اشاره: این پرسش ها و پاسخ ها از آقای علی کلایی است که اخیرا در سایت رادیو زمانه در کنار پاسخ هایی آقایان سروش وکدیور منتشر شده است. البته با اندک تغییراتی.
1- امکان دارد روزی دستگاه رسمی دینی در اسلام، چه شیعیان و چه اهل سنت بپذیرند که مجازات اعدام از آموزه های دینی شان حذف شود؟
پاسخ:
چنان که می دانیم در فقه و شریعت عنوانی به نام «اعدام» نداریم بلکه قصاص و یا کیفرهایی داریم که می توانند نوعی قتل تلقی شوند. قصاص نفس نیز در فقه صرفا بعد استیفای حقوق فردی دارد که ولی دم می تواند طلب کند. اما در چهارچوب مناسبات حقوقی ملت – دولت مدرن، دولت نیز در این مورد صاحب حق است یعنی می تواند و می بایست در این باب نظارت داشته و از حقوق عامه حراست کند. از این رو، امروز نظام های حقوقی از طریق نهادهای مشروعی چون نهاد قانونگذاری، در باره انواع مجازت ها و از جمله مجازات مربوط به حق حیات (حق حیات به مثابه بنیادی ترین حق انسان) اظهار نظر می کند و وفق مصالح ملی و خیر عمومی تصمیم می گیرد.
اگر ملاحظات مبنایی یاد شده را مقبول بدانیم، طبیعی است که دولت مدرن حق دارد مجازات قصاص نفس و یا دیگر مجازات های سنتی شرعی را به تناسب نیازها و شرایط زمانه تغییر دهد مجازات های جانشین تعیین کند و طبعا در جوامع اسلامی نیز چنین تحولی رخ می دهد و به الزام زمانه رخ خواهد داد. دور نیست که در جهان اسلام نیز مجازات اعدام مطلقا لغو شود چنان که در برخی کشورها (از جمله ترکیه مسلمان) چنین است. هرچند فقیهان سنتی حداقل تا اطلاع ثانوی بر همان دیدگاه متصلب کهن و پیشامدرن خود پای خواهند فشرد.
2- اصولا آیا میان مسئله قصاص و اعدام در متن مقدس اسلامی تفاوتی هست؟ فکر میکنید با توجه به وجود مسئله قصاص در متن مقدس، امکان حذف اعدام و مجازاتهایی شبیه به آن وجود دارد؟
این پرسش تکرار همان پرسش قبلی است و پاسخ نیز همان است
3- دلیل حذف اعدام از آموزه های کلیسای کاتولیک را در چه می دانید؟ فکر میکنید با رفرمی دینی مواجه هستیم یا این اقدام یک تصمیم غیردینی و سیاسی و عرفی است؟
پاسخ:
دلیل و یا دلایل حذف مجازات اعدام در کلیسا و یا هر مذهب دیگری، بی گمان نوعی رفرم و یا برآمده از رفرماسیون مسیحی است که البته بیشتر در سنت پروتستانی ریشه دارد. اما این رفرم خود برآمده از یک سلسله تحولات مدنی و اقتصادی و فرهنگی در پانصد سال اخیر مغرب زمین است. هیچ تغییر و تحولی در هر عرصه زندگی بشری، بدون زمینه و جمع شرایط و تحقق شروط نیست.
همان گونه که گفته شد، مسلمانان نیز، به ضرورت تجارب پر شتاب بشری در گذر زمان، نمی توانند از این تغییرات تمدنی و عام به دور باشند و تأثیر نپذیرند. منطق امور ایجاب می کند که مسلمانان نیز دیر یا زود در پی کاروان پر شتاب تمدن جهانی روان شده و در تمام مجازت هایی که در چهارچوب معارف حقوق بشری امروز خشن و غیر انسانی و حداقل غیر عادلانه شمرده می شوند، تجدیدنظر کنند و فقیهان نیز در نهایت گریزی جز تسلیم در برابر این تحولات ندارند. روند تحولات در جوامع متکثر اسلامی نیز همین سیر را نشان می دهد. حتی در جمهوری و فقه محور جمهوری اسلامی نیز، کم و بیش، همین سیر را مشاهده می کنیم.