nnغم ساختمان حسینه بیشتر از غم سوگواران بود. درهای حسینیه بسته بود و مردم پشت درهای بسته در هوای آزارنده سرد، بر بدن پوران شریعت رضوی نماز ‌می‌خواندند. انگار کسی میان سوگواران و ساختمان حسینیه ایستاده بود و فریاد می‌زد، دیگر شما را به این ساختمان راه نیست، حتی اگر مرده باشید. مردم پذیرفته بودند و آرام بودند اما حسینیه انگار نه.nبرای یک ناظر بی طرف هیچ چیز قابل درک نبود. بهمن ماه بود و چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب. مگر علی شریعتی همان نبود که می‌گفتند در ظهور انقلاب نقش داشته است؟ مگر هم او نبود که از امت و امامت گفته بود؟ او همان است که وقتی نظام می‌خواهد مدعی داشتن روشنفکران متعلق به خود باشد، کسانی یکباره از زمین سبز می‌شوند که مثل او حرف می‌زنند و تلاش می‌کنند یک علی شریعتی وفادار به نظام باشند. مگر او همان نیست که روشنفکران منتقد نظام، برای نقد نظام، به نقد او می‌پردازند؟ مگر او همان نیست که می‌گویند ایدئولوژی خلق کرده است و اسلام را از انزوا به عرصه سیاست کشانده است. اینها که همه می‌توانند در خدمت نظام باشند. او هرکاری کرد، در همین حسینیه کرد و اینک این همسر اوست که از دنیا رفته است و این جماعت سوگوارانش. صحنه اما حکایت از یک نفرت عمیق داشت. کسی انگار فریاد می‌زد بروید حتی مردگانتان هم دیگر در حسینه ارشاد راه ندارند.nنظام از منظومه آموزه‌های دکتر علی شریعتی گزاره‌های متعددی استخراج کرده است، اما از کلیت او به شدت می‌پرهیزد. سازمان مجاهدین هم همین رفتار را با شریعتی کرد. جملاتی از او را برگزید اما هیکل و تن کامل او و آراء اش را به کلی بیرون در گذاشت. دکتر شریعتی متهم به ایدئولوژیک کردن دین است، اما معلوم نیست چرا هیچ صورت بندی سازمان یافته به او تکیه نمی‌کند و به شدت از او می‌پرهیزد. دوست دارنش هم اگر گرد هم جمع شده باشند، هیچ گاه به یک سازماندهی منسجم نرسیدند، حلقه شان به حلقه بحث و جدل و منازعه فکری تبدیل شد.nسازماندهی های منسجم اعم از حکومتی یا معارضان، به فرد رام نیازمندند. فرد رام فرمان پذیر است. یک شیء خوب برای یک تبلیغات سازمان یافته و فشرده است. دستگاه‌های تبلیغاتی نظام برای چنین فردی تلاش می‌کنند. جوانان کشور هم اگر پذیرا نبودند و به فرد مطلوب و رام تبدیل نشدند، باکی نیست، اگر هم زور و هم پول در اختیار داشته باشی، آنکه نپذیرفت، ناگزیر می‌شود از سر ناچاری تظاهر کند که پذیرفته است. اگر راضی به پذیرش متظاهرانه هم نشد، باز هم باکی نیست. تبدیل می‌شود به یک فرد لخت، رانده شده، بی جایگاه و بی نام. شاید به الگوی یک زندگی لذت طلبانه بی هدف تسلیم ‌شود، آنهم اگر نشد، دمش را روی کولش می‌گذارد و از کشور خارج می‌شود. البته یک گزینه دیگر هم دارد: می‌تواند از صبح تا شب سخنان روشنفکرانه بگوید اما هیچ کس نفهمد دقیقاً چه می‌گوید. هیچ کس از سخنانش آزار نبیند. اما شکوه کلمات و جملاتش همه را تحت تاثیر قرار دهد. تبدیل شود به یک تنگ بلور قیمتی که روی طاقچه نهاده‌اند. بی دین هم اگر شود که نور علی نور است. اصولاً هر چه خواست بگوید ضرری به جایی نمی‌زند.nفردی که در پرتو نظام فکری شریعتی زاده می‌شود، به احتمال زیاد مسلمان هست، شیعه هست، ایدئولوژیک هم حتی هست، اما معلوم نیست چرا مزاحم است. فردی که در پرتو آراء او زاده می‌شود نظم آهنین نمی‌پذیرد اما مسئول است، به این معنا که بر حیثیت نظم‌های آهنین شده زبان تیز دارد. شریعتی اجازه نمی‌دهد سنگ روی سنگ سازماندهی‌‌های میلیتاریزه شده بند شود. میراث شریعتی اصولاً از جنس چسب نیست از جنس آب است. در همه درزها نفوذ می‌کند و همه چیز در پرتو آنچه او به میراث نهاده خیس می‌خورد و وا می‌رود.nشربعتی فرد را به یک جستجو گر مدام تبدیل می‌کند. نه از سنخ جستجوگری های آکادمیک. از آنها که مرتب به این کتاب و آن کتاب سرک می‌کشند. بلکه به یک جستجوگر ناآرام که زندگی را عرصه بی پایان جستجوی ناکام تجربه می‌کند. فرد زخمی تولید می‌کند. در جان و دلش دردی عمیق می‌نشاند و قرار از او می‌ستاند. یک فرد فعال و تلاشگر در عرصه اجتماعی و سیاسی خلق می‌کند اما معلوم نیست چگونه در همان حال، یک تنهایی عمیق در دل و جانش می‌نشاند. منظومه و کلیت فکری شریعتی، تنهایی‌های در اجتماع می‌آفریند و این برای سازماندهی‌های متمرکز معجون شگفتی است. نه جذبت می‌شود و نه رهایت می‌کند.nحق با اوست که فریاد می‌زد، بروید حتی مردگانتان هم دیگر در این ساختمان راه ندارند. اما چه باید کرد ساختمان نمی‌پذیرد.nnمنبع: کانال تلگرامی نویسندهn

n

n

    n

  • n
  • n

  • n
  • n

  • n
  • n

n

n

n بازگشت به صفحه اولnn


nn