالکیت در تمام اشکال آن
در دنیای قدیم برای زنان یا حق مالکیت اساساً وجود نداشت و یا بسیار محدود بود و در عربستان و در میان اعراب نیز حق مالکیت و دارایی شخصی بسیار ناچیز و در حد صفر بود.[۱۲] چرا که زن به طور کلی خود مملوک و در شمار دارایی مردان بود و مملوک طبعاً نمیتواند مالک باشد. در سیره پیامبر حق مالکیت زن در امور اختصاصی به رسمیت شناخته شد و از آن طریق در اسلام نیز مقبول افتاد. حق مالکیت شخصی مهریه، حق ارث، حق هبه و بخشش، حق وصیت، حق انتقال، حق وقف، حق تولید و سرمایهگذاری، حق شراکت، حق تعلم، حق تظلم و دادخواهی و … در مورد اموال و هر چیز دیگر. به نظر میرسد در تفکر اسلامی و سیره نبوی در اساس حق مالکیت بین مرد و زن تفاوتی وجود ندارد و فقط محدود مالکیت با توجه به شرایط آن روز برای زنان محدودتر است. به ویژه کنیزان و اسیران. در واقع برخورداری از حقوق طبیعی و انسانی بین زنان و مردان در سیره نبوی و در اسلام تفاوتی نیست، فقط محدوده فراخ و تنگ است و آن هم به تناسب شرایط روزگار بوده اما در عین حال اسلام گامی به جلو برداشته است.
۴- نفی ستم بر زنان و به ویژه محدودیت زدن زنان
در اسلام ستم به هر کس گناه و محکوم است (چه زن و چه مرد) اما به دلیل این که زنان را در آن دوران حقوقی نبود و زن مملوک مرد شمرده میشد، دست مردان در تعدی بر زنان باز بود و در واقع هر نوع برخورد مرد با همسرش حق و عدل دانسته میشد نه تجاوز و ستم، در این شرایط پیامبر اسلام با سیاست خانوادگی و چگونگی بر خودش با همسران نشان داد که مرد موظف است با همسر و با همسرانش به عدل و خیر و مساوات عمل کند و اگر حتی کار به طلاق کشید مرد حق ندارد زن را مجبور کند به او رشوه بدهد (مثلا مهریه و دیگر حقوقش را ببخشد) تا مطلقه شود. مخصوصاً آزار جسمی زنان به کلی ممنوع شد. پیامبر هرگز نه تنها همسرانشان را، حتی در شرایط خشم و نافرمانی زنان، کتک نزد بلکه شدیداً از آن نهیکرد. فقط آیه ۳۴ سوره نساء است که در یک شرایط استثنایی اجازه ضرب به مرد داده شده است. آن هم بسیار محل بحث و مناقشه است که اکنون نمیتوان بدان پرداخت.[۱۳]
۵- محدودیت تعدد زوجات
به گواهی تاریخ، در عصر باستان در ایران و روم و یونان و عربستان داشتن همسررسمی و غیررسمی (معشوقه) محدودیت نداشت و پیامبر هم همسران متعدد اختیار کرد اما، به هر دلیل، هم برای شخص پیامبر در انتخاب همسر محدودیت ایجاد شد و هم برای مسلمانان و این با توجه به روند تحولات تاریخی و در اصلاح حقوقی زن و خانواده و فرزندان یک گام مهم به جلو بود. تازه محدود شدن زن در چهار تن نیز چنان مشروط به شروط و مقید به قیودهایی شده است که عملاً تحقق آن قریب به محال است. و به هر حال چنین به نظر میرسد که جهتگیری کلی قرآن و اسلام تک همسری است و بیش از آن استثنایی بر قاعده و در شرایط اضطرای و گریز ناپذیر است.
۶- هموار شدن راه فعالیت اجتماعی زنان
با ظهور اسلام اعراب حجاز از ما قبل تاریخ وارد تاریخ شدند و به تشکیل جامعه و امت و ایجاد حکومت و حتی امپراتوری دست زدند و در تکوین و اعتلای بزرگترین تاریخ بشر تا آغاز دوران جدید سهیم شدند. در متن چنین رخدادی، زن مسلمان نیز وارد تاریخ شد و نقشی، هر چند محدود، در تحولات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و حتی اقتصادی بر عهده گرفت. بیگمان الگوی چنین زنانی زنان پیامبر و حضرت فاطمه و دختران وی بودند یعنی خانواده پیامبر با هدایت شخصی وی امکان یافتند که به عنوان یک انسان مسلمان مسؤل و مستقل از پدر، همسر، فرزند و برادر[۱۴] به فعالیتهای اجتماعی و حتی سیاسی گرایش پیدا کنند. گرچه در زمان پیامبر این فعالیتها محدودتر بود اما پس از آن، که جامعه اسلامی گستردهتر و فضای عمومی بازتر و ضرورتها و نیازها افزونتر گشت، زنان پیامبر و دختر وی در سطح گستردهتری نقش آفرین شدند. کسانی چون عایشه و حضرت فاطمه به صورت مستقیم وارد جدالهای سیاسی شدند و اثر گذاشتند و جالب اینکه کسی در آن زمان به آنان ایراد نگرفت که چرا شما چنین میکنید و یا زن حق ندارد در امور اجتماعی و سیاسی سخن بگوید و یا وارد شود. اگرچه این روند ادامه پیدا کرد سرنوشت زنان مسلمان به گونهای دیگر رقم میخورد ولی مسلمانان گرفتار جزمیت عربی- جاهلی اموی شدند و آنگاه تعصب دینی اشعری و در دوران انحطاط به شکل روز افزونی بر محدودیتهای زنان افزون شد.
[۱] . قابل ذکر است که ما در اینجا به قول مشهور تکیه کردهایم ولی برخی از منابع گواهی میدهند که عایشه هنگام ازدواج با پیامبر دوازده سال و حتی بیشتر داشته است. در عین حال باید دانست که در آن روزگار در میان اعراب حجاز گویا عقد و ازدواج دختر کم سن و سال چندان غیر عادی نبوده است. چنانکه شهرت دارد حضرت فاطمه در هنگام ازدواج با علی در سال دوم هجرت نه ساله بوده است گر چه بیش از این نیز گفته شده است و جالب اینکه ابتدا عمر و ابوبکر به خواستگاری فاطمه میروند و پیامبر با این استدلال که او خردسال است قبول نمیکند.
[۲] . محمد پیغمبری که از نو باید شناخت، صفحه ۳۴۲
[۳] . همان کتاب، صفحه ۲۴۷
[۴] . در طبقات ابنسعد (جلد دوم، قسمت اول، صفحه ۱۱۲) زن و بوی خوش آمده است.
[۵] . پس از آن دیگر هیچ زنی بر تو حلال نیست، و نشاید که همسرانی را جانشین آنان سازی، و گرچه زیبایی آنان تو را خوش آید، مگر آنچه ملک یمین تو باشد، خداوند نگاهبان و ناظر همه چیز است.
[۶] . قابل توجه است که شماری از فقیهان و مفسران به نسخ در آیات اعتقاد ندارند. مانند آیتالله سید ابوالقاسم خویی و آیتالله غروی اصفهانی.
[۷] . در این مورد مقاله « زن در چشم و دل محمد » در کتاب « اسلامشناسی » (مشهد) اثر دکتر علی شریعتی، مفید تواند بود.
[۸] . ای زنان پیامبر شما همانند هیچ یک از زنان نیستید، اگر تقوا پیشه کنید، پس در سخن نرمی نکنید که فرد بیمار دل به طمع افتد، و به نیکی سخن گویید/. و در خانههایتان قرار و آرام گیرید و همانند زینتنمایی روزگار جاهلیت پیشین، خودنمایی نکنید، و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید و از خداوند و پیامبر او اطاعت کنید، همانا خداوند میخواهد که شما از اهلبیت هر پلیدی را بردارید، و شما را چنانکه باید و شاید پاکیزه بدارد/ و هرآنچه از آیات الهی و حکمت که در خانههای شما خوانده میشود، را یاد گیرید، خداوند باریک بین آگاه است.
[۹] . چنان که مجلسی گفته و حتی ایشان افزوده است که آیه قبل و بعد هم داشته ولی کسانی غرضآلود آن را حذف کردهاند- بحارالانوار، ۳۵، الباب الخامس: فی نزول آیه التطهیر، ص ۲۳۵٫
[۱۰] . جای انکار ندارد که از قرون نخست اسلامی تا کنون اصطلاح و عنوان « اهل بیت » در حوزه تفکر شیعی و تا حدودی سنی، به خاندان پیامبر از نسل فاطمه اطلاق شده و میشود. از جمله در منبع مهم نهج البلاغه که در اوایل سده چهارم هجری گردآوری شده است، به نظر میرسد که عنوان اهل بیت به معنای مورد نظر شیعی باشد.
[۱۱]. « تُرْجِی مَن تَشَاء مِنْهُنَّ وَتُؤْوِی إِلَیْکَ مَن تَشَاء وَمَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکَ ذَلِکَ أَدْنَى أَن تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ وَلَا یَحْزَنَّ وَیَرْضَیْنَ بِمَا آتَیْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَلِیمًا ».
نوبت هرکدام را که میخواهی، به تأخیر بیندازد و هرکدم را که میخواهی، پیش خود جای ده و برتو باکی نیست که هرکدام را ترک کردهای، طلب کنی. این نزدیکتر است برای این که چشمانشان روشن گردد و دلتنگ نشوند و همگی به آنچه دادهای، خشنود شوند.
[۱۲] . گر چه مقام و موقعیت تجاری و اقتصادی حضرت خدیجه در آن روزگار نشان میدهد زنان نیز قادر بودند فعالیت اقتصادی هم داشته باشند و به مالکیتهای بزرگ هم برسند اما این فعالیتها مانند دیگر جوامع آن عصر با موانع بسیار مواجه بود و از این رو خدیجه یک استثنا بود و لذا از زنان دیگر در این زمینه نشانی نیست.
[۱۳] . حجهالاسلام مهدی مهریزی در مقاله محققانهاشان تحت عنوان « تطور دیدگاهها در تفسیر ۳۴ سوره نساء »، ( شماره اول، سال دوم فصلنامه « تحقیقات علوم قرآن و حدیث »، ۱۳۸۴ ) هفت رویکرد در تفسیر این آیه گزارش کرده است. در پایان چنین جمعبندی کردهاند :
۱- مشهور مفسران و فقیهان که ضرب را به معنای تنبیه بدنی گرفتهاند و آن راحکم همیشگی و ثابت میدانند، در فعل اضربوهن از دو جهت تصرف کردهاند، نخست آنکه آن را از معنای اصلی امر که وجوب است، منسلخ کرده و جواز از آن فهمیدهاند، و دوم آنکه اطلاق جواز را نیز محدود کرده و آن را مقید ساختهاند به اینکه کبود نشود، خون نیاید و … بلکه برخی تصریح کردهاند که ترک آن افضل است.
۲- آنچه در شأن نزول آیه ذکر شد، نشان از آن دارد که پیش از نزول آیه پیامبر را از تنبیه بدنی زنان منع کرده و هر گاه اتفاق میافتاد دستور قصاص صادر میکرد و قطعاً این رفتار پیامبر ملهم از وحی بوده است.
۳- پس از نزول آیه نیز پیامبر بارها بر منع تنبیه بدنی زنان تأکید ورزید و فرمود : زنان را کتک نزنید. انسانهای پست چنین میکنند. و اگر با پیامبر در مورد خواستگاران مشورت میشد، کتک زدن شوهر را یک عیب محسوب میکرد و موارد فراوان دیگر.
۴- صاحبان رأی مشهور دلیلی بر رأی خود جز ظاهر اولیه آیه اقامه نکردهاند و روشن است کسانی که ضرب را به همان معنا گرفتهاند و آن را حکمی موقت و منسوخ میانگارند نیز خلاف ظاهر آیه عمل نکردهاند بلکه با تأکید بر شواهد و قرائن تفسیری و حدیثی، از استمرار حکم ضرب صرفنظر کردهاند که چنین امری در تمامی موارد ناسخ و منسوخ، اطلاق و تقیید و عام و خاص نیز اعمال میگردد.
با توجه به نکات یاد شده که مستندات آن در ضمن مباحث بیان گشت، پذیرش رأی مشهور بسیار دشوار است، چنانکه ضرب را به معانی دیگری گرفتن [ تلطیف، کنارهگیری ] نیز خلاف متبادر از سیاق آیه، شأن نزول و روایتهای تفسیری است.
[۱۴] . تحلیل مشهور دکتر شریعتی از شخصیت حضرت فاطمه (ع) تحت عنوان « فاطمه فاطمه است » تحلیل دقیق و واقعبینانه از دیدگاه اسلامی نخستین و سیره نبوی از شخصیت و جایگاه انسانی و مستقل زن مسلمان در صدر اسلام است. در این دیدگاه شخصیت بانویی چون فاطمه، عمدتاً برآمده از بینش و منش و جهاد فکری و اجتماعی اکتسابی اوست، نه دختر پیامبر بودن ( آقازادگی ) و یا همسر علی و یا مادر حسن وحسین و زینب بودن. همین تحلیل در مورد همسران و دختران دیگر پیامبر نیز صادق است.