آغازگران و ادامه دهندگان جنگ ها

چند روز پیش در جایی خواندم که آندره مالرو قریب به مضمون گفته است: شرورترین افراد آغازگران جنگ ها هستند ولی ادامه آن ها به دست شریف ترین آدمیان است.nاز زمانی که این جمله را خوانده ام این سخن به صورت یک ضرباهنگ پیوسته در ذهنم بالا و پایان می رود و نمی گذارد آسوده باشم. به گمانم این سخن مالرو به مثابه یک فیلسوف سیاسی و یا سیاستمدار قرن بیستمی در مغرب زمین، واقع نمای جنگ های بزرگ و کوچک تاریخ است. اگر به آغاز جنگ ها؛ جنگهایی که ماهیتی جز تجاوز نداشته و ندارد، نگاه کنیم، انگیزه هایی جز منافع شخصی و یا طبقاتی و یا گروهی (که غالبا تحت عنوان فریبکارانه حفظ منافع ملی تعریف می شوند) نداشته و ندارد. اما وقتی جنگی چنین شرورانه و ظالمانه و فاجعه بار آغاز می شود، کسانی هم در مقابل با همان انگیزه و یا تحت عنوان دفاع و یا زدودن ستم و تجاوز و تحقق عدالت به مقاومت بر می خیزند و چه بسا سال ها قتل و کشتار و ویرانی ادامه پیدا می کند و در نهایت به فجایع بزرگ و کوچک منتهی می شود. بنگریم به روند آغاز و ادامه دو جنگ جهانی در قرن بیستم. اما نکته مهم و ظریف آن است که مدافعان و نیز بخشی از همان سربازان همان متجاوزان با انگیزه های شرافتمندانه و حق جنگ ها را ادامه می دهند. زیرا پس از آغاز جنگ، ماشین تبلیغات از دو سو و مدافعان فعال می شود و برای تشویق جنگاوران به هزار دلیل موجه و ناموجه متوسل می شوند. اما نتیجه این کشتارها و ویرانی های دو طرفه چیست؟ پاسخ روشن است. در این میان مرزهای باریک حق باطل و حمله و تجاوز و دفاع چنان خلط می شود که به سادگی قابل تمیز و تشخیص نیستند. در تداوم جنگ چه بسا مدافع به مهاجم و مظلوم خود به ظالم تبدیل شود. nبه عنوان نمونه می توان به جنگ ایران و عراق در زمان خودمان اشاره کرد. جنگ با فرمان حمله و تجاوز یک مرد شرور آغاز شد ولی در ادامه چه اتفاق افتاد؟ جوانان میهن با انگیزه های میهنی و انسانی شرافتمدانه در برابر متجاوز ایستادند ولی اولا مدیران سیاسی جنگ در ادامه چه کردند و چگونه شریرانه از آن فداکاری ها سود جستند و ثانیا خود جنگاوران (البته باز با اعمال سیاست های شریرانه حاکمان) چه بسا به متجاوزانی شرور تبدیل شدند! عبرت آموز است. باید سخن مالرو را جدی گرفت و از آن درس آموخت.nشاید سخن شریعتی در این مورد تا حدودی محتوای گفتار مالرو را نشان دهد. او در گفتار «آری این چنین بود برادر» خطاب به بردگان تاریخ می گوید: «گاهی ما را به جنگ می بردند، جنگ علیه کسانی که نمی شناختیم، و شمشیر کشیدن بر روی کسانی که نسبت به آنها هیچ کینه ای نمی ورزیدیم. حتی کسانی که همراه و هم سرنوشت ما بودند. ما را می بردند و مادران و پدران پیر و شکسته مان چشم انتظارمان می ماندند. انتظارشان هرگز پاسخی نمی یافت. این جنگ ها به قول دانشمندی عبارت بود از جنگ دو گروهی که با هم می جنگیدند بدون این که هم را بشناسند، برای کسانی که با هم نمی جنگیدند اما هم را می شناختند. ما را می بردند نابود و قتل عام می کردیم، نابود و قتل عام می شدیم، اگر شکست می خوردیم، داغ و دردش را پدران و مادران ما، روستاهای متروک و مزارع خراب ما تحمل می کرد، و اگر پیروز می شدیم افتخار و قدرت نصیب کسانی دیگر می شد و ما هرگز در فخر و غنیمتش سهیم نبودیم». nسه شنبه 10 فروردین 400 n

Share:

More Posts

Send Us A Message