توجیه جنایت در پرتو ولایت

ظاهرا عمری توّغل در بحر عرفان و ادبیات عرفانی میراثی کار دست داده است. در بخش دوم سخنرانی شان در باب «دین و قدرت» در جلسه مجازی مورخ 13 دی 99 با تأیید مدعیات پیشین در گفتار نخست در هفته قبل، تلاش کردند با تمسک به برخی آیات قرآن و روایات و صد البته شعر و شاعری معمول و با دستمایه های عرفانی، هم توجیهات دینی بیشتری برای اقتدارگرایی نبی اسلام و اتکای او به شمشیر برای مؤمن کردن آدمیان بتراشند و هم در مجموع سخنان تند و گزنده پیشین را اندکی تعدیل کنند. nاما آنچه در سخنان دوم برجسته بود و به تفصیل بیان شد، این مدعا بود که پیامبر ولایت داشت و به همین دلیل نبوت داشت و در نهایت به همین دلیل بود که شارع بود و قانونگذار و خود می توانست مشخص کند خون چه کسی مباح است و چه کسی نه. در این گفتار، دعوی ولایت برای پیامبر از چنان قوت و مطلقه ای برخودار بود که عملا پیامبر را مالک الرقاب می کرد و او را بر جان و مال و زندگی شخصی مردمان اختیار مطلق می داد. همه این تلاش ها برای آن بود که ایمان و اسلام به زور شمشیر ثابت شود. مدعایی که به گمانم مطلقا نادرست است.nاز آنجا که استدلال جناب سروش به آیه 6 سوره احزاب بود، در این قسمت شرح آیت الله منتظری در باب این آیه را می آورم و در قسمت بعدی ادله قرآنی نفی و نقض مدعایی ولایی جناب سروش را نقل می کنم. بیفزایم که آیت الله منتظری در جلد اول کتاب «مبانی حکومت اسلامی» خود 9 آیه را برای اثبات قرآنی حکومت الهی نبی اسلام آورده و من سالها پیش این قسمت از نوشته زنده یاد منتظری را نقد کردم که منتشر شده است. n «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ (ظاهرا در مورد ميراث) بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ …» (احزاب/6 ) nاين آيه از مهمترين استنادات مدافعان حكومت تئوكراتيك پيامبر اسلام است و حتي ولايت مطلقه پيامبر را از آن استنباط كرده‌اند. چرا كه آيه مي‌گويد ظاهراً پيامبر از خود مؤمنان و در امر ولايت و تصرف در امور زندگي سزاوارتر است. اما درتفسير آن مفهوماً و مصداقاً معركه‌اي از آرا پديد آمده است. به روايت منتظري چهار احتمال در مورد محدوده اين ولايت پديد آمده است:n1- اولويت پيامبر درتمام مسائل مردم، چه شخصي و چه اجتماعي. براساس اين احتمال پيامبراكرم (ص) درتمام مسائل از انسان نسبت به خودش اولي و مقدم است. يعني هرآنچه را شخص مؤمن و مسلمان براي خويش مي‌پسندد و بدان تمايل دارد، اعم ازحفظ جان، علاقه به ذات خويش، حفظ آبرو، اعمال نظر و اراده دركارها‌ي مختلف زندگي و . . . پيامبراكرم نسبت به همه آنها اولي باشد و بايد وي را به خويش درتمام مراحل زندگي مقدم داشت.n2- اولويت درتشخيص مصالح. مطابق اين احتمال اولويت آن حضرت درمواردي است كه وي چيزي را براي مؤمنين مصلحت تشخيص مي‌دهد . . . با تعمق بيشتر مي‌توان گفت نسبت امت به پيامبراكرم (ص) همانند نسبت بنده به مولاي خويش است، زيرا تصرف درجان ومال آنان درحقيقت تصرف دراموال ودارايي خويش است.n3- اولويت دراموراجتماعي و عمومي. براساس اين احتمال، آن حضرت فقط در امور عمومي- اجتماعي اولويت دارد، به اين معني كه وي نسبت به امور عمومي جامعه از همه اولي است. مسائلي نظير اقامه حدود، تصرف دراموال غايب و ناتوان، حفظ و حراست از نظام اجتماعي جامعه، گردآوري مالياتها ومصرف آن در درمصالح عمومي مردم، بستن قراردادهاي بين‌المللي ¬با ساير ملل . n4- اولويت نسبت به ساير واليان و اوليا. مطابق اين احتمال، پيامبر اكرم (ص) اولي است نسبت به ساير ولايتمداراني كه درجامعه وجود دارند كه دراين صورت معني آيه اين گونه مي‌شود كه ولايت آن حضرت از ساير ولايت‌ها قويتر و محكمتر و حكم وي از ساير حكم‌هاي صادره از ديگران نافذتر است.nدرتفسير مجمع البيان (جلد 4، ص 338- جزء هفتم-) ذيل همين آيه مطلبي نقل شده كه مؤيد همين احتمال است: روايت شده هنگامي كه پيامبر اكرم (ص) مي‌خواستند به جنگ تبوك عزيمت كنند به مردم دستور دادند براي شركت درجنگ از شهر خارج شوند، برخي افراد گفتند بايد از پدر ومادرهايمان كسب اجازه كنيم، دراين هنگام اين آيه نازل شد. آنچه درباره اين آيه مي‌توان گفت دونكته است:n1-احتمال اول قطعاً منتفي است، چرا كه اطلاق آيه به معناي ولايت مطلقه پيامبراست واين غيرقابل قبول است. زيرا اولاً پذيرفتن اطلاق آيه در اولويت پيامبر در تمام زندگي مؤمنان، به معناي قبول ولايت مطلقه پيامبراست و آن بايد از طريق ديگر ثابت شود و نه تنها ثابت نيست بلكه دلايلي برخلاف آن ثابت است. ازجمله منتظري نيز اطلاق را رد مي‌كند (فقيه بزرگي چون آخوند خراساني نيز ولايت مطلقه پيامبر وامامان معصوم را قبول ندارد ). ثانياً قبول اطلاق به معناي الغاي حقوق شخصي مؤمنان است (مانند حق حيات، حق انتخاب، حق ازدواج، حق مالكيت و . . .). ثالثاً ولايت مطلقه نبي با اصول مسلم اسلامی سازگارنيست و حتي درتعارض با آنهاست. اصولي چون: آزادي ايمان و عقيده، نفي هرنوع سلطه پيامبر، نفي پيروي جاهلانه از پيامبر، نفي¬ وكالت و حفيظ بودن ازپيامبر و . . . درعين حال با توجه به شأن حكومتي پيامبر(نه البته نبوت)، احتمالات سه گانه بعدي، البته با حفظ چهارچوبهاي ايماني و حفظ حقوق اساسي مردم، بلا‌ اشكال به نظرمي‌رسد.nاما نكته مهم آن است كه باز به گفته آيه‌الله منتظري تعدادي از مفسرين با توجه به آيات قبلي اين آيه چنين نتيجه گرفته‌اند كه آيه مربوط به جريان زيدبن حارثه است و در واقع يك جريان خصوصي و شخصي است و نمي‌توان ازآن به عنوان يك قانون كلي و عمومي استفاده كرد . . . براي روشن شدن مسئله، اين آيات نازل گرديد: «. . . و َمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءكُمْ أَبْنَاءكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُم بِأَفْوَاهِكُمْ . . .» و به دنبال آن، اين آيه نازل گرديد كه: «النبي اولي . . .» و لذا درچند آيه بعد در همين سوره مي‌فرمايد: «و َمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا » ( آيه 36 ) n2- معني آيه و شأن نزول آن هرچه باشد، مسلم آن است كه ازاين آيه جعل الهي حاكميت پيامبر ثابت نمي‌شود، حداكثر آيات مورد بحث در مقام حل يك مشكل جاري پيامبر حاكم است، وحتي اگراز آن ولايت مطلقه استنباط شود، باز ربطي به مقوله مشروعيت آسماني يا زميني قدرت سياسي و امرحكومتي پيامبر ندارد.nیکشنبه 14 دی 99nnn

Share:

More Posts

Send Us A Message