دیداری از شهر رم؛ کلیسا، مسجد و بناهای تاریخی

سه شنبه 23 مهر 87 / 14 اکتبر 2008
روز شنبه با قطار سفری به رم رفتیم و امروز باز گشتیم. من و همسرم و دخترم زهرا. در رم مهمان دوست جدیدم آقای غلامرضا امامی شدیم. دو شب و دو روز را مهمان ایشان و خانواده اش بودیم و با مهربانی تمام میزبانی کردند. در طول این دو روز (از صبح یکشنبه تا غروب دوشنبه) از برخی نقاط مهم دیدنی شهر رم دیدار کردیم و واقعا برایمان بسیار جذاب و مفید و دیدنی بود. نمی توانم از تمام آنچه دیده و شنیده ام گزارش بدهم چرا که اولا بسیاری از مطالب و یا دیدنی ها را فراموش کرده و اکنون به طور دقیق و درست به یاد نمی آورم و ثانیا گزارش طولانی خواهد شد. در عین حال به برخی گفتنی ها اشاره می کنم.
روزی که وارد رم شدیم (غروب شنبه) آقای امامی به عنوان استقبال و راهنمایی به ایستگاه قطار (ترمینی) آمده بود و دستمالی قرمز به دست داشت. ایشان توضیح داد که عصر امروز راهپیمایی بزرگی در شهر رم علیه دولت فعلی (برلوسکنی) انجام شد که من هم در آن شرکت کرده بودم. از علت و انگیزه آن پرسیدم گفت که در اعتراض به سیاست های اقتصادی راست گرایانه و نزدیکی بیش از حد دولت راستگرای برلوسکونی به سیاست راستگرایان آمریکایی بود. ایشان می گفت جمعیت عظیمی در حدود هفتصد هزار (البته به گفته مقامات دولتی پانصد هزار) در تظاهرات ضد دولتی شرکت کرده بودند. از گرایش فکری وسیاسی جمعیت پرسیدم. گفتند غالبا چپ گرایان ایتالیایی بودند که از شهرهای مختلف آمده بودند. به روایت آقای امامی بسیاری از این افراد دستمال و یا پرچم قرمز داشته و یکی از دوستان ایشان دستمال قرمز خود را به امامی هدیه داده بود. نیز به روایت امامی، شماری نیز چفیه عربی به گردن بسته بودند به علامت حمایت از مردم فلسطین و مخالفت با اسرائیل. پرسیدم درگیری و یا برخوردی پیش نیامد؟ گفت خیر، جمعیت در مسیر تعیین شده حرکت می کرد و به مقصد اصلی رسید و در آنجا سخنرانان سخن گفتند و شعارها و سخنان تندی هم علیه دولت و نخست وزیر گفتند. پلیس نیز از تظاهرکنندگان حمایت و حفاظت می کرد و پلیس تدبیری اندیشیده بود تا بین تظاهرکنندگان و گروههای کم شمار فاشیست و مدافع دولت راستگرا برخوردی پیش نیاید که نیامد.
صبح یکشنبه مجال بازدید از شهر پیدا نشد و فقط توانستیم از منزل آقای امامی، که در حاشیه شهر بود، به ترمینی بیاییم و همراه آقای ایزدی به منزل خانم لیزا برویم که برای ناهار مهمانمان کرده بود. خانم لیزا (که نام خانوادگیش را فراموش کرده ام) یک ژورنالیست 66 ساله و اهل فنلاند است. سالهاست که در رم زندگی می کند. ایشان حدود سه سال قبل به ایران آمده بود و برای نگارش کتابی در باره دو طیف مسلمانان شیعی و سنی با من گفت وگو کرده بود. سال گذشته نیز در تهران بار دیگر با من دیدار و مصاحبه داشت. در مهر ماه سال قبل نیز که من سفری به ایتالیا داشتم، در رم ایشان را دیده بودم و در جلسه ای که با عده ای از روزنامه نگاران و خبرنگاران ترتیب داده بود آنان با من گفت و گوکرده بودند. حال ما را برای صرف ناهار دعوت کرده بود. سه ساعتی را در منزل ایشان بودیم و ضمن صرف ناهار پیرامون مسائل مختلف (از جمله ایران و انتخابات آینده) صحبت کردیم. ایشان پیشنهاد داشت که در طول اقامت در ایتالیا با عده ای از متفکران و یا خبرنگاران پیرامون مسائل مختلف دیدار و گفت وگو کنم. من نیز پذیرفتم و گفتم البته ترجیح می دهم که بیشتر با متفکران پیرامون مسائل فکری و اسلامی صحبت کنم تا مسائل سیاسی و روزمره ایران.
بعد از ناهار خانم لیزا ما را به محل دیدار با امامی برد اما در بین راه در مسجد بزرگ رم نماز گزاردیم. این مسجد، که بزرگترین مسجد رم است و در نیم قرن پیش ساخته شده است، در حاشیه شهر واقع شده اما در محیطی بسیار سرسبز و پر از درخت و در زمین وسیع و باز ساخته شده است و از نمایی دلپذیر و چشم نواز و معماری ویژه برخوردار است. خانم لیزا را به دلیل نداشتن حجاب (روسری) نگذاشتند که وارد محوطه مسجد شود. ما هم به دلیل ضیق وقت نتوانستیم از ساختمان و یا سالنهای مختلف مسجد بازدید کنم و فقط با شتاب به سالن کوچکی رفتیم و نماز خواندیم و بیرون آمدیم. در مجموع معماری مسجد بویژه فضای داخلی همان شبستان کوچک، ظاهرا ترکیبی است از مساجد شرقی و اسلامی رایج در کشورهای عربی و کلیسای غربی. پول بنای مسجد و هزینه آن عمدتا به وسیله دولت عربستان سعودی تأمین شده و می شود.
گردش در شهر را همراه با امامی از یک میدان آغاز کردیم. در سمت چپ میدان پارک بزرگی دیده می شد که پوشیده از درختان قدیمی و بسیار بلند بود و ظاهرا روی محیط بلندی واقع شده بود (نامش را فراموش کرده ام). روبروی ما دروازه بزرگی بود که به گفته امامی بازمانده از عصر رومن ها بود. پس از ورود به میدان پشت دروازه، دیدیم که جمعیت انبوهی گردآمده بودند و در حال حرکت و رفت آمد و یا نشسته در سایه ها و روی پله های ساختمان ها و کلیساهای اطراف میدان بودند. چند کلیسای زیبا و دیدنی در اطراف قرار داشتند. گفته شد این کلیساها مربوط به عصر ناپلئون (اوائل قرن نوزدهم) است. از خیابان اصلی و مستقیم منتهی به میدان مردم عبور کردیم و جاهای مختلف را دیدیم که اکنون همه را به یاد نمی آورم. از یک کلیسای نسبتا بزرگ و زیبا دیدار کردیم. از کنار پارلمان و سنای رم گذشتیم. پانتئون را دیدیم که درب بزرگ آن بسته بود. میدانی که در آن نقاشان و تصویرسازان بودند و در همان جا چهره نگاری می کردند و نیز نقاشی های زیبای نقاشان که برای فروش عرضه می شدند. از میدانی که آب نمای زیبایی دارد و مردم در داخل حوض مملو از آب صاف و مواج و چشم نواز آن سکه می اندازند دیدار کردیم. این هنگام نور چراغ های پر نور میدان و آب نما و فواره های بیرون زده از دهانه های تعبیه شده در تندیس های قرار گرفته در بدنه و دیوار بنای کهن و زیبایی را غرق در روشنایی و نور کرده بود و صحنه آن واقعا دیدنی و زیبا بود. در میدان آن حوض بزرگی بود و در آن قایق هایی به سبک قایق های عصر امپراتوری قرار داشته و در میدان آن چند کالسکه قدیمی قرار داشته که مسافران را در میدان گردش می دادند. در سمت راست میدان پله های زیادی داشت که پوشیده از مردمی بود که در آن جا نشسته بودند و میدان را تماشا می کردند. در بالای پله ها نیز چند ساختمان بزرگ قرار داشته که گویا دیدنی بودند ولی ما آنها را ندیدیم. تمام این مسیر را، که حدود سه ساعت طول کشید، طی کردیم. این مناطق کاملا قدیمی بودند و اگر برق قطع می شد، کاملا در محیط حداقل دویست – سیصد سال قبل قرار می گرفتیم. ساختمانها تقریبا همگی یک شکل و هم سطح (عموما چهار یا پنج طبقه بزرگ) و دارای رنگهای مشابه بودند و معماری آنها و پنجره های آنها و در مجموع نمای بیرونی آنها نشان می داد که جملگی آنها مربوط به یک عصر و یا یک قرن هستند و یا اگر در اعصار مختلف ساخته شده اند باز هارمونی آنها حفظ شده است. ای کاش می شد گزارش دقیقی از این دیدارها ارائه می کردم و دیدنی ها را دقیقا تصویر می کردم و توضیحات آقای امامی را کاملا می نوشتم.
صبح روز بعد (دوشنبه) همراه آقای امامی و همسرش از واتیکان دیدار کردیم. کوچکترین کشور جهان با هزار نفر جمعیت (هشتصد مرد ودویست زن روحانی) اما مشهورترین محیط و شهر جهان. قرنها همین مکان کوچک و محدود قلب جهان مسیحیت و مرکز واقعی و امپراطوری مسیحی – غربی بود و پاپها ی مستقردر آن بر تمام مسیحیان جهان در شرق و غرب عالم فرمان می راندند و پادشاهان بزرگ و کوچک اروپا در مجموع تابع بی چون و چرای پادشاه عملی و واقعی یعنی پاپ بودند.
هر چند بین مقامات سیاسی و مذهبی واتیکان کشمکش ها و رقابت هایی در جریان بود ولی در مجموع نماد وحدت و یکپارچگی دینی و سیاسی جهان مسیحی شمرده می شد. اما در دوران جدید و پس از چند قرن تغییر و تحول در عرصه های مختلف فکر و زندگی غربیان و سیاست محدود سازی دین در حوزه جامعه و سیاست، سرانجام پاپها را در یک محدوده کوچک محصور و محبوس ساختند اما در عین حال واتیکان را کشوری مستقل (البته از جهاتی) شناختند تا به عنوان سمبلیک هم شده استقلال و احترام دیرینه پاپ و مقامات مذهبی کلیسا پاس داشته شود. با این همه باید دانست که هنوز هم نفوذ معنوی و حتی سیاسی (البته در صورت لزوم) پاپ واتیکان به مراتب بیشتر از هر پادشاه و یا نخست وزیر و رئیس جمهوری در مغرب زمین است و یک کلام او می تواند در اندیشه و رفتار چند میلیارد مسیحی جهان اثر بگذارد. بویژه اگر پاپ محبوب و با تدبیر و خیر خواهی چون پاپ ژان پل دوم باشد که در سال 2005 فوت کرد و تمام مردم جهان و تمام رهبران چهار گوشه عالم به احترام او کلاه از سر برداشتند.
دیدار از مرکز واتیکان و دیدنی های هنری و معماری و نمادهای مذهبی و تاریخی شبستان بزرگ واتیکان غیر قابل و صف است. ما از دو قسمت آن دیدار کردیم: زیر زمین شبستان که تونلی دراز است و آرامگاه پاپهای مختلف است و شبستان بزرگ واتیکان. در دو قسمت تونل زیر زمین آرامگاه پاپهای مختلف است که روی آرامگاه برجسته و مرتفع آنها تندیس های سنگی خوابیده آنها به چشم می خورد. تندیس ها با لباس های رسمی پاپی هستند، کلاه بزرگ و نمادین پاپی و ردا نشانه های ویژه پاپها به چشم می خورند و دو دست تندیس نیز روی هم قرار گرفته و بر سینه نهاده شده اند. عظمت و شکوه مقامات روحانی هنوز پس از قرنها از تندیس کاملا پیدا بود و قدرت و نفوذ شاهانه و معنوی خود را به رخ می کشیدند.
نکته قابل ذکر آن بود که پاپ ژان پل دوم اجازه نداده بود که تندیس او را بسازند و حتی قبر او را بلندتر ازسطح زمین قرار دهند، از این رو در زمینی خفته بود که یک سنگ قبر ساده داشت و روی آن فقط نام وی و سال و تولد ومرگ او نوشته شده بود. در کنار آرامگاه وی شماری ایستاده بودند و ادای احترام می کردند و شماری از مؤمنان زانو زده و با خشیت تمام دعا می خواندند و این امروز از محبوبیت بسیار پاپ متوفی حکایت می کند.
خانم امامی می گفت پاپ ژان پل دوم کسی که قصد ترورش را داشت بخشید و زمانی که مجرم در زندان بود پاپ گاه به دیدارش در زندان می رفت و او می گفت یک بار یک ایتالیایی به من گفته، اما در مملکت شما کسی که به رهبرتان چپ نگاه کند اعدام می شود و انتقاد از او و یا دیگر مقامات مملکتی توهین به مقدسات شمرده می شود و زندان دارد.
اما بازدید از شبستان بزرگ کلیسا حدود دو ساعت طول کشید و تمام اجزای آن شاهکاری از هنر نقاشی و تندیس سازی و معماری است و واقعا قابل وصف نیست. از تصویر چهره ها تا تندیس های تمام و نیم تنه و نیم رخ مسیح و مریم و پاپها و قدیسان قرون وسطی و گچ بریها و تاقهای بزرگ و کوچک هلالی و ستونهای بزرگ و مرمرین و سقفهای گنبدین و طلاکاری های مختلف و چشم نواز و . . . به ویژه در وسط شبستان مکانی که پاپ در مراسم میلاد مسیح و سال نو مسیحی در آن جایگاه می نشیند و با شخصیت ها و مردم دیدار می کند و سخن می گوید، بسیار با شکوه است. تندیس مسیح و مریم میکلآنژ نیز چنان با شکوه است که گفتنی نیست.
گویا چند سال قبل دیوانه ای آن را با جسمی آهنی زخمی کرده بود و لذا آن را در محفظه ای شیشه ای قرار داده اند و انبوه مردم آن را با فاصله و ورای دیوار شیشه ای تماشا می کنند. رنگها و رنگین آمیزه های شبستان واقعا سکرآور و مسحور کننده است. گفته می شود این کلیسا به وسیله پطرس حواری بنا نهاده شده است. اما پطرس اینجا چه می کند؟ روشن نیست. البته گفته شده است که خاکستر پطرس مقدس در زیر زمین همان محلی که پاپ روی آن می نشیند قرار دارد. زمانی که بیرون می آمدیم به دخترم زهرا گفتم که می توان گفت دین بویژه مسیحیت و کلیسا عبارت است از فریب و تحریف بزرگ و در عین حال معنویت های بزرگ. فریب و تحریف است برای این که ادیان تاریخی و نهادینه شده و بیشتر مسیحیت بوسیله مقامات سیاسی و روحانی ساخته و پرداخته شده اند و غالبا بر ساخته و جعلی و همراه با نیرنگ و فریب مردمان است و در عین حال همین ادیان تاریخی و همین کلیساها و دیرها و صومعه ها بستر مهمی برای ایجاد معنویت ها وخلق ارزش های اخلاقی گسترده در سطح عموم مردم و بویژه مراکز خدمت به مردم و تهیدستان و فرودستان و بیماران بوده اند. به هر حال این کلیساهای با شکوه که روزی برای ایجاد معنویت تأسیس شده و بنا نهاده شده بودند امروز عمدتا مکانی برای تماشا و جذب توریسم و محلی برای درآمد برای کلیسا تبدیل شده است. جمعیت بازدیدکننده واقعا موج می زد و تقریبا تمام شبستان بزرگ را انباشته بود. حدس زدیم که روزی به طور متوسط سی تا چهل هزار بازدید کننده دارد. هنگام بازگشت از واتیکان با اتومبیل از برخی خیابان های قدیمی و مهم و برخی بناهای قدیمی رم گذشتیم و بویژه از کنار بنای بسیار مشهور روم در عصر امپراتوری«کلوسئو» عبور کردیم. واقعا تمام مرکز شهر رم موزه تاریخی است یعنی خود یک تاریخ مجسم است. به ویژه چند دیوار قطور قدیمی و چند دروازه بزرگ روم باستان را دیدیم. عبور رود بزرگ تیبر از وسط شهر به زیبایی و شکوه و ابهت شهر افزوده است.
یادداشت های روزانه – قسمت هجدم – بیستم

Share:

More Posts

Send Us A Message