این روزها طالبان در افغانستان، ضمن استقرار کامل و تحکیم حاکمیت مطلق مذهبی و سیاسی خود، همراه با اعلام عفو عمومی موقتی، در باغ سبز هم نشان می دهد و گاه در گفتگو با برخی رجال سیاسی پیشین افغانستان و یا جامعه جهانی از تشکیل «دولت ملی فراگیر» یعنی دولتی متشکل از تمامی اقوام یاد می کند و در ارتباط با سیاست داخلی نیز وعده های ظاهرا مقبولی می دهد و از جمله می گوید فعالیت زنان هست و حقوق آنان تأمین است و یا رسانه ها مورد تأیید است ولی بلافاصله می افزاید تمامی اینها در چهارچوب شریعت است و مشروط به رعایت با احکام شریعت باشد.
هرچند همه چیز کم و بیش آشکار است و ماهیت این گروه فاسد و جانی و تباه بر همگان روشن است ولی در این میان افرادی و یا نهادهای محدودی در داخل و خارج از افغانستان نسبت به این سخنان و وعده ها با خوشبینی نگریسته و حداقل منتظرند که چه خواهد شد و طالبان تا کجا به وعده ها عمل خواهند کرد. به ویژه کم نیستند کسانی که می پندارند طالبان تغییر کرده و این بار به گونه ای متفاوت عمل خواهند کرد.
واقعیت این است که اگر در جهان غیر افغانی و به طور کلی در جهان غیر خاورمیانه ای و یا حتی برخی سیاستمداران افغانی به دلایلی با احتیاط سخن بگویند و به طور غیر مستقیم طالبان حاکم را به چالش بکشند، قابل فهم است و چندان دور از انتظار نیست؛ ولی آیا چنین پنداری در داخل افغانستان و در جهان اسلام و از جمله در ایران قابل تصور و قابل فهم است؟ واقعا برای من یکی مفهوم نیست. دلیلش را نمی فهمم.
هرچند گفتار من تکرار مکررات است ولی اشاره می کنم که طالبان از روز اول و دوم، عنوان رسمی نظام مطلوب خود را «امارت اسلامی افغانستان» اعلام کرده و سر برگ های اداری خود را نیز منتشر کرده است و اجرای مقررات مذهبی خود را هم با شتاب آغاز کرده است. در این صورت، گفتن ندارد که دیگر عناوینی مانند جمهوری، دموکراسی، حق حاکمیت ملت، حقوق بشر الزامات آنها بلاموضوع است. در این وضعیت، پرسیدنی است که جهان و یا سیاستمداران این کشور منتظر چه هستند و قرار است در باره چه موضوعی گفتگو کنند؟ روشن است که طالبان برآنند تا زمان بخرند و با اندکی تعدیل در گفتار و رفتار آن هم در شهرهای بزرگ نظر مساعد جامعه جهانی را برای اخذ مشروعیت سیاسی و همکاری در آینده جلب کنند و بعد به راه خود ادامه دهند.
واقعیت این است که، اگر قرار بر گفتگو و تفاهم ملی در باره نظام سیاسی آینده می بود، دیگر استفاده از عناوینی چون «امارت اسلامی» اسلامی و انتخاب «امیرالمؤمنین» برای امیر خودخوانده شان و اصرار پیشینی بر اجرای بدون قید شریعت، برای چیست؟ اصولا اگر آنان به گفتگو برای تعیین نظام آینده باور داشتند، می بایست پیش از ورود جبارانه به کابل و برانداختن نظام رسمی و قانونی حاکم چنین می شد. نیز پرسیدنی است که، اگر طالبان تغییر کرده اند، چرا خودکامانه قانون اساسی موجود و حتی پرچم رسمی کشور جرم و قابل تعقیب شمرده می شود؟
نکته دوم در باب توهم تغییر طالبان در باب دعوی اجرای شریعت را به زودی خواهم نوشت.
جمعه 30 مرداد