مهندس موسوی بالاخره پس از حدود نه سال سکوتش را شکست. او در این چهل سال نشان داده است که بیشتر اهل سکوت است تا فریاد. به هر تقدیر چنین می نماید که بیانیه کوتاه او در باره تحولات اخیر از دو جهت مهم می نماید. یکی به دلیل مضامین و محتوای آن و دیگر شکست سکوت پس از این همه سال و در این مقطع تعیین کننده. این رویداد چندان مهم است که می توان گفت جنبش سبز ظاهرا نهفته در زیر آوار انبوه خاکستر ده ساله را تا حدودی احیا کرده و به نوعی آن را متحول کرده و وارد گفتمان کاملا تازه ای کرده است. به ویژه که در این سالهای اخیر همتای دیگر او مهدی کروبی نیز به این جنبش دوام و قوام بخشیده و اخیرا نیز با انتشار بیانیه ای این مسیر را استمرار داده است.
در این روزها در باره بیانیه موسوی تحلیل های گفتاری و نوشتاری پر شمار و غالبا مفیدی ارائه شده و من در اینجا فقط می خواهم دو محور مهم تر را برجسته کنیم و به گمانم این دو محور اندیشه جدید و راهبردی این پیشگام جنبش سبز را نشان می دهد.
اول مرزبندی با جریان ارتجاعی و فرصت طلب پهلوی طلبان است که موسوی با ظرافت بدان اشاره کرده است. او با مقایسه کشتار معترضان بیگناه آبان 98 را با کشتار رژیم گذشته در میدان ژاله آن روز تهران در 17 شهریور 57 مقایسه کرده است. هرچند ابعاد فاجعه اخیر و آن هم در سراسر کشور و نه فقط در تهران، نشان می دهد که کشتار فجیع و ددمنشانه گماشتگان به تعبیر درست موسوی «حکومت دینی» (بخوانید استبداد دینی) به مراتب بیشتر و عمیق تر از مأموران آن «حکومت غیر دینی» بوده است. با این حال این مقایسه از یک سو به پهلوی پرستان غافل و یا متغافل هشدار می دهد که محمدرضا شاه دارای سلطنت مطلقه نیز مانند ولی فقیه مطلقه مردم بی پناه در کوچه و خیابان را به گلوله بسته و این از خاطره جمعی مردم ایران هرگز پاک نخواهد شد و این رویداد فجیع در واقع استمرار همان فاجعه است. و از سوی دیگر به رژیم حاکم نیز هشدار می دهد که، همان گونه که «ژاله خون شد» و «خون جنون شد» و چند ماه بعد زیرپای رژیم ظاهرا مستقر را جاروب کرد، می تواند زیر پای شما را هم جاروب کند. در هرحال این هر دو هشدار بسیار مهم و به جا و راهبردی است و احتمالا پیامدهای آن پس از این آشکار خواهد شد.
نکته بس مهم دیگر این است که موسوی این بار به تعبیر جوانان «زد تو خال» و به ریشه اصلی مشکلات جمهوری اسلامی در این سی سال اشاره مستقیم کرد. در گذشته ها نیز بارها به تلویح و شاید با کنایه ابلغ از تصریح چنین کرده بود و به ویژه شیخ شجاع آقای کروبی در چند سال اخیر این هدف را نشانه رفته بود ولی موسوی با صراحت و شجاعت قابل تحسینی این هدف راهبردی را معین کرد و بدین ترتیب فکر می کنم کل جریان اصلاح طلبی و حتی جنبش فسرده سبز را وارد مرحله تازه ای کرده و حداقل خون تازه ای در رگهای این موجود کم تحرک تزریق کرده است.
من قبلا به مناسبت موضع گیری مشابه جناب کروبی نوشته بودم که: حال که بیش از پیش روشن شده اصل ولایت مطلقه فقیه و حداقل نوع ولایت و رهبری آقای خامنه ای مانع اساسی هر نوع تغییرات مثبت در میهن ماست، باید دیگران نیز به جای پرداختن به حواشی و خواسته های فرعی و کم اهمیت، لازم است از شیخ پیروی کرده و از این مرحله گذشته صادقانه به مردم بگویند گره کور در کجاست و چه باید کرد. بنگرید به مقاله «کروبی و اصلاح اصلاحات» که در تاریخ 8 سپتامبر 2018 در زیتون و بعد در وب سایت شخصی ام منتشر شده است.
خوشبختانه با این موضع گیری دلیرانه موسوی حجت بر تمام اصلاح طلبان و حامیان بالقوه و بالفعل جنبش سبز تمام شده است. دیگر راه بی بازگشت است. اجماع نسبی در حال شکل گیری ملی در اعتراض به کشتار مردم نیز و علیه حاکمیت چنین مرحله ای را بشارت می دهد. به احتمال زیاد از این پس فشار بیشتری بر محصوران اعمال خواهد شد و از این رو بر عهده همه حامیان این جنبش ملی و درون زاست که از او و کروبی و رهنورد حمایت جدی و مؤثر بکنند.
یکشنبه 10 آذر 98
گفتگویی که گویی دو طرف حرف هم را نمی شنوند!
داستان تحمیل حجاب اجباری در جمهوری اسلامی دیرینه سال است و به ماه های اول عمر جمهوری اسلامی باز می گردد. نخستین کسی که این