برنامه تلويزيونى “پرتو نور” شماره ۱۷۴۴
دين و قدرت در عصر سلطنت ۲
به مدت ۵۹ دقيقه
httpv://www.youtube.com/watch?v=LKIMpx5Uyjo
فايل صوتي برنامه فوق:
[Audio: 1744.mp3]
پس از زوال سلسله عباسی در سال ۶۵۶ هجری جهان اسلام وارد مرحلهی تازهای شد. از یک سو خلافت حدود هفت قرنی با حملهی گسترده و ویرانگر مغولان و نیز تا حدودی هجوم صلیبیهای غربی و جنگهای مداوم فرو پاشید و بدین ترتیب وحدت سیاسی گسترهی جهان اسلام گسسته شد و از سوی دیگر معیار مشروعیت سیاسی حکمرانان مسلمان دچار تغییر و تحول بنیادین شد.
در باب تحول نخست میتوان گفت که گرچه نظام خلافت عباسی به ویژه در اواخر سُستتر و ناتوانتر از آن بود که وحدت و مصالح واقعی عموم مسلمانان را در اقصا نقاط قلمرو امپراتوری حفظ کند ولی هرچه بود ولو در فرم و در ظاهر حافظ مرزهای سیاسی و عقیدتی مسلمانان شمرده میشد. از این رو وقتی این نظم و نظام سنتی و جاافتادهى کهن فروپاشید خلاء قدرت عظیمی پدید آمد. عموم مسلمانان که حدود هفت قرن در ظل چنان نظامی – آن هم با هویت دینی – زیسته بودند و در رکاب خلفا و امیرانی مشروع «جهاد» کرده بودند، یک باره خود را در بلاتکلیفی و رها مشاهده کردند.
در پی این خلاء قدرت، از مرده ریگ عباسی خرده قدرتهای محلی در جای جای قلمرو اسلامی پدید آمدند. از جمله آنها می توان به این حکمرانیها اشاره کرد: ایلخانان مغول در خاورمیانه و غرب آسیا، سربداران مازندران، سربداران خراسان، آق قویونلوها، شیبانان گورکانیان و مغولان هند و… با این همه در این میان سه نوع حکمرانی در گسترهی جهان اسلام شکل گرفته و ادامه یافتند:
– ممالک مصر و سوریه: اینان که از قبل وجود داشتند پس از زوال عباسیان با اخذ مشروعیت از طریق یکی از خلیفه زادگان بغداد، که نهانی به مصر برده شد، مدتها بر بخش عمدهای از جهان اسلام حکمرانی کردند.
– خلافت: سلطنت عثمانی که از قرن هشتم در ناحیهی مرزی بیزانس شکل گرفت و به زودی نوعی سلطنت ولی مشابه خلافت در قلمرو شرقی را بنیاد نهاد و پس از فتح قسطنطنیه در سال ۱۴۵۳ میلادی به دست سلطان محمد فاتح نهاد سلطنت مقتدر عثمانی شکل گرفت و پس از آن به ویژه پس از حملات پیاپی عثمانیها به اروپا نهاد عثمانی عملا جانشین خلافت عباسی شد و چند قرن با اقتدار فزونتری در بخش اصلی جهان اسلام فرمانروایی کردند. سلطنت عثمانی در پی جنبش ترکهای جوان و به دست مصطفی کمال آتاتورک در سال ۱۹۲۴ منقرض شد.
– قدرت سوم: برآمدن صفویان شیعی در غرب آسیا بود. با تأسیس سلطنت صفوی پس از هزار سال ایرانیان خود را از سلطهی عربان و عثمانیان رهانیده و ایران به عنوان یک واحد سیاسی مستقل بار دیگر در جغرافیای جهان پدیدار شد. صفویه نیز حدود ۲۴۰ سال حکمرانی کردند. در این دوران دو قدرت عثمانی و صفوی در رقابت بوده و جنگ و صلحهای مداومی را تجربه کردند.
اما در این دوران طولانی دین به عنوان مشروعیت بخش قدرت حکومتی مستقیما غایب بوده و عوامل دیگر در تولید مشروعیت برای سلاطین و امیران محلی و منطقهای نقش مستقیم داشتهاند. نقش اصلی را در این باب «شمشیر» داشت و «غلبه». با این همه میتوان چهار عامل را در تولید مشروعیت سیاسی و دینی مؤثر دانست:
– شمشیر
– غلبه
– اجرای شریعت
– فقیهان (سنی و شیعه)
منابع فقهی و سیاسی این دوران به روشنی به این چهار عامل در پیوند دین و قدرت اشاره دارند.