برنامه تلويزيونى “پرتو نور” شماره ۱۷۴۱
دين و قدرت در عصر خلافت ۱
به مدت ۵۶ دقيقه
httpv://www.youtube.com/watch?v=ax93iuIvegY
فايل صوتي برنامه فوق:
[Audio: 1741.mp3]
این دوره را می توان به سه دوران خردتر تقسیم کرد:
– خلافت خلفای راشدین (۱۱ تا ۴۱ هجری)
– خلافت اموی (۴۱ تا ۱۳۲ هجری)
– خلافت عباسی (۱۳۲ تا ۶۵۶ هجری)
با این که فرمانروایی نبی اسلام در اساس الهی نبود و یکسره منشاء زمینی و مردمی در حجاز داشت، با این حال پس از درگذشت پیامبر به تدریج غلظت مذهبی در ماهیت و ساختار نظام خلافت عربی- اسلامی بیشتر شد. این روند با فراز و فرودهایی تا پایان عصر خلافت ادامه داشت.
اما روند تغلیظ دینی خلافت از طریق چند عامل آغاز و طی شد که در زیر به شش عامل آن اشاره می شود:
1- آمیختگی نبوت و امارت. گرچه امارت ده ساله حضرت محمد در مدینه برآمده از یک سلسله عوامل و زمینههای اجتماعی و سیاسی در مدینه بود و این را مسلمانان عصر نبوی به روشنی در مییافتند و از آن آگاه بودند ولی تمرکز دو مقام نبوت و امارت در یک شخص پس از پیامبر تا حدودی امر را بر مسلمانان مشتبه کرد. پس از طرح و تثبیت ولایتعهدی یزید بن معاویه در نیمه دوم قرن نخست هجری، اصل بیعت و شورا نیز عملا و رسماً منتفی شد و سنّت ملوکیت و پادشاهی در جامه خلافت نبوی آغاز شد.
2- دومین عامل تغلیظ مذهبی در نظام خلافت، جملهای بود که ابوبکر در لحظات نخستین درگذشت پیامبر در سقیفه بنیساعده گفت و آن این بود که «الائمه من قریش». وقتی که بین انصار و مهاجرین بر سر تعیین امیر اختلاف درگرفت، ابوبکر با نقل جمله بالا از پیامبر اسلام، امارت را برای همیشه حق انحصاری قریش اعلام کرد و به دلیل نفوذ بیشتر قریش و مهاجرین و البته اعمال زور و حتی قتل بزرگ خزرج سعدبن عباده، این دعوی خیلی زود جا افتاد و به هرحال از این طریق نخستین سنگ بنای مشروعیت دینی قدرت سیاسی گذاشته شد.
3- سومین سنگ بنا وقوع جنگ های ردّه بود که در آغاز خلافت ابوبکر رخ داد. طبق دعوی، کسانی از دین برگشته بودند و بر مسلمانان واجب بوده که با مرتدان بجنگند. این جنگ هرچند با پیروزی مسلمانان و سرکوبی شدید مخالفان و منتقدان قریش پایان یافت ولی در نهایت غلظت دینی نهاد خلافت را تشدید کرد.
4- عامل دیگر در تشدید این روند، ضرورت اجرای احکام شریعت به مثابه قانون بوده است که قرنها ادامه پیدا کرد و هنوز هم در اشکال مختلف و در سطح محدودتری در جوامع مسلمان مطرح است. چنین روندی گرچه در آن زمان ضروری و گریزناپذیر بوده ولی به هر حال به غلظت مذهبی نهاد حکومت و در نهایت تقویت اقتدارگرایی مذهبی کمک کرد.
5- فتوحات بیش از همه در تقویت اقتدارگرایی نهاد خلافت نقش داشته است. این فتوحات از جنگهای رده آغاز شده و با فتح ایران در روزگار عمر به اوج خود رسید، همراه با گسترش اقتدار و ثروت باد آورده از طریق غنائم جنگی و غارت بوده و این قدرت و ثروت فراوان اقتدارگرایی خلفا را چند برابر کرد.
6- آخرین عامل، تأثیرپذیری نهاد خلافت عربی از سنت دیرین پادشاهی ایران بوده است. پس از فتح ایران و افزون شدن قدرت و ثروت، نهاد نوپای خلافت به کلی دگرگون شد. این دگرگونی با تأثیرپذیری از سنتهای ایرانی از جمله سلطنت موروثی و دیوانسالاری پارسی بوده است. به ویژه این تأثیر پذيری در عهد عبدالملک مروان از طریق ارائه برنامههای امیر مقتدر و هوشمندی وی حجاج بن یوسف سقفی در منطقه ایرانی یعنی عراق تقویت شد.