اشاره: این مقاله به قلم آقای دکتر علی پایاست که در فصلنامه مطالعات معرفتی دانشگاه اسلامی (شماره 93) منتشر شده و اکنون در اینجا بازنشر می شود. با این توضیح کوتاه نویسنده که از آنجا که چکیده مقاله در فصلنامه بر طبق استانداردهای آن نشریه تنظیم شده است، در این بازنشر، چکیده اصلی مورد استفاده قرار گرفته است. nnnبه نام خداnnچکیده[2]:nnدر مقاله حاضر پس از ارائه توضیحات کوتاهی در باره تفاوت های میان علم و تکنولوژی و نیز مشخصه های اصلی مهندسی، جنبه های معرفت شناسانه فقه مورد بررسی قرار می گیرد. نکته اصلی مورد توجه مقاله آن است که هرچند دانشوران مسلمان نظیر فارابی و غزّالی در طبقه بندی هایشان از علوم، فقه را در مقوله علوم کاربردی قرارداده اند، مع هذا به نظر می رسد اهمیت این امر از یک منظر معرفت شناسانه مرتبه دوم چنان که باید مورد توجه فقها و یا دانشوران مسلمان (و حتی غیر مسلمان) قرار نگرفته است. به نظر می رسد نتیجه این امر بروز نوعی ابهام در خصوص جایگاه فقه از منظر معرفت شناسانه در خصوص میان فقیهان و احیانا دیگر دانشوران مسلمان بوده است: عموما از این نکته غفلت شده است که فعالیت فقیهان (با لحاظ شرایطی) نوعی مهندسی به شمار می آید. در عوض، با در نظر گرفتن این نکته که فقها، عالمان دین یا علماء تلقی می شده اند، ظاهرا این تلقی شکل گرفته است که فقیهان، دارندگان نوعی معرفت نظری (در باره دین) هستند که نظیر هر معرفت نظری دیگرهدف آن کشف حقیقت عینی در باره جنبه ای از واقعیت است. واقعیتی که در مورد دین، در قالب متن تجلی پیدا کرده است. به نظر می رسد این تلقی ناصواب در تحکیم نقش مسلطی که فقیهان (در قیاس با دیگر صنوف اندیشوران مسلمان) در حوزه های علمیه و مراکز اموزشی در زیستبوم فرهنگی جهان اسلام پیدا کرده اند خالی از تاثیر نبوده است. مقاله در پی توضیح این نکته است که توجه به اهمیت مهندسی و ارتباط فقه با آن، می تواند از یک سو خطای معرفتی پیشین را تصحیح کند و از سوی دیگر جایگاه و نقش تازه و حائز اهمیتی را برای این حوزه ارائه کندnnواژگان کلیدی:nnفقه، مهندسی، علم، تکنولوژی، دعاوی معرفتی، معیار های مصلحت اندیشانه، صدق تطابقیn nn1- مقدمهnnفارابی (260-339) در احصاء العلوم نخستین طبقه بندی تفصیلی از علوم زمان خود را به دست می دهد. او دانش های شناخته شده تا آن هنگام را در پنج فصل (هشت علم) طبقه بندی کرده است. این فصول پنجگانه (و دانش های هشتگانه) عبارتند ازnnعلم زبان (مشتمل بر علم الفاظ، قوانین درست نوشتن، قوانین درست خواندن، قوانین تصحیح شعر)nnمنطقnnعلوم مقدماتی (مشتمل بر علم حساب، علم هندسه، علم مناظر (بصریات)، علم نجوم تعلیمی (علم الافلاک)، علم اثقال، علم حیل)nnعلم طبیعی و علم الهیnnعلوم مدنی (مشتمل بر اخلاق و سیاست، فقه، کلام)nnفارابی از فقه با عنوان “صناعت” یاد می کند و با دقتی در خور تحسین توضیح می دهد که:”استفاده از آن آدمی را قادر می سازد تا حدود آنچه را واضع شریعت تصریح نکرده است از آنچه حدود و اندازه آنها را صریحا بیان داشته است، استنباط کند[3]”.nnاما مترجمان فارسی، هیچ یک به نکته ظریفی که فارابی در نظر داشته است توجه نکرده اند و در ترجمه متن فارابی، اصطلاح “صناعت” را به “علم” یا “دانش” ترجمه کرده اند. به عنوان مثال مرحوم حسین خدیو جم که متن احصاء را به صورت کامل به فارسی برگردانده است، عبارت بالا را چنین ترجمه کرده: “صناعت فقه دانشی است …[4]”nnنویسنده دیگری متن را چنین خلاصه کرده است: “[فارابی] سپس به علم فقه می پردازد و آن را علم استنباط احکام ناشناخته شرعی از احکام مصرح می داند یا دانشی که با آن می توان از احکام شناخته شده شریعتی به احکام نامصرح فرعی رسید[5]”nnجالب تر آن که شارحان عرب احصاء نیز واژه صناعت را به علم تفسیر کرده اند. به عنوان مثال دکتر عثمان امین که چاپ منقح احصاء را در قاهره در 1948 منتشر کرده است در شرح واژه صناعت می نویسد:nn”متقدمین لفظ ’صناعت‘ را به معنایی موسع تر از آنچه ما امروز به کار می بریم استفاده می کردند.[6]” او سپس از محمدعلی تهانَوی دانشمند هندی تبار سده دوازدهم هجری صاحب کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم تعریف ذیل را می آورد:nnصناعت در عرف عامه عبارتست از علمی که به مدد ممارست و ورزیدن عملی حاصل می شود. نظیر درزیگری و بافندگی، که حصولش متوقف بر ممارست و ورزیدن است. صناعه در عرف خاصه علمی است منوط به چگونگی (کیفیت) عمل؛ و مقصود از این عمل خواه آن است که به مدد ورزیدن و تمرین حاصل می شود مانند درزیگری و امثال آن، خواه چنین نباشد مانند علم فقه و منطق و نحو و حکمت عملی و امثالهم از آنچه که در تحصیل آن نیازی به تمرین و ممارست نیست. و گاه صناعت را تعبیر کنند به هر علمی که شخص در آن چندان ممارست ورزد که آن علم پیشه او شود. … و ابوالقاسم در حاشیه مطوّل می گوید: ’صناعت نام هر علمی است که از تمرین بر عمل حاصل می شود. و گاه از آن به ملکه و قابلیتی تعبیر می شود که به مدد آن توانایی بر به کاربردن موضوعاتی برای غرضی از اغراض که بر حسب امکان از روی بصیرت صادر شده باشد، حاصل می شود. و مقصود از موضوعات آلاتی است که در آن آلات تصرفاتی می شود، خواه آن آلات خارجی باشد نظیر درزیگری خواه ذهنی نظیر استدلال و اطلاق صناعت بر این معنی شایع است. و اطلاق آن بر مطلق ملکه ادراک نیز بلا اشکال است. و برخی گفته اند صناعت ملکه ای است نفسانی که افعال اختیاری از آن صادر می شود بدون رویّت و فکر[7].nnعثمان امین در ادامه قول ابن سینا را در رساله های نجات و اقسام علوم عقلی نقل می کند که:’nnعلم طبیعی صناعتی نظری است. و برای هر صناعت نظری موضوعی از امور وجودی یا وهمی موجود است که این علم در آن و لواحق آن نظر می کند (نجات چاپ مصر ص 158) و ابن سینا همچنین می گوید: حکمت صناعتی نظری است که آدمی از آن در تحصیل آن چیزی استفاده می کند که … [موجب می شود] کمال پیدا کند و به عالمی عقلی مشابه عالم موجود تحول یابد و در آخرت به سعادت نهایی نایل شود، و اینهمه بحسب طاقت انسانی (رساله اقسام علوم عقلی)[8].nn nnغزالی نیز در جلد اول احیاء علوم دین که به علم اختصاص دارد پس از تقسیم بندی علوم به فرض یا واجب عینی و فرض (یا واجب) کفایی و سپس معرفی یک تقسیم بندی دیگر یعنی تقسیم علوم به شرعی و غیر شرعی، علوم غیر شرعی را به محمود و مذموم و مباح قسمت می کند و علوم شرعی را به دو قسم محمود و مذموم.[9] وی آنگاه توضیح می دهد که علوم شرعی محمود به چهار قسمت تقسیم می شوند: اصول، فروع، مقدمات، و متتمات، و در ادامه و در توضیح “فروع” می نویسد: «قسم دوم فروع است و آن، آن است که از اصول مفهوم شود، نه به موجب الفاظ آن، بل به معانیی که عقل بر آن متنبه شود و به سبب آن فهم اتّساع پذیرد تا از لفظ ملفوظ و غیر آن مفهوم شود. … و این دو گونه است: یکی آنچه به مصالح دنیا تعلق دارد و فن فقه جامع آن است و فقها متکفل آنند و ایشان از علمای دنیا اند. و دوم آنچه به آخرت تعلق دارد و آن علم احوال دل و اخلاق ستوده و نکوهیده آن است … .[10]»nnآنگاه در توضیح دنیاوی بودن فقه در قالب یک پرسش و پاسخ فرضی چنین می آورد:nnاگر گویی چرا فقه را به علم دنیا و فقها را به علمای دنیا پیوستی؟nپس بدان که حق تعالی … دنیا را توشه معاد آفرید [تا فرزندان آدم] آنچه توشه را شاید از آن بگیرند. پس اگر به عدل گرفتندی خصومت ها منقطع شدی و فقها معطل ماندندی …n… ولَعَمری که فقه به آخرت هم تعلق دارد، ولکن نه به نفس خود بل به واسطه دنیا، چه دنیا مزرعه آخرت است و دین تمام نشود مگر به دنیا.[11]n nnنمونه هایی که ذکر شد نشان می دهد که اندیشوران مسلمان از این نکته که فقه به علوم نظری تعلق ندارد مطلع بودند. با این حال به نظر می رسد اهمیت این نکته چنان که باید، و علیرغم تاکید فلاسفه، متکلمان و مفسران و عرفای مسلمان بر نقش رویکرد های غیر فقهی در فهم پیام اصلی اسلام، بر بسیاری از فقها (و احیانا غیر فقیهان) روشن نبوده است. به نظر می رسد این امر تا اندازه ای (و به عنوان یک عامل در کنار عوامل دیگر که عموما بر خلاف این عامل، غیر معرفتی هستند) در اعطای یک نقش محوری به فقه در زیستبوم فرهنگ سنتی جهان اسلام سهم داشته است. یکی از نتایج رشد فراگیر فقه، تنگ شدن جا برای رشد موزون رشته ها و قلمرو های معرفتی در فرهنگ اسلامی بوده است.nnاز آنجا که در باره جنبه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی یی که به رشد فراگیر فقه در زیستبوم فرهنگ سنتی در جهان اسلام منجر شد تا حدودی پژوهش انجام شده است[12]، در مقاله حاضر صرفا به جنبه های معرفتی مربوط به شناخت نادرستی که در خصوص تشخیص جایگاه فقه رخ داده است پرداخته می شود.nnدر آنچه در پی می آید ابتدا به اختصار به تفاوت های میان علم و تکنولوژی پرداخته می شود و این نکته توضیح داده می شود که فقه به تکنولوژی تعلق دارد نه به علم. سپس در خصوص مشخصه های اصلی مهندسی، به عنوان یکی از شعبه های اصلی تکنولوژی، توضیح داده می شود. آنگاه به اختصار بدین نکته پرداخته می شود که آنچه اصطلاحا “علوم کاربردی” نامیده می شود، به علم تعلق ندارد بلکه نوعی تکنولوژی است. بخش چهارم مقاله به بیان ویژگی های فقه و توضیح این نکته اختصاص دارد که فقه، نه چنان که بسیاری از فقها می پندارند، “علم” است و نه آن گونه که احیانا در برخی از دسته بندی های علوم ذکر شده است، “علم کاربردی”، بلکه در میان شعبه های تکنولوژی، فقه از همه به مهندسی نزدیک تر است. در بخش آخر مقاله برخی از نتایج و تبعات تصحیح جایگاه معرفتشناسانه فقه مورد اشاره قرار می گیرد.nn2- علم (معرفت) و تکنولوژی[13]nnعلم (معرفت) و تکنولوژی هر دو برساخته آدمیانند اما علیرغم ارتباط بسیار نزدیکی که با یکدیگر دارند تفاوت های اساسی میان آن دو برقرار است. عدم توجه به این تفاوت ها می تواند به اشتباهات معرفتی و نظری منجر شود. علم (معرفت) به نیاز های معرفتی آدمیان پاسخ می دهد. تکنولوژی ها از همه انحائشان دو کارکرد اصلی دارند. شماری از تکنولوژی ها به نیازهای غیر معرفتی آدمیان پاسخ می دهند؛ کفش، اتومبیل، غذا، بازی فوتبال، و … از این زمره اند. شماری دیگر به منزله ابزار در تکاپوهای معرفتی کمک کار واقع می شوند، هرچند که خود هیچگاه معرفت به شمار نمی آیند؛ عینک، کتاب، تلسکوپ، کامپیوتر، و … از این زمره اند. برخی تکنولوژی ها نیز هستند که هر دو کارکرد را توامان دارند؛ تلفن های همراه با قابلیت های متعددی که برایشان فراهم شده است، رسانه های رادیو و تلویزیون، از این زمره اند.nnعلم (معرفت) همواره در قالب گزاره هایی که گمانه زنانه در باره واقعیت برساخته ایم عرضه می شود. خصلت گمانه زنانه دعاوی علمی (معرفتی) همواره با آنها باقی می ماند. گمانه زنی ها به دو صورت برای ما معرفت به بار می آورند: به صورت سلبی و به صورت ایجابی. معرفت ایجابی مجموعه همه آن دسته از گمانه ها در باره واقعیت است که در مصاف با واقعیت ابطال شده اند. این دسته از گزاره ها به ما می آموزند که واقعیت چگونه نیست. به عنوان مثال اکنون می دانیم که زمین در مرکز منظومه شمسی جای ندارد، “آل” عامل سرِ زا رفتن زائو نیست، بروز صاعقه، بر خلاف تصور یونانیان باستان معلول خشم خدایان المپ نشین به شمار نمی آید. معرفت ایجابی مجموعه همه آن دسته از گمانه در باره واقعیت است که تاکنون و علیرغم بهترین کوشش های ما برای ابطال کردنشان، ابطال نشده باقی مانده اند. این دسته از گمانه ها تا زمانی که ابطال نشوند و یا گمانه فراگیرتر و تبیین کننده تری جای آنها را نگیرد، به نحو موقت معرفتی در باره واقعیت به ما ارائه می دهند. به عنوان مثال، بر اساس بهترین گمانه های علمی کنونی چنین می پنداریم که پیوستار زمان-مکان آن گونه است که نظریه نسبیت توضیح می دهد، ژنها عامل انتقال صفات وراثتی به شمار می آیند، زیستبومهایی که از تنوع عاری شوند در برابر تحولات غیر مترقبه آسیب پذیرتر از زیستبوم هایی هستند که از تنوع گونه ها برخوردارند.nnهدف نهایی همه تکاپو های معرفتی دستیابی به تصویری حقیقی از واقعیت است. صدق یا حقیقت عبارت است از انطباق دعاوی معرفتی با واقعیت. هدف تکاپوهای تکنولوژیک پاسخگویی به نیازهای کاربران است و بنابراین صبغه ای عملگرایانه دارد.nnدعاوی معرفتی واجد شأن کلیتند. علم به جزئیات تعلق نمی گیرد. کلی بودن دعاوی علمی بدین معنی است که در ظرف و زمینه های متنوع واجد اعتبار یکسانند. تکنولوژی ها اما به ظرف و زمینه ها حساسند. نمی توان تکنولوژی هایی را که برای یک ظرف و زمینه خاص طراحی شده اند بدون دستکاری های مناسب در ظرف و زمینه های دیگر به کار گرفت. لباسی که می تواند از افراد در گرمای قاره آفریقا محافظت کند برای محافظت از آنان در قطب شمال یا در کره ماه مناسب نیست.nnدعاوی معرفتی عینی اند. یعنی در حیطه عمومی قابل دسترس و قابل ارزیابی نقادانه اند[14]. معنای عینی بودن دعاوی معرفتی چیزی جز این نیست. هرچند اشخاص در ذهن و ضمیر خود (که به اصطلاحی که عقل گرایان نقاد توضیح می دهند حیطه ای از واقعیت است که “جهان 2” نامیده می شود) احیانا می توانند واجد “معرفت” در باره واقعیت باشند، اما از آنجا که این “معرفت” نه دسترس پذیر و نه نقدپذیر در حیطه عمومی است، در خصوص صدق یا کذب آن نمی توان نظر داد. بارقه های بصیرت، شهودها، درخشش های الهام، و نظایر آن، همگی به “جهان 2” تعلق دارند و معرفت (علم) محسوب نمی شوند. این قبیل امور در زمره تجربه های شخصی اند. تجربه های شخصی همگی از سنخ امور وجودیند یعنی به مقوله ای متفاوت از مقوله معرفت تعلق دارند. تنها هنگامی که این تجربه ها در قالب زبان و مفاهیم بازسازی شوند، به حیطه دعاوی معرفتی ورود می یابند. نکته ای که گفته شد، عینا در مورد آنچه که “علم حضوری” نامیده می شود نیز صادق است. “علم حضوری” اساسا علم نیست بلکه یک تجربه وجودی است. بازسازی آن در قالب زبان و مفاهیم، البته، “عین” تجربه زیسته اصلی نیست.nnتجربه های شخصی که محصول درگیر شدن شخص با مسائل اصیل هستند، چنان که عقل گرایان نقاد توضیح می دهند، برای رشد معرفت ضروری اند. این قبیل تجربیات به غنی شدن جهان 2 شخص کمک می کنند و جهان 2 غنی شده در مظان آن قرار می گیرد که گمانه ها و حدس های دقیق تری به عنوان راه حل مسائل مورد نظر ارائه دهد. این راه حل ها پس از ورود به حیطه عمومی (جهان 3)، می توانند به منزله معرفت سلبی یا ایجابی در انباره معرفتی آدمیان درج گردند[15]. در غیاب تجربه های شخصی یا زیسته غنی، رشد معرفت متوقف می گردد.nnهرچند همه دانشمندان از پیشینه های زبانی و فرهنگی و ارزشی خاص برخوردارند و به سنت ها و تاریخ های معین تعلق دارند اما در تکاپو برای ارائه تصویری حقیقی از واقعیت می کوشند تأثیر این قبیل پیش زمینه های فکری و دیگر انواع پیشداوری ها و تعصب ها و گرایش های فکری را از گمانه ها و حدس هایی که برای فراچنگ آوردن جنبه های معینی از واقعیت که با آن به عنوان “مسأله” درگیرند، بکاهند. این امر از رهگذر گفت و گوی نقادانه با دیگران در حیطه عمومی امکان پذیر می شود. علم به این اعتبار می کوشد عاری از تأثیر ارزش ها[16] باشد.nnدر حالی که عاری از تأثیر ارزش ها بودن برای علم یک ضرورت است، در مورد تکنولوژی ها هرچه با ذوق و سلیقه و ارزش های مورد نظر کاربران هماهنگ تر، میزان مقبولیتشان بیشتر.nnتکاپوهای تکنولوژی به مدد آنچه که مهارت شخصی، و با نوعی کژسلیقگی، “معرفت ضمنی[17]” نامیده می شود، تسهیل می شود. این نوع مهارت ها تنها تا حدودی قابل انتقال به حیطه عمومی اند. به عنوان مثال می توان فنون آشپزی، شنا کردن، رانندگی، و .. را در کتابچه های راهنما به علاقمندان توضیح داد. اما “هزاران نکته باریکتر ز مو” در این فنون نهفته است که تنها با تمرین و ممارست احیانا می توان بدانها تسلط یافت و تازه در این زمینه نیز استعداد افراد، یکسان نیست و برخی بهتر از دیگران از خود قابلیت و توانایی در این عرصه ها پیدا می کنند.nnعلم (معرفت) چنان که اشاره شد به نحو انباشتی بسط می یابد. تجربه ها و راه حل ها و نظریه ها همگی در جهان 3 محفوظ می مانند (در حدی که توان آدمیان است) و مورد استفاده نسل های بعد قرار می گیرند. مهارت های تکنولوژیک و نیز چم و خم هایی که در کار ساخت و ابداع دستگاهها و سیستم ها به کار گرفته شده است عموما از چنین ویژگی یی برخوردار نیستند. با ظهور تکنولوژی های تازه تر و از دور خارج شدن تکنولوژی های قدیمی، مهارت های مربوط به بکار گیری آنها نیز به نسل های بعد منتقل نمی شود و از آنجا که این مهارت ها تنها در نزد افراد و اشخاص موجود است و قابل انتقال به جهان 3 نیست، با درگذشتن این افراد، مهارت ها نیز به همراه آنها از میان می روند[18].nnمعیار پیشرفت در علم (معرفت) نزدیک تر شدن به روایتی حقیقی تر از واقعیت است. در تکنولوژی اما معیار پیشرفت، موفقیت در حل مسائل عملی است. هرچه بازده کار در این زمینه بالاتر، تکنولوژی مورد نظر، “پیشرفته تر”. البته به این نکته باید توجه داشت که همچنان که در علم (معرفت) داور نهایی برای داوری در باره دعاوی معرفتی، خودِ واقعیت است، در تکنولوژی ها نیز، اگرچه در بدو امر ملاحظات عملگرایانه مد نظرند، اما موفقیت در احراز این ملاحظات نیز در نهایت متکی به تن دادن به ضوابطی است که واقعیت تحمیل می کند. پل یا هواپیما یا کامپیوتری که با شرایط واقعی انطباق نداشته باشد، نمی تواند کارکرد مورد نظر را با بازده مناسب ارائه دهد. فلاسفه عقل گرای نقاد توضیح می دهند که معیار نهایی صدق تطابقی، معیار اصلی مقبولیت دیگر رویکردها به صدق (از جمله رویکردهای پراگماتیستی) محسوب می شود[19].nnتکنولوژی ها برخلاف ادعای فیلسوفانی نظیر هایدگر فاقد ذاتند. آنها تنها واجد کارکردند. همین کارکردها موجب تمییز تکنولوژی های مختلف از یکدیگر می شود. کارکردها متناسبند با نیازهای کاربران و پاسخگو بدان نیازها هستند. کارکردهای یک ماشین لباسشویی با کارکردهای یک تلویزیون تفاوت دارد. کاربران می توانند بر حسب نیاز خود (و در حد ظرفیت هایی که که تکنولوژی ها واجدند) در کارکردهای آنها تغییر دهند و برخی از انها را حذف کنند و کارکردهای تازه ای بدان ها بیفرایند. به عنوان مثال اتومبیل های جدید در قیاس با اتومبیل های نخستین واجد کارکردهای تازه ای از قبیل بالشتک هوا، سیستم اتوماتیک بالابر شیشه، کمربند ایمنی، و … شده اند. کاربران می توانند با ابتکار شخصی کارکردهایی به تکنولوژی ها بیفزایند که در زمره کارکردهایی نبوده است که طراحان اولیه برای آنها درنظر گرفته بوده اند و یا بطور متعارف به آنها اِسناد داده می شده است. دو نمونه جالب توجه در این زمینه (که البته مشتی نمونه خروارند زیرا در هر لحظه در نقاط مختلف دنیا کاربران مستمرا در کار “تنظیم و دستکاری” در تکنولوژی های موجود برای رفع نیازهای عاجل خود هستند) مثال های ذیلند: نمونه نخست ابتکار دو سرباز یمنی است در استفاده از مسلسل کلاشنیکف برای انتقال برق از باتری یک اتومبیل به باتری یک اتومبیل دیگر و راه اندازی دومی. ابتکار دوم متعلق به یک مکانیک برزیلی است در تبدیل بطری پلاستیکی آب نوشیدنی به لامپ روشنایی با توان حدود 50 وات صرفا با استفاده از نور خورشید[20].nnکارکردهای تکنولوژی ها تنها برای کسانی قابل استفاده اند که در جهان معنایی ناظر به آن کارکردها که ابداع کنندگان مد نظر داشته اند، شریک باشند. به عنوان مثال یک تلفن همراه پیشرفته که دارای قابلیت های متنوع از پیام رسانی، نمایش ویدیو، ارائه اطلاعات روی شبکه اینترنت، ردیابی مکانی، و … است، برای یک بومی ساکن جنگلهای آمازون که هیچگاه چنین دستگاهی را ندیده است، واجد همان ظرفیت هایی نیست که برای یک کاربر مدرن قابل دسترس است.nnشناخت واقعیت در گرو شناخت قوانین بنیادین حاکم بر آنند. قوانینی که بر پدیدار های جزیی (اعم از پدیدارهای طبیعی یا برساخته آدمیان) حاکمند، قوانین پدیدار شناسانه یا تکنولوژیک نامیده می شوند. این قبیل قوانین (با ملاحظاتی) از قوانین بنیادین قابل استنتاجند[21].nnnمهندسی[22]nnمهندسی، با همه تنوعی که درزیر-مجموعه های آن به چشم می خورد به حوزه فراخ تکنولوژی تعلق دارد. مهندسی اما با دیگر تکنولوژی ها نظیر حسابداری، مدیریت هتل، رانندگی اتوبوس، اداره شهر، نانوایی، فروشندگی و … تفاوت دارد.nnمهندسی با “علم کاربردی[23]” نیز احیانا نباید یکسان گرفته شود. در این خصوص دو نکته باید توضیح داده شود. نخست آن که “علم کاربردی” برخلاف آنچه از عنوان غلط انداز آن احیانا به ذهن متبادر می شود، اساسا علم نیست. بلکه نوعی تکنولوژی است. علم با کاربرد سروکار ندارد بلکه صرفا معطوف به شناخت است. مارکس که می گفت “فلاسفه عالم را به شیوه های گوناگون تفسیر کرده اند. نکته اما در تغییر آن است”، فلسفه را با تکنولوژی خلط کرده بود.nnنگاهی ولو گذرا به تاریخ اندیشه روشن می سازد که معانی یی که با سه واژه “تکنولوژی”، “مهندسی”، و “علم کاربردی”، همراه شده در طول زمان دستخوش تغییرات اساسی شده است. به گفته اریک شاتزبرگ “تکنولوژی از کلمه یونانی ’تِخنه[24]‘ گرفته شده است که به همراه معادل لاتینی آن یعنی ’آرس[25]‘ در برگیرنده فعالییت های مختلف از فن خطابه و بیان تا نجاری، و از پزشکی تا مجسمه سازی است”[26]. اصطلاح “علم کاربردی”، آن گونه که رابرت باد توضیح می دهد “به وسیله ساموئل کالریچ در 1817 و به عنوان معادلی برای واژه آلمانی مصطلح کانت angewandte Wissenschaft جعل شده بود[27]”. واژه “مهندسی” نیز تاریخچه ای سرشار از افت و خیز دارد. در زبان انگلیسی واژه “علوم مهندسی[28]” (احتمالا به منزله معادلی برای واژه ای آلمانی با همین مضمون[29]) از نیمه دوم قرن نوزدهم رواج یافت. اما معنای آن از آن زمان تاکنون تغییر زیادی کرده است[30].nnجوزف آگاسی معتقد است علم کاربردی آن نوع فعالییت عملی است که به مدد آن امکان تحقق عملی یک طرح با استفاده از محاسبات مبتنی بر دانسته های علمی روز ارزیابی می شود و به اصطلاح در باره آن “محاسبات امکان سنجی[31]” به انجام می رسد[32]. به عبارت دیگر، متخصص “علم کاربردی” این نکته را مشخص می سازد که آیا یک مسأله خاص را می توان به عنوان نتیجه یک قانون پدیدار شناسانه یا تکنولوژیک و با استفاده از شرایط اولیه و مرزی مناسب استنتاج کرد یا نه. این استنتاج مشخص می سازد که آیا “علی الاصول” می توان مسأله را با استفاده از قانون مورد نظر حل کرد یا نه. اگر مساله “قابل حل” باشد، آنگاه تبدیل این راه حل “علی الاصول” به نتیجه واقعی و بیرونی وظیفه مهندس است.nnبه عنوان مثال، یک دانشمند نظری به نام جان هیگز در دهه 1960 با بهره گیری از محاسبات نظری و مدل های ریاضی وجود یک ذره بنیادین را (که به نام خود او بوزون هیگز نامیده شد) پیش بینی کرد. “دانشمندان کاربردی” که در واقع نوعی تکنولوژیست (یا دانشمند متعارف به تعبیر تامس کوهن” به شمار می آیند، با انجام محاسباتی نشان دادند برای ردیابی این ذره در روی زمین، به چه نوع شتابدهنده ای و با چه تراز انرژی نیاز است. ساخت این شتابدهنده اما به همت گروههای مختلف از مهندسان سازه، الکترونیک، برق فشار قوی، کامپیوتر، مخابرات، و … آنهم طی یک زمان نسبتا طولانی امکان پذیر شد[33].nnفعالییت مهندس (در بسیاری از موارد) فعالییتی متکی به پیروی از قواعد نیست. بلکه در گرو ارائه ابتکارات بدیع برای رفع مشکلاتی است که در هر قدم ممکن است در عمل پدید آید. یک نمونه در این زمینه به وسیله خانم نانسی کارترایت فیلسوف علم عرضه شده است. خانم کارترایت توضیح می دهد که چگونه مراحل طراحی یک آمپلی فایر و ساخت یک آمپلی فایر که بتواند بخوبی به انتظاری که از آن می رود پاسخ دهد، با یکدیگر تفاوت دارند[34]. مهندس می باید در نمونه ای که بر اساس محاسبات متکی به قوانین تکنولوژیک ساخته شده است دستکاری هایی ابتکاری انجام دهد که دستگاه بتواند به نحو مناسب کار کند. نمونه دیگری که می توان ذکر کرد کار ساختن اپرای مشهور شهر سیدنی در استرالیاست. زمانی که طراح دانمارکی این بنا (یورن ابرگ اوتزن[35]) در سال 1958 طرح خود را ارائه کرد، محاسبات امکان سنجی را در آن بر اساس قوانین پدیدار شناسانه (تکنولوژیک) مهندسی سازه به انجام رسانده بود. ساختن بنا اما که به وسیله شرکت مهندسی “سیویل و سیویک[36]” به انجام رسید، پانزده سال به طول انجامید و طی آن مهندسان شرکت ناگزیر شدند هزاران ابتکار بدیع برای تحقق عملی طرح ارائه دهند که هیچ یک در هیچ کتاب مهندسی سازه به چشم نمی خورد[37].nnمهندسان در دوران تحصیل، با برخی از جنبه های علم نظری که با فعالییت های آنان مرتبط است آشنا می شوند. آنگاه به کسب آن نوع توانایی برای حل مساله می پردازند که به رشته مهندسی خاص آنان ارتباط دارد. از آنجا که همه مسائلی که مهندسان باید حل کنند از نوع عملی است، “دانش و اطلاع” مهندس نیز با دانش نظری محض تفاوت دارد. پاره ای از آنچه مهندسان “می دانند” از معرفت نظری “قابل استنتاج” است. این استنتاج، چنان که پیشتر اشاره شد، مستقیم و سرراست نیست. کتاب های مهندسی سرشار از این قبیل “استنتاجات” است که از آنها می توان برای طراحی سیستم هایی که راه حل های خاص برای مسائل عملی خاص به شمار می آیند استفاده کرد. این بخش از “دانش” مهندسی ناظر به محتوایی است که می توان به آن نام “قوانین پدیدار شناسانه یا تکنولوژیک” داد. این قوانین که از قوانین بنیادین علوم “قابل استنتاجند”، به تنهایی برای “حل” مسائلی که مهندسان با آن مواجهند کفایت نمی کنند. یک مهندس خوب برخوردار از شمّی است که به وی امکان می دهد دانش نظری و اطلاعات مربوط به قوانین پدیدار شناسانه یا تکنولوژیک را با آنچه که در طول زمان از رهگذر تجربه های عملی فراچنگ آورده است به گونه ای بدیع برای حل مسائل عملی ناظر به ظرف و زمینه های خاص به کار گیرد. از آنجا که شمار ظرف و زمینه ها و تنوع آنها بسیار زیاد است، انطباق همه آموخته های مهندسی با شرایط متنوع امری نیست که به نحو مکانیکی و بر اساس پیروی از قواعد امکان پذیر باشد.nnاین نوع توانایی مهندسان را گیلبرت رایل “دانستن چگونگی انجام کارها[38]” لقب داده است و آن را با معرفت دانشمندان نظری که ناظر به “دانستن چرایی امور[39]” است در تقابل قرار می دهد[40]. هربرت سایمن تفاوت میان دانش نظری و فعالییت مهندسی را اینگونه صورت بندی کرده است: “در حالی که دانش نظری با این نکته سروکار دارد که امور چگونه اند، مهندسی به این که چگونه باید باشند توجه دارد”[41].nnچگونگی انجام کارها ( که نباید آن را با دانش مربوط به این که امور چگونه اند خلط کرد) می توان تا اندازه ای با استفاده از کتاب های راهنمای عمل نظیر کتاب های آشپزی یا رانندگی و نظایر آن تعلیم داد. بخشی از آن نیز در قالب رابطه شاگردی-استادی به صورت مستقیم به وسیله استاد به شاگرد تعلیم داده می شود. مثلا آموزش سازها یا آموزش چگونگی بالا و پائین بردن صدا در آواز خوانی، یا آموزش بهترین شیوه آجر چینی در کار بنایی و نظایر آن. همه افراد، خواه مهندس و خواه غیر مهندس، تا اندازه ای از این نوع مهارت و قابلیت برای انجام کارهای عملی برخوردارند. هرچند که استعداد افراد در این زمینه یکسان نیست. این نوع مهارت و قابلیت رابطه مستقیمی با میزان هماهنگی میان دست (بدن) و مغز (ذهن) شخص دارد. در عین حال این مهارت تا اندازه زیادی از رهگذر دست و پنجه نرم کردن با مسائل واقعی فراچنگ آورده می شود. اما در این زمینه، همانگونه که گذشت استعدادهای فطری و بالقوه اشخاص نیز (که بطور ژنتیکی در افراد درج می شود) تأثیر زیادی دارد. در حوزه مهندسی، یک مهندس توانا با ترکیب استعداد جبلی خود با مهارتی که از رهگذر تجربه های زیسته و تعلیم استاد و دانش نظری فراهم اورده است، قابلیتی را برای “دیدن” راه حل مسائل عملی در قلمرویی که با آنها از پیش آشناست، هرچند در ظرف و زمینه های تازه ای با آنها مواجه می شود، بسط داده است.nnیک مهندس انگلیسی، جی، اف، سی راجرز حرفه مهندسی را این گونه تعریف می کند:nnمهندسی به رویّه ای اشاره دارد مشتمل بر سازماندهی طراحی و ساخت و [به کار گیری] هر نوع مصنوع یا برساخته ای که جهان فیزیکی اطراف ما را به گونه ای تغییر می دهد که به برخی از نیازهای شناخته شده ما پاسخ دهد[42].nnبر طبق تعریف بالا، وظیفه اصلی مهندس عبارت است از سازماندهی، در معنای ایجاد و ابداع طرح های مورد نظر در پاسخ به مسائل معین (مرحله طراحی و برنامه ریزی)، فرایند تبدیل طرح های مورد اشاره به محصولات و مصنوعات نهایی (مرحله ساخت)، و به کارگیری این برساخته ها در پاسخگویی به نیازهای افراد (مرحله کاربرد) [43].nnبرخی از نویسندگان با ابتناء به تمایزی که تامس کوهن میان “علم متعارف” و “علم انقلابی” برقرار ساخته است[44]، میان “تکنولوژی متعارف” و “طراحی متعارف” از یکسو و “تکنولوژی انقلابی” و “طراحی ریشه ای و رادیکال” از سوی دیگر تفاوت گذارده اند[45]. تامس کوهن علم متعارف را به منزله “یک فعالییت حل معما[46]” تلقی می کرد. مقصود وی آن بود که علم متعارف نوعی فعالییت ” روی غلتک افتاده و روال یافته[47]” است که در آن راه حل های مسائل مشخص با تکیه به الگوهای معین به شیوه ای متکی به قاعده و بر اساس پیروی از گام های مشخص که همگی در پارادایم معینی که علم متعارف بدان تعلق دارد تعریف شده اند، به انجام می رسد[48]. در برابر، “علم انقلابی” به دوره های خاصی ارجاع دارد که در آن تحولات اساسی نظری رخ می دهد و تغییر در پارادایم غالب به وقوع می پیوندد. از توضیح بالا روشن می شود که در رویکرد تامس کوهن، علم، به تکنولوژی تقلیل می یابد.nnادوارد کنستانت “تکنولوژی متعارف” را به منزله “آنچه که جوامع تکنولوژیک معمولا انجام می دهند – مشتمل بر بهبود بخشیدن به سنت تکنولوژیک پذیرفته شده و یا راه حل های ارائه شده به وسیله آن، تحت شرایط سخت گیرانه تر جدید” تعریف می کند[49]. والتر وینسنتی نیز با الهام از این تعریف، “طراحی متعارف” را اینگونه تعریف می کند”آن نوع طراحی که در تکنولوژی متعارف مرسوم است. مهندسی که با این نوع طراحی سروکار دارد، از آغاز می داند که دستگاههای مورد نظر چگونه کار می کنند و ویژگیهای متعارف آنها چیست[50]”. از سوی دیگر طراحی ریشه ای یا انقلابی بکلی متفاوت است. “در طراحی انقلابی، این که دستگاه یا سیستم مورد نظر چگونه باید شکل بگیرد یا حتی این که چگونه کار می کند، تا حد زیادی ناشناخته است. طراح هیچگاه با چنین دستگاه یا سیستمی سر و کار نداشته است … مسأله برای او عبارت است از طراحی چیزی که به گونه ای کار کند که ضمان کافی برای تحولات آتی فراهم آورد. [51]”nnطراحی متعارف یک فعالییت تطوری است. بهبود بخشی ها به طرح ها و راه حل های موجود به شیوه ای تدریجی پدیدار می شود. تحولات تدریجی در محیط که از راه آوندهای محیطی جذب می شوند اندک اندک زمینه را برای تغییرات ظریف بعدی در راه حل ها و دستگاه های موجود هموار می سازند. باید تأکید کرد که در در حوزه طراحی متعارف و تکنولوژی متعارف نظیر علم متعارف بخش اعظم آنچه که هر روزه صورت می پذیرد به قلمرو “علم کاربردی”، تکنولوژی و مهندسی تعلق دارد. به عبارت دیگر “به ازاء هر یک مهندس طراح نوآور، هزاران مهندس طراح متعارف وجود دارند که تکنولوژی های موجود را ترکیب می کنند و این ترکیب ها را مورد آزمایش قرار می دهند و تا اندازه دستکاری می کنند و کارکردشان را بهبود می بخشند تا بالاخره به راه حل های رضایت بخش برای مسائل مورد نظر دست یابند[52].”nnفقهnnفقیه یک مهندس است. این نکته را با مقایسه وظایف فقیه و مهندس بهتر می توان درک کرد. مرحوم آقای محمود شهابی در کتاب قواعد فقه، این رشته را اینگونه معرفی می کندnnعلم فقه، تأسیس و تدوین شده تا در باره احکام پنجگانه تکلیفی (وجوب، استحباب، حرمت، کراهت، و اباحه) و احکام وضعی (از قبیل سببیت، شرطیت، مانعیت، صحت و فساد و امثال اینها) به لحاظ این که این احکام از آثار و شئون افعال مکلف می باشند بحث به عمل آید. پس موضوع علم فقه “افعال مکلفان است” که از عوارض ذاتی آنها ” احکام تکلیفی و وضعی” گفت و گو می شود[53].nnاز تعریف بالا، صرفنظر از میزان دقت آن، می توان دریافت که مسائلی که فقها با آن سروکار دارند، نظیر مسائلی که مهندسان با آن درگیرند، همگی از سنخ مسائل عملی است. از این گذشته، مقولاتی که مرز فعالیت های فقیه را معین می کنند، یعنی پنج نوع حکم یا تکلیف شرعی (وجوب، استحباب، حرمت، کراهت، و اباحه) مشابه مقولاتی است که مرز فعالییت های مهندسان را مشخص می سازد یعنی: آنچه باید انجام دهند، آنچه نباید انجام دهند، آنچه عمل بدان توصیه می شود، آنچه که بهتر است از آن پرهیز شود، و آنچه که مهندس در انجام یا عدم انجام آن مختار است و در هر حالت خرده ای بر او گرفته نمی شود. به این نکته باید توجه داشت که فتوای فقیه در مورد خود او نیز جاری است و بنابراین پنج مقوله ذکر شده صرفا ناظر به مقلدان نیست.nnنکته ای که در مورد شباهت کار مهندس و فقیه ذکر شد می توان در باره شباهت میان کار یک پزشک (یا جراح) نیز بیان کرد. فقیه، مهندس و پزشک همگی درگیر فعالییت های عملی ناظر به مسائل خاص هستند. هر سه سروکارشان با “طراحی متعارف”، “برساختن”، و “عمل/کاربرد” است.nnاندیشوران مسلمان در دوران گذشته به این نکته که فقه و پزشکی، تا اندازه ای با یک دیگر شباهت دارند توجه کرده بودند. مقایسه میان طب جسمانی و طب روحانی یکی از موضوعات آشنا در نوشته های اندیشوران مسلمان در دوره کلاسیک است. به عنوان مثال غزالی در احیاء العلوم پس از تعریف فقه به عنوان یکی از اقسام علم که آموختنش شبیه پزشکی واجب کفایی است در کوشش برای دفع یک شبهه مقدر در باره ارتباط فقه و پزشکی می گوید:nnسوال: پس اگر گویی [چرا] فقه را با طب برابر کردی ، چه طب نیز به دنیا متعلق است و آن تندرستی است، و صلاح دین نیز بدان متعلق است، و این تسویه خلاف اجماع مسلمانان است؟nجواب: بدان که تسویه لازم نیست، بل میان ایشان فرق است و فقه از طب شریفتر است به سه وجه:nاول آنکه علم شرعی است، این از پیغامبری مستفاد است، به خلاف طب که آن از علم شرع نیست.nدوم آنکه هیچ کس از سالکان راه آخرت البته از آن بی نیاز نیست – نه تندرست و نه بیمار – و به طب جز بیماران را حاجت نبوَد و ایشان کم اند.nسوم آن که فقه مجاور علم آخرت است، بدانچه او نظری است در کارهای جوارح، و این کارها از صفات دل زاید: کار های ستوده از صفات ستودهء دل – که رهاننده است در آخرت – و کارهای نکوهیده از صفات نکوهیده، و پوشیده نیست اتصال جوارح به دل.nو اما تندرستی و بیماری از صفات مزاج و اخلاط زاید، و آن از صفات تن است نه از صفات دل. پس هر گاه که فقه را به طب اضافت کنی، شرف فقه ظاهر شود، و چون علم آخرت را به فقه اضافت کنی، شرف علم آخرت روشن گردد[54].n nnدر حالی که استدلال غزالی در خصوص برتری فقه بر پزشکی از حیث تأثیری که بر رشد علوم و تکنولوژی در زیستبوم معرفتی جهان اسلام می گذارد حائز اهمیت است[55]، این نکته را که در نظر محققان مسلمان میان فقه و طب قرابتی برقرار است، آشکار می سازد.nnبررسی جنبه های معرفتی سلطه فقه در حوزه های علمیه، در قیاس با دیگر رشته هایی که در زیستبوم معرفتی جهان اسلام رشد کرد، می باید در فرصتی فراخ تر و در مقامی دیگر دنبال شود. در این جا صرفا می توانم به این نکته اشاره کنم که جایگاه اجتماعی و سیاسی فقه آن را به پرجاذبه ترین رشته در نظر اکثریت کسانی که به تحصیل در زمینه معارف سنتی روی می آورند، بدل ساخته است. یک نتیجه این امر آن بوده است که دیگر حوزه ها و رشته ها در قلمرو آنچه که اصطلاحا “علوم اسلامی” نامیده می شود از توجهی که شایسته آن بوده اند محروم مانده اند.nnفقیهان نظیر مهندسان به مسائل خاصی که به نیازهای غیر معرفتی افراد راجع است و یا ناظر به زمینه سازی ابزاری برای تسهیل تکاپو در مسیر پاسخگویی به نیازهای معرفتی آنان است، توجه دارند. به عنوان مثال، فقیه به مؤمنان می آموزد که چگونه وضو بگیرند، یا چگونه نماز بخوانند، یا چگونه آداب حج بجای آورند، یا چگونه تجارت و معاملات خود را مطابق آداب شرع به انجام برسانند، و بسیاری دیگر امور مشابه آنچه ذکر شد. همگی این قبیل امور با آنچه که “مسائل فقهی” و “قواعد فقهی” نامیده می شوند ارتباط دارند[56].nnمسائل و قواعدی که در فقه مورد توجه است نظیر مسائل و قواعدی که در مهندسی محل اعتناست جنبه پدیدار شناسانه دارند. قواعد فقهی، نظیر قوانین مهندسی، پدیدار شناسانه اند. همچنان که قوانین پدیدار شناسانه یا تکنولوژیک در مهندسی از قوانین بنیادی در علوم قابل استنتاجند، قواعد فقهی نیز از منابع اصلی فقهی یعنی قران و سنت و عقل و اجماع قابل استنتاجند.nnفقها نظیر مهندسان در دوران تحصیل به منظور کسب توانایی های لازم برای حل مسائل مورد نظر در حوزه خود تربیت می شوند. فقیه (که معمولا مرد است) تحقیقات خود را در زمینه دستیابی به مسائل نظری-معرفتی بنیادین دنبال نمی کند. دلمشغولی او اولاً و اصالتاً ناظر به مسائل عملی است.مع هذا فقیه برای آن که بتواند بخوبی از عهده حل مسائل بر آید می باید تا اندازه ای از دانش های نظری در ارتباط با موضوعاتی که بدان ها توجه دارد آگاهی داشته باشد.nnدانش های نظری در فقه، نظیر علوم، جنبه تجویزی ندارند بلکه شأن توصیفی دارند. دعاوی علمی-معرفتی چیزی دربارهی اینکه چه گونه میتوان یک مساله عملی را حل کرد یا ابزاری را ساخت، یا دستگاهی را تکمیل کرد، یا روشی را به کار گرفت و یا تغییری در واقعیت به وجود آورد، بیان نمی کنند. حداکثر میتوان به دلالت معنایی از این دعاوی توصیفی، نوعی تجویز استنتاج کرد. و این تجویزها نیز صرفا سلبی هستند. یعنی مرزهای آنچه را که فراگذری از آن بر مبنای فهم علمی یا معرفتی موجود ممکن نیست، بیان میکنند[57].nnحل مسائل عملی، به معنای ایجاد تغییر در واقعیت بیرونی است. این امر به مدد ابتکار و شمّ و قریحه مهندس و فقیه امکان پذیر می شود. دانش نظری مهندس یا فقیه به او کمک می کند تا راه حلی ارائه کند که با قوانین پدیدار شناسانه شناختته شده انطباق بیشتری داشته باشد و به این اعتبار درجه خطای احتمالی آن پائین تر باشد.nnتوجه شود که در مسائل مهندسی، نظیر مسائل فقهی، هرچند معیارهای پراگماتیستی در بدو امر (prima facie) به کار گرفته می شوند. اما این معیارها در نهایت به صدق تطابقی تکیه دارند و اعتبار خود را از آن کسب می کنند.nnفقها نظیر مهندسان راه حل های خود را با شرایطی که از آن با عنوان “موقعیت-مساله problem-situations ” یاد می شود و ظرف و زمینه را مشخص می سازد که مسأله در آن برجسته می شود و راه حل در آن به کار گرفته می شود، تطبیق می دهند. برای مثال، حکم دینی در خصوص اوقات شرعی برپا داشتن نماز و روزه گرفتن در کشورهای اسکاندیناوی با احکام مشابه در مناطقی که نزدیک تر به عرض جغرافیایی عربستان هستند تفاوت دارد.nnتعریف فقها از “موقعیت-مساله” نیز موجب می شود راه حل های پیشنهادی آنان با یکدیگر تفاوت پیدا کند. فتوایی که ایت الله بیات زنجانی در سال گذشته در خصوص جواز نوشیدن آب در ماه رمضان (در وضع و حال خاص) برای روزه دار صادر کرد و نظر آیت الله مکارم شیرازی در مورد این فتوا نمونه ای از این اختلاف راه حل های پیشنهادی فقها برای مسائل معین به واسطه اختلاف در تلقی آنان از “موقعیت-مساله” هاست.nnآیت الله بیات در فتوای خود بیان داشت:nnبا استناد به موثقه عمار و روايت مفضل ابن عمر از امام صادق(ع) كه در باب 16 وسايل الشيعه از ابواب «من يصحّ منهُ الصّوم» آمده است، كساني كه روزه ميگيرند ولي تاب و تحمل تشنگي را ندارند، فقط به اندازهيي كه جلوي تشنگي شان را بگيرد ميتوانند آب بنوشند و در اين حالت روزه شان باطل نبوده و قضا هم ندارد.[58] nnآیت الله مکارم شیرازی در واکنش به این فتوا چنین موضعی اتخاذ کرد:nnبه گزارش مهر، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی، بعد از ظهر دوشنبه در جلسه تفسیر قرآن کریم که در ایام ماه مبارک رمضان در شبستان امام خمینی(ره) حرم مطهر حضرت معصومه(س) برگزار میشود در سخنانی، با اشاره به فتوای جنجالی درباره آب نوشیدن روزهداران اظهار داشت: در دهان برخیها انداختهاند که وقتی روزه دار تشنه شد و تاب و تحمل تشنگی را نداشت، میتواند برای رفع تشنگی آب بخورد در حالی که روزه او نیز صحیح است.nوی عنوان کرد: در این صورت کافی است که روزه داران کوزهای آب در کنار خود قرار دهند و هرگاه تشنه شدند، برای رفع تشنگی بنوشند! در این صورت باید پرسید اگر کسی روزه دار باشد و چند لیوان آب بخورد این چگونه روزه داری است! … وی افزود: در این فتوا استناد به روایتی شده که هم از نظر سند و هم از نظر دلالت زیر سئوال است و اگر هم فرض بر صحت حدیث باشد در میان فقها، احدی چنین فتوایی نداده است و این گفته خلاف اجماع فقهای اسلام است و بالاتر از آن احتمال دارد خلاف ضرورت دین باشد[59].n nnبه عنوان یک مثال دیگر در خصوص حساسیت فتاوای فقها به ظرف و زمینه هایی که مسائل در آنها مطرح می شوند می توان به توضیح المسائلی که آیت الله سیستانی برای کسانی تدوین کرده است که در کشورهای غربی زندگی می کنند اشاره کرد. این رساله که با عنوان فقه برای غرب نشینان به فارسی نیز ترجمه شده است[60] حاوی پاسخ به مسائلی است که در ظرف و زمینه کشور های غربی (غیر مسمان) برای مسمانان مطرح می شود.nnدو نمونه فتوا از این کتاب که در ذیل آمده است، تفاوت میان “مسأله-موقعیت” ها را روشن تر می شازد.nnمسئله 153: هرگاه نقل جنازه مسلمان به یک کشور اسلامی هزینه زیادی لازم داشته باشد، ایا می توان او را در گورستان غیر مسلمانان از پیروان ادیان آسمانی به خاک سپرد؟nnجواب- دفن کردن مسلمانان در گورستان کافران جایز نیست مگر آن که گورستان منحصر به آن باشد و ضرورتی که تکلیف را برطرف کند پیش بیاید.nnمسئله 474- در مدارس رسمی انگلستان و شاید برخی کشورهای غربی دیگر برای دختران و پسران جوان ماده درسی ویژه ای در زمنیه مسائل جنسی می گنجانند … آیا شاگرد جوان در چنین کلاسی می تواند حاضر شود و آیا والدین باید جلو فرزندان را بگیرند هرگاه جوان خود به شرکت در آن کلاس رغبت نشان دهد و بپندارد که این اطلاعات در آینده برای او مفید خواهد بود؟nnجواب- اگر حضور در این کلاس همراه با حرام نباشد مانند نگاه شهوانی و یا در اثر آموزش جنسی به انحراف اخلاقی کشیده نشود مانعی ندارد.nnنظیر مهندسان، همه فقها از یک درجه توانایی برای حل مسائل عملی برخوردار نیستند. برخی فقها در این زمینه از قابلیت و حدت ذهن بیشتری برخوردارند. تفاوت های ظریفی که در راه حل های پیشنهادی فقها برای مسائل واحد به چشم می خورد نه تنها (تا اندازه ای) نشان دهنده توانایی فردی هر فقیه برای حل مسائل است بلکه نوع برداشت و تفسیر او را از “مساله-موقعیت” مورد نظر نیز منعکس می سازد.nnمرحوم آیت الله استاد مطهری سال ها پیش در مقاله “تأثیر جهان بینی فقیه” بر فتاوایش به این مسأله اشاره کرده بود:nnاگر كسی فتواهای فقها را با یكدیگر مقایسه كند و ضمناً به احوال شخصیه و طرز تفكر آنها در مسائل زندگی توجه كند می بیند كه چگونه سوابق ذهنی یك فقیه و اطلاعات خارجی او از دنیای خارج در فتواهایش تأثیر داشته به طوری كه فتوای عرب بوی عرب می دهد و فتوای عجم بوی عجم، فتوای دهاتی بوی دهاتی می دهد و فتوای شهری بوی شهری[61].nnمثالی که بخوبی نکته مورد نظر استاد شهید را روشن می سازد مقایسه فتوای علامه سید حسین فضل الله مجتهد لبنانی و ایت الله سید صادق شیرازی مجتهد عراقی در باره مناسک عزاداری امام حسین (ع) است. علامه فضل الله زنجیر زنی و قمه زنی را جایز نمی داند در حالی که آیت الله شیرازی بر جواز و استحباب آنها فتوا می دهد[62].nnمهندسان میان رویکرد بهینه به راه حل ‘optimisation’ و مقوله دیگری که آن را ‘satisficing’ می نامند تفاوت قائل می شوند. دومی به راه حل هایی اشاره دارد که بهترین به شمار نمی ایند اما قابل قبول و کم و بیش رضایت بخشند[63]. این دو مقوله را عینا می توان در فتاوای فقها نیز مشاهده کرد. فتاوایی که به نحو قاطع بر ضرورت عمل به آنها تأکید شده است، نماینده مواردی هستند که فقیه در مورد راه حلی که بدان دست یافته است به یقین رسیده و فتوای پیشنهادی را بهینه تلقی می کند. اما فتاوایی که با عنوان “احتیاط واجب” مشخص شده اند حکایت از مواردی دارند که فقیه راه حل پیشنهادی را بهترین تلقی نمی کند بلکه تنها آن را رضایت بخش می داند. دقیقا به همین دلیل است که فقها به مقلدین خود اجازه می دهند در مورد فتاویی که با شرط احتیاط واجب مشخص شده اند می توانند در صورت تمایل به فتوای فقیه دیگری مراجعه کنند. این انعطاف عملی در مواردی بسیار کمک کار است. یک نمونه واقعی آن مربوط به مورد مقلدی است که پدر و مادر همسرش در زمره اهل کتابند و او از قضای روزگار ناگزیر است با آنان زیر یک سقف زندگی کند اما مجتهدی که او از وی تقلید می کند در مورد طهارت اهل کتاب فتوای “احتیاط واجب” را صادر کرده است. در چنین حالتی مقلد می تواند با مراجعه به مجتهدی که اهل کتاب را طاهر می داند خود را از یک معضل عملی بسیار جدی رها سازد.nnفقها نظیر مهندسان غالبا برای حل مسائل عملی ناگزیر وضع و حال خاص حاکم بر مسأله را برای خود بازسازی کنند تا بتوانند به نحو دقیق تری محدودیت های عملی حاکم بر آن را مشخص سازند. یک نمونه آشنا در این زمینه داستان علامه حلی و فتوای مربوط به طهارت آب چاهی است که جسد حیوانی مرده در آن یافت شده است. ماجرا را شهید مطهری اینگونه شرح می دهد:nnبرای علامه ی حلّی این مسئله ی فقهی مطرح شده بود كه اگر حیوانی در چاه بمیرد و باعث شود كه میته ی نجس در چاه باقی بماند، با آب چاه چه باید كرد؟ اتفاقاً در این هنگام حیوانی در چاه آب خانه ی علامه ی حلّی افتاد و او ناگزیر بود برای خود نیز استنباط حكم بكند. در این مورد به دو طریق امكان حكم كردن وجود داشت: اول اینكه چاه را بكلی پر كنند و از چاه دیگری استفاده نمایند و دیگر اینكه مقدار معینی از آب چاه را خالی كنند و از بقیه آب بلااشكال استفاده كنند. علامه ی حلّی متوجه شد كه در مورد این مسئله نمی تواند بدون غرض حكم كند زیرا نفع خود او هم در قضیه مطرح بود. این بود كه دستور داد ابتدا چاه را پركنند و بعد با خیال راحت و بدون فشار وسوسه ی نفس به صدور حكم و ارائه ی فتوا پرداخت[64].n nاکثریت فقها، دقیقا نظیر اکثر مهندسان، عموما درگیر فعالییت هایی هستند که به “طراحی های متعارف” ارتباط دارد. یعنی مسائلی در قلمرو امور کم و بیش متعارف و آشنا. در این موارد آنان از تخصص و مهارت خود برای ارائه راه حل هایی که تا اندازه ای استوار بر راه حل های پیشین در مورد مسائل کم و بیش مشابه است استفاده می کنند. به این ترتیب راه حل مسائل جدید تا حد زیادی در همان چارچوب و قالب معرفتی-تکنولوژیک قرار دارد که مسائل پیشین در قالب آن پاسخ داده شده اند. آنچه در این راه حل ها تازه است، عمدتا (هرچند نه بالتمام) ناظر به تحولاتی است که تکنولوژی پدید آورده است و فقیه با توجه به امکانات تازه ای که بوجود آمده است به نیازی که پیشتر بدان با تکیه به تکنولوژی های قدیمی تر پاسخ داده می شد، با نظر به امکانات جدید راه حلی ارائه می دهد. یک نمونه در این زمینه فتوای آیت الله صانعی در این خصوص است که می توان در هنگام استحمام و دوش گرفتن متعارف ، نیت غسل بدل از وضو کرد و نماز را با همین غسل و بدون وضو گرفتن به صورت جداگانه بجا آورد. نیاز به توضیح نیست که این غسل با غسل جنابت تفاوت دارد[65].nnنگاهی به تاریخ فقه و فقاهت آشکار می سازد در قیاس با فقیهان و مجتهدان متعارف (در معنایی از این اصطلاح که پیشتر توضیح داده شده) شمار فقیهان مؤسس بسیار کمتر است. فقیهان مؤسسان، افراد نوآوری هستند که با مسائل مستحدثی که پیشینه ای نداشته اند و از اهمیت و ثقل فراوان برخوردارند دست و پنجه نرم می کنند و راه حل های بدیعی ارائه می دهند که زمینه ساز تحولات مفهومی و نگرشی اساسی می شود. یک نمونه در این زمینه مرحوم آیت الله خمینی است که نظریه ولایت فقیه را مطرح ساخت و در چارچوب این نظریه، فتوایی انقلابی در باره حدود اقتدار حکومت اسلامی در توقف یا تعطیل احکام ثانوی صادر کرد.nn باید عرض کنم حکومت ، که شعبه یی از ولایت مطلقه ً رسول الله (ص) است، یکی از احکام اولیه اسلام و مقدم بر تمام احکام فرعیه و حتی نماز و روزه و حج است حاكم ميتواند حتي مساجد را در موقع لزوم تعطيل كند و مسجدي كه ضرار باشد در صورتيكه بدون تخريب نشود، خراب كند حکومت می تواند قرار دادهای شرعی را که خود با مردم بسته است، در موقعی که آن قرار داد مخالف مصالح کشور اسلام باشد، یک جانبه لغو کند و می تواند هر امری را، چه عبادی و یا غیر عبادی باشد که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، مادامی که چنین است از آن جلوگیری کند. حکومت می تواند از حج که از فرایض مهم الهی است در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی دانست، موقتاٌ جلوگیری کند. آن چه گفته شده است تاکنون و یا گفته می شود، ناشی از عدم شناخت ولایت مطلقه الهی است. آن چه گفته شده است که شایع است مزارعه و مضاربه و امثال آنها با این اختیارات از بین خواهد رفت، صریحا ٌ عرض می کنم فرضاٌ چنین باشد، این از اختیارات حکومت است.[66]nnنگاهی ولو گذرا به توضیح المسائل هایی که به وسیله فقیهان و مجتهدان طی چند یک صد سال گذشته تحریر شده است بخوبی نشان می دهد که همه این متون دقیق نظیر کتاب های راهنما handbooks-manuals که به وسیله مهندسان و به منظور توضیح نحوه عمل دستگاهها و نحوه کار با آنها تحریر می شود، به مؤمنان در باره نحوه انجام تکالیف شرعیشان توضیح می دهند. این توضیح المسائل ها همگی عینا نظیر کتاب های راهنمای تألیف مهندسان با گذشت زمان دستخوش تغییر و تحول شده اند. شماری از مسائل که دیگر در زمره نیازهای مؤمنان نبوده است، دقیقا نظیر تکنولوژی هایی که از دور خارج می شوند، از توضیح المسائل ها حذف شده اند و در جای آنها فتاوای تازه قرار گرفته است تا پاسخگوی تحولات جدید باشد. در محتوای برخی از فتاوایی که محفوظ نگاه داشته شده است نیز تغییراتی پدید آمده تا راه حل پیشنهادی را دقیق تر و کارآمدتر کند. به عنوان مثال آیت الله سیستانی در ویرایش های جدیدتر توضیح المسائل خود در شناخت مجتهد اعلم شرط تازه “اورعیّت” را علاوه بر اعلمیت اضافه کرده است. در رساله های کنونی دیگر از آزادی بردگان به عنوان کفاره گناهان ذکری به میان نمی آید. در عوض فتاوایی در باره بارورسازی مصنوعی IVF یا تغییر جنسیت به چشم می خورد که در رساله های پیشین نشانی از آنها نیست.nnمشابهتی دیگری که میان مهندسان و فقها به چشم می خورد که در هر دو گروه، شمار قابل توجهی (اگر نه جملگی) به اشتباه بر این باورند که در حل مسائل از روش های استقرایی بهره می گیرند. در میان فقهای معاصر تنها مرحوم آیت الله صدر بود که به مسأله استقراء توجه کرد و کوشید معضل آن را حل کند. اما او نیز همچون دیگر فقها بر این باور بود که استقراء یک ابزار گریز ناپذیر و ضروری برای استنباطات فقهی است[67].nnشباهت دیگر میان فقه و مهندسی در آن است که در هر دو تکنولوژی، مسائلی که در تراز بالاتری از انتزاع و تجرید مفهومی قرار دارند نسبتا کمتر ساختار یافته و تدقیق شده اند. در حالی که مسائلی که ملموس ترند از ساختار مفهومی روشن تری برخوردارند. تأثیر ظرف و زمینه ها بر فرایند طراحی و یافتن پاسخ برای مسائلی که در تراز بالاتری از انتزاع واقعند به مراتب بیشتر از مسائلی است که در تراز پائین تری از انتزاع واقعند و ملموس تر و عینی ترند.nnیک وجه شبه مهم دیگر میان فقه و مهندسی آن است که هم فقیهان و هم مهندسان با هدف دستیابی به یقین کار خود را دنبال می کنند. یقین البته امری معرفتی نیست و با جنبه های روانشناسانه کار دارد. مهندسان برای دستیابی به یقین حاشیه ایمنی محصولات و فراورده ها را افزایش می دهند. این امر البته بازده را پائین می آورد. اما در عوض ضریب خطر را پائین می آورد. فقیهان در مقابل به انباشت بینه های مؤید روی می آورند که موجب می شود یقین شخصیشان افزایش یابد.nnنکته دیگری که باید در خصوص شباهت میان کار فقیهان و مهندسان مورد توجه قرار گیرد این است که گفته می شود کار فقیهان موضوع شناسی است و نه تعیین مصداق. تعیین مصداق بر عهده مقلد است[68]. صورتبندی کلی فتاوای فقیهان چنین است: “در فرض سئوال، حکم این چنین است”. با توجه به این نکته ممکن است در اینجا این تصور پدید آید که در اینجا یک تفاوت اساسی میان کار فقیهان و مهندسان آشکار شده است زیرا مهندسان به نحو جزیی با مسائل درگیر می شوند. اما اندکی تأمل روشن می سازد که این شبهه دقیق نیست و در این زمینه نیز کار مهندسان و فقیهان عینا نظیر هم است.nnابتدا باید به این نکته توجه شود که اصطلاح “کار فقیه موضوع شناسی است نه تعیین مصداق” تا اندازه ای غلط انداز است. این از مواردی است که باید به قول ویتگنشتاین مواظب بود بازیگری زبان ما را به اشتباه نکشاند. کار فقیه ارائه راه حل به شیوه ای کلی برای مسائل خاص است. کاربرد راه حل پیشنهادی بر عهده مقلد است.nn مهندسان نیز در ساخت دستگاه ها و تکنولوژی ها و ارائه راه حل ها برای رفع نیازهای مصرف کنندگان صرفا جنبه های کلی را سامان می دهند اما به کارگیری دستگاهها و راه حل ها در ظرف و زمینه های خاص و به شیوه های مشخص کاملا بر عهده مصرف کنندگان نهایی است و مهندسان در آن هیچ دخالتی ندارند. به عنوان مثال، مهندسی که یک ماشین لباسشوئی را طراحی و روانه بازار کرده است به مصرف کننده در باره نحوه استفاده از دستگاه توضیحات لازم را ارائه می کند. اما این که مصرف کننده دستگاه را مثلا در کدام روزهای هفته به کار اندازد یا آن را در کدام بخش منزل خود قرار دهد و یا چه نوع البسه ای را با آن شستشو دهد، همگی مسائلی کاملا جزیی و مربوط به مصرف کنندگانند و مهندسان در آن دخالتی ندارند. همین امر در مورد ساخت یک پل نیز صادق است. این که استفاده کنندگان از پل در چه ساعاتی آن را مورد استفاده قرار دهند. رنگ یا شکل اتومبیل هایی که بر روی آن تردد می کند چه است، دفعاتی که پل در طی شبانه روز مورد بهره برداری قرار می گیرد چه تعداد است همگی در زمره مواردی است که مصرف کنندگان در مورد آن تصمیم می گیرند.nnاین نکته نیز نباید مورد غفلت قرار گیرد که مقلدان هستند که توجه فقیهان را به مسائل جلب می کنند. یعنی نیاز های آنان است که فقیهان را به تکاپوی برای یافتن راه حل وا می دارد. این امر عینا در مورد مهندسی نیز صادق است. در موردی که فقیهی یا مهندسی شخصا با یک مسأله برخورد کنند و آن را به عنوان یک نیاز که دامنگیر دیگران نیز می شود مورد توجه قرار دهند، در واقع از موضع یک مقلد یا مصرف کننده با مسأله مواجه شده اند. البته برای حل مسأله باید موضع خود را تغییر دهند و در جایگاه فقیه یا مهندس قرار گیرند.nnهم مهندسان و هم فقها با راه حل های ژنریک سروکار دارند که در آنها حدود کاربرد راه حل بر اساس شرایط خاصی که مقلد یا مصرف کننده با آن روبروست تعیین می شود. از آنجا که دامنه تنوعات مربوط به ظرف و زمینه های خاص نامتناهی است، مقلدان و مصرف کنندگان سهم بسیار مهمی در تنوع بخشیدن به راه حل های پیشنهادی فقیهان و مهندسان دارند. اینان با طرح نیازهای خاص خود، فقیهان و مهندسان را وادار می سازند به مسائل تازه ای بیندیشند که خود هیچگاه در معرض آن قرار نداشته اند.nnیک نکته دیگر، از شمار بسیاری نکته ها که می توان در باره رابطه فقه و مهندسی و علوم مورد توجه قرار داد این که ممکن است فقیهی فیلسوف و متکلم و مفسر نیز باشد و در این صورت پیش زمینه های دانشی وی در این رشته ها بر دیدگاه وی در خصوص واقعیت (خواه واقعیتی که در متن منعکس است و خواه واقعیت بیرونی) تأثیر می گذارند. این تأثیر خود را در نوع راه حل های عملی که وی در مقام فقیه بدانها فتوا می دهد بازتاب می یابد. در این صورت آیا نمی توان گفت که کار فقیه منحصر به نوعی عملکرد مهندسی نیست بلکه با جنبه های نظری نیز ارتباط تنگاتنگ دارد[69]؟nnیک نمونه واقعی فقیهی که در پرسش بالا مورد توجه قرار گرفته است غزّالی است که هم فیلسوف است و هم متکلم و هم فقیه. در تهافت الفلاسفه غزّالی پس از نقد دیدگاه های فیلسوفان از یک منظر فلسفی، در آخرین صفحه کتاب ناگهان کلاه فقاهت بر سر می گذارد و فتوایی درشت در باره کفر فیلسوفان صادر می کند. نکته ای که باید در این خصوص مورد عنایت قرار گیرد آن است که فقیهی مانند غزّالی، اگر واجد تخصص های دیگر نیز باشد، در هنگام پرداختن به هر یک از آن تخصص ها، بالضروره از کسوت فقاهت خارج می شود و شأنی را به خود می گیرد که ضروری آن تخصص است. این معنا بخوبی در همان کتاب تهافت الفلاسفه آشکار است. غزالی در سرتاسر کتاب، الاّ آخرین صفحه آن، در مقام یک فیلسوف، سرگرم ارزیابی نقادانه دیدگاه های فلاسفه است. در صفحه آخر کتاب که از کسوت فیلسوفی بیرون می رود و جامه فقاهت بدر می کند، لحن و رویکردش بکلی تفاوت می یابد. به عبارت دیگر، فقیه بما هو فقیه، چنان که در مقاله توضیح داده شد، صرفا دلشمغول مسائل عملی و ارائه راه حل برای آنهاست. اما شخص فقیه، می تواند فیلسوف یا متکلم یا مفسر نیز باشد. در همه احوال اخیر، او دیگر “فقیه” به شمار نمی اید. بلکه فیلسوف یا متکلم یا مفسر است. البته پیشینه معرفتی غنی تر او، چنان که اشاره شد می تواند به وی در طراحی راه حل ها و ارائه فتاوایی که از توان کارکردی بالاتری برخوردار باشد، کمک کند.nn nnنتیجه بحث و برخی توصیه های سیاست گذارانهnnاگر استدلال هایی که تا بدینجا مطرح شد برصواب باشند آنگاه لوازم و نتایج آنها برای فقه حائز اهمیت خواهند بود.nnنخستین نتیجه بحث کنونی آن است که اگر فقها بخواهند به نحو مؤثری فعالیت خود را به پیش ببرند، می باید عینا نظیر مهندسان، معرفت خود را در باره “مسأله-موقعیت” های خاصی که مستمرا ظهور می کنند و به اصطلاح در زمره امور مستحدث هستند و با ظرف و زمینه های متنوع سروکار دارند افزایش دهند. اگر مهندسی قرار باشد سدی بر روی رودخانه ای بنا کند، می باید اطلاعاتی دست اول از کاری که باید به انجام برسد در اختیار داشته باشد. او نمی تواند نظیر یک دانشمند نظریه پرداز، فعالیت خود را به بررسی مدل های انتزاعی نظری محدود کند. او همچنین نمی تواند نظیر یک دانشمند کاربردی، که چنان که گفتیم نوعی تکنولوژیست است و دانشمند در معنای دقیق این اصطلاح به شمار نمی اید، فعالیت خود را به انجام محاسبات بر مبنای مدل های تقریبی متکی به شرایط اولیه و مرزی خاص محدود کند. او می باید به منطقه ای که سد قرار است در آن احداث شود سفر کند و از نزدیک شرایط محیطی و ظرف و زمینه ای را که مساله در آن مطرح شده است مورد شناسایی قرار دهد و سپس دانش نظری و عملی خود را برای طراحی، و اجرای مناسب ترین راه حل برای آن ظرف و زمینه خاص به کار گیرد.nnبه گونه ای مشابه فقیه یا مجتهدی که در قم یا نجف بسر می برد و مقلدانی که در نقطه ای دوردست بسر می برند که شرایط محیطیش کاملا با محیط مألوف فقیه متفاوت است، پرسشی را با او در میان گذاشته اند، نمی تواند صرفا با تکیه به اطلاعات و دانش متعارف خود در باره پرسش مطروحه حکم صادر کند. او می باید کوشش کند در حد امکان شرایط مربوط به ظرف و زمینه ای را که مسأله در آن مطرح شده است، یعنی “مساله-موقعیت” را بدرستی شناسایی کند و فتوای خود را متناسب با شرایط “مساله-موقعیت” خاص تنظیم کند.nnشخصا از نزدیک با مسلمانانی که در کشورهای غیر اسلامی به دنیا آمده اند و رشد کرده اند و از عدم آشنایی مراجع تقلیدشان که فرسنگها دورتر از آنها بسر می برند به واسطه عدم آشنائیشان با شرایط خاص این مقلدان گله مند بوده اند، گفت و گو ها داشته ام. برخی از این مسلمانان اینک به صراحت از لزوم تربیت مجتهدانی که در همان محیط های بومی تربیت شده اند و با مشکلات بومی از نزدیک آشنا هستند سخن به میان می آورند.nnیک نتیجه دیگر که بر بحث های پیشین مترتب می شود آن است که با نظر به پیچیدگی فزاینده مسائل نوظهور که تا حد زیادی متأثر از تحولات معرفتی، علمی و تکنولوژیک هستند، همه آن دسته از مهندسانی که در اندیشه ارائه راه حل های هرچه کارآمدتر برای مسائل و چالش ها هستند دریافته اند که یک شرط ضروری برای موفقیت در دستیابی به هدفی که مد نظر دارند به روز نگاه داشتن دانش و اطلاع خود از تحولات جدید معرفتی، علمی و تکنولوژیک است. اگر فقه، چنان که توضیح داده شد، شاخه ای از مهندسی باشد، در آن صورت فقیهان نیز برای آن که بتوانند در مورد مسائل نوظهور فتاوای کارساز و کفایت آمیزی ارائه کنند می باید خود را با تحولات تازه معرفتی و تکنولوژیک و علمی در ابعاد متنوع آن آشنا سازند. به عنوان مثال بسیار بعید است فقیهی که از انواع مکانیزم های بانکی و قرار دادهای تجاری و مالی جدید نظیر قرارداد های ناظر به اموری که درآینده محقق می شوند(futures)، انحاء متنوع مبادلات مالی میان دو طرف قرار داد (swaps)، تعهدات متقابل در خصوص بدهی (collateral debt obligations)، ودیگر اقسام قرارداد های موسوم به “امور اشتقاق یافته derivatives” که در آنها ارزش قرارداد از نحوه عملکرد یک هستار معین entity مشتق (derive) می شود که در ترازی زیرین تر از سطح آشکار مبادلات جای دارد. این هستار زیرین می تواند مثلا یک نوع دارایی یا شی با ارزش asset، یک نوع شاخص index ، یا یک نرخ بهره خاص باشد. به همین ترتیب فقیهی که از تحولات تازه در حوزه ژنتیک، پروتئومیکس، زیست شناسی مولکولی، شبیه سازی، زیست عصب شناسی، و نظایر آن بی اطلاع باشد، نمی تواند فتاوای روشنگری در خصوص دهها مساله مستحدث مرتبط با این تحولات ارائه دهد.nnآخرین، هرچند نه کم مرتبه ترین، نتیجه ای که از بحث های بالا حاصل می شود آن است که اگر فقه به قلمرو فراخ مهندسی تعلق داشته باشد، و اگر فقه در تکاپوی همگام شدن با تحولات زمانه جدید است، در آن صورت همان گونه که در دیگر قلمرو های مهندسی شاهد هستیم، تخصصی شدن قلمرو های مختلف فقه گریز ناپذیر خواهد بود. درست همان گونه که برخلاف قرون کلاسیک در زمانه جدید کسی نمی تواند مدعی شود که مهندس، در معنای عام این اصطلاح است، بلکه باید قلمرو تخصصی خود را مشخص سازد، فقیه نیز نمی تواند، صرفا خود را متخصص فقه، به نحو کلی، معرفی کند و عاری از توانایی تخصصی در زمینه ای مشخص باشد.nnبا توجه به آهنگ شتابناک و بی وقفه تحولات در دوران مدرن، که تا حد زیادی تابع تحولات تکنولوژیک و علمی است، به نظر می رسد، اگر فقه، که خود نوعی تکنولوژی است، خود را با این پیشرفت ها همگام نسازد، در آن صورت در معرض این خطر جدی قرار خواهد گرفت که نظیر بسیاری از تکنولوژی ها که از دور خارج شدند، به فعالییتی بدل شود که دیگر کسی را بدان حاجت نیست. nn nn[1] . مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، دانشکده مطالعات اجتماعی، علوم انسانی و زبانها، دانشگاه وستمینستر، و کالج اسلامی لندنnn[2] . تشکر و قدردانیnnروایت اولیه ای از این مقاله در اختیار شماری از دوستان همدل قرار داده شد و از نظرات اصلاحی آنان در تکمیل متن کنونی بهره گرفته شد. نگارنده بر خود لازم می داند با ذکر نام این عزیزان (محمد مهدی مجاهدی، محمد سمیعی، یاسر میردامادی، علی پروین، عیسی جهانگیر، عارف عبدالحسین، مهدی باقی، محمد اسماعیل، محمد رضا تجری، علیرضا بوجانی) از بذل محبت آنان سپاسگزاری کند. هرچند که مسوولیت هر خطای احتمالی صرفا بر عهده خود اوست. برخی از گفت و گو هایی که در خصوص این موضوع با تنی چند از دوستان صاحب نظر صورت گرفته حجم قابل ملاحظه ای یافته است و در بردارنده نکاتی در خور توجه است که به روشن شدن بیشتر موضوع کمک می کند. بخواست خدا احیانا در آینده این گفت و گو ها نیز در قالبی مناسب به حیطه عمومی ارائه خواهد شد.nn[3] . “و صناعة الفقه -هي التي بها يقتدر الإنسان على أن يستنبط تقدير شيء مما لم يصرح واضع الشريعة بتحديده على الأشياء التي صرح فيها بالتحديد و التقدير.” احصاء العلوم، ویرایش عثمان امین، انتشارات دار بیبلیون، پاریس، ص 87.n[4] . احصاء العلوم، ترجمه حسین خدیو جم، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1364، ص 113.nn[5] . “احصاء العلوم و التعریف باغراضها”، معرف: رشنوزاده،بابک، کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1389 – شماره 132، ص 49اn[6] . احصاء العلوم، ترجمه عثمان امین، ص 139nn[7] . احصاء العلوم، عثمان امین، ص 139 (ترجمه از لغتنامه دهخدا)nn[8] . احصاء العلوم، عثمان امین، ص 140 (ترجمه از نگارنده)nnمصحح و ویراستار یک ویرایش دیگر از احصاء، علی بوملحم، دار و مکتبه الهلال، بیروت، 1996، در ذیل تعریف فقه، در پانوشت توضیح می دهد: “صناعه الفقه: علم الفقه، و کلمه الصناعه کانت تستعمل بمعنی علم و الفن”، ص 85.nn[9] . غزّالی، احیا علوم دین، ترجمه موید الدین خوارزمی، به کوشش حسین خدیو جم، انتشارات علمی و فرهنگی، صص 46-52nn[10] . پیشین، ص 53.nn[11] . پیشین، ص 54.nn[12] . در این خصوص از جمله بنگرید به:nnMuhammad Qasim Zaman, “The Ulama and Contestations on Religious Authority”, in Islam and Modernity: Key Issues and Debates, Edinburgh University Press, 2009; Nikki R. Keddie, “The Roots of the Ulama’s Power in Modern Iran”, Studia Islamica, No. 29 (1969), pp. 31-53; Said Amir Arjomand (ed.), Authority and Political Culture in Shi’ism, SUNY Press 1988; Linda S. Walbridge (ed.), The Most learned of the Shi‘a: The Institution of Marja‘ Taqlid, OUP 2001.nn[13] . نگارنده در مقالات متعددی در باره تفاوت های علم و تکنولوژی توضیح داده است. برای بحث تفصیلی تر در این زمینه از جمله بنگرید بهnnعلی پایا، “ملاحظاتی نقادانه در باره دو مفهوم علم دینی و علم بومی”، فصلنامه حکمت و فلسفه، سال نهم، شماره 3، پائیز 1392، صص 39-76. (مقاله اخیر به علتی که بر نگارنده روشن نیست از فهرست “پایگاه مجلات تخصصی نور” حذف شده است)؛nnعلی پایا، “تکنولوژی دینی: چیستی و امکان تحقق”، روش شناسی علوم انسانی، زمستان 1391، سال 18، شماره 73، صص 7-52.nn[14] . بنگرید به:nnAli Paya, “The Misguided Conception of Objectivity in Humanities and Social Sciences”, in The Crisis of the Human Sciences False Objectivity and the Decline of Creativity, Edited by Thorsten Botz-Bornstein, Gulf University for Science & Technology Publications, 2011nnترجمه فارسی این مقاله به همت آقای دکتر علیرضا منصوری به انجام رسیده است و در مجلد دوم کتاب فلسفه تحلیلی تحلیل فلسفی: مسائل، چشم انداز ها، و کاربرد ها (تهران، طرح نو، در انتشار دریافت اجازه انتشار)، مندرج است.nn[15] . برای بررسی نقش شهود در معرفت افزایی بنگرید به “نقش شهود در تکاپو های معرفتی” مندرج در مجلد نخست فلسفه تحلیلی و تحلیل فلسفی، ویراست دوم با اضافات و پیرایش های بسیار، تهران: طرح نو، در انتظار کسب اجازه انتشار.nnبرای توضیح جامع تر در باره سه مفهوم جهان 1 (که عبارت است از واقعیت بطور کلی)، جهان 2 (که جهان تجربه های شخصی، آگاهی های ذهنی، و احساسات فردی به شمار می آید)، و جهان 3 (که جهانی عینی است که از تعامل میان جهان 2 و جهان 1 پدیدار می شود و جایگاه همه برساخته های نظری آدمیان اعم از کتاب ها، تئوری ها، موسیقی ها، طرح ها و نقشه های تکنولوژی ها، داستان ها و روایات ها، فیلم ها و موسیقی ها و نقاشی ها و … است) بنگرید به:nnKarl Popper, Objective Knowledge, OUP, 1979.nn[16] . value-neutralnn[17] . tacit knowledgenn[18] . تارخ تکنولوژی سرشار از نمونه هایی از تکنولوژی های “از دور خارج شده” است که مهارت های مربوط به آن یا بکلی نابوده شده اند و یا حتی اگر برای بازیافت آنها کوشش زیاد به خرج داده شود، آنچه حاصل می شود نمونه ای برابر اصل نیست. یک نمونه از تکنولوژی هایی که بازیافتشان غیر ممکن است، همه انواع زبانهای باستانی یا زبانهای اقوامی است که گویندگان به آن زبانها از بین رفته اند. سخن گفتن به این زبانها به شیوه گویندگان اصلی آن برای کنونیان ناممکن است.nn[19] . در این خصوص بنگرید به:nnKarl Popper, Conjectures & Refutations, London: Routledge, 2002;nnGerald Vision, Anti-Realism and Other Manufactured Truth, Routledge, 1988.nn——————, Veritas, MIT Press, 2009.nn[20] . ویدیو های این دو ابتکار جالب در پیوند های ذیل موجودند:nn(1) http://video.uk.msn.com/watch/video/jumping-a-car-with-ak-47s/88pwrsi8?cpkey=baa1a4b8-3315-481e-bdc8-0f2f38b37039%7C%7C%7C%7C&sf=Relevancy;nn(2) http://video.uk.msn.com/watch/video/jumping-a-car-with-ak-47s/88pwrsi8?cpkey=baa1a4b8-3315-481e-bdc8-0f2f38b37039%7C%7C%7C%7C&sf=Relevancynn[21] . بنگرید به:nnLe Bellac, Michel, Patricia de Forcrand-Millard, Quantum Physics, Cambridge University Press, 2006.nMaxwell, Nicholas. “The Need for a Revolution in the Philosophy of Science”, Journal for General Philosophy of Science 33: 2002nn[22] . بخش کنونی تا اندازه ای متکی به مقاله مبسوط تر نگارنده با عنوان ” در قوت ها و ضعف های مهندسی و تاثیر آن در علوم انسانی و اجتماعی” است که برای همایش ملی فرهنگ و تکنولوژی: درنگی در مسیر پر شتاب صنعتی شدن، تهران، دانشگاه صنعتی شریف، 21-22 اردیبهشت 1393 تحریر شده است. در کنفرانس مزبور خلاصه ای از این مقاله ارائه شد و صورت کامل آن در مجموعه مقالات همایش به چاپ می رسد.n[23] . applied sciencenn[24] . technenn[25] arsnn[26] . Eric Schatzberg, “From Art to Applied Science,” Isis, Vol. 103, No. 3, 2012, 556.n[27] . Robert Bud, “ ‘Applied Science’: A Phrase in Search of a Meaning,” Isis, Vol. 103, No. 3, 2012), 537.n[28] engineering sciencesnn[29] Ingenieurwissenschaftnn[30] . Ronald Kline, “Construing ‘Technology as ‘Applied Science’: Public Rhetoric of Scientists and Engineers in the United States, 1880-1945,” Isis, Vol. 86, No. 2, 1995), pp. 194-221.nn[31] Feasibility studiesnn[32] . Joseph Agassi, “The Confusion Between Science and Technology in the Standard Philosophies of Science”, Technology and Culture, Vol. 7, No. 3, 1966, pp. 348-366.nn[33] . اطلاعات جامعی در باره شتابدهنده ای که در سرن CERN موفق به ردیابی ذره بوزون هیگز شد در پایگاه اینترنتی سرن قابل دسترس است:http://home.web.cern.ch/aboutnn[34] Nancy Cartwright in her How the Laws of Physics Lie, OUP 1983, pp. 101-112.nn[35] Jørn Oberg Utzonnn[36] Civil & Civicnn[37]. ماجرای ساخته شدن این بنای مهم را می توان در پایگاه اینترنتی اپرای سیدنی مطالعه کرد.nnhttp://www.sydneyoperahouse.com/the_building.aspx.nn[38] . know-how or knowledge-hownn[39] . know-why or knowledge-whynn[40] . Gilbert Ryle wrote The Concept of Mind, 1949, p. 41.nn[41] . Quoted in David Channell, “Special Kinds of Knowledge”, Science, Vol. 253, No. 5019, p. 573.nn[42] . G, F, C, Rogers, The Nature of Engineering: A Philosophy of Technology, London, 1983, Ch. 3, quoted in, Walter Vincenti, What Engineer Know and How They Know It, The John Hopkins University Press, 1993, p. 6.nnمتن افزوده در قلاب متعلق به وینسنتی است. از کتاب اخیر در تکمیل این بخش بهره زیادی برده ام.nn[43] . Vincenti,1993, p. 6.nn[44] . Thomas Kuhn, The Structure of Scientific Revolutions, University of Chicago Press, 1971.nn[45] . وینسنتی، مدرک پیشین، ص 8.nn[46] a puzzle-solving activitynn[47] a routine activitynn[48] . تامس کوهن جنبه های اصلی فعالییت هایی را که در حوزه علم متعارف انجام می شود را اینگونه توضیح می دهد:nn· ازدیاد درجه تطابق میان مشاهده ها و محاسبات با تکیه به آموزه های پارادایمnn· بسط دامنه پارادایم برای توضیح پدیدار های جدیدnn· تعیین مقادیر ثابت های کیهانی (بر مبنای آموزه های پارادایم)nn· صورتبندی قوانین کیفی یی که توضیحات بیشتری در باره ظرفیت های پارادایم ارائه می دهندnn· تصمیم گیری در این خصوص که کدام شیوه بدیل به کارگیری پارادایم در حل یک مساله مورد نظر رضایتبخش تر است.nn· Thomas Kuhn, op. cit. 1971, quoted in John Losee, A Historical Introduction to the Philosophy of Science, OUP, 2001, p. 198.nn[49] . Edward Constant, The Origins of the Turbojet Revolution, The Johns Hopkins University Press (1 Nov 1980, quoted in Walter Vincenti, op. cit., p. 7.nn[50] . Vincenti, op. cit. 1993, p. 7.nn[51] . Vincenti, op. cit. p. 8.nn[52] . ibid.nn[53] . محمود شهابی، قواعد فقه، نشر فربد، فروردین 1341، ص 6.nn[54] . محمد غزّالی، احیاء علوم دین، ترجمه موید الدین محمد خوارزمی، تصحیح حسین خدیو جم، انتشارات علمی و فرهنگی، ص 59.nn[55] . این جنبه، یعنی جایگاه اجتماعی علوم و فنون، و تأثیر این امر بر رشد موزون دانشها و تکنولوژی ها، موضوعی است است که در دهه های اخیر مورد توجه جامعه شناسان علم قرار گرفته است.nn[56] . مرحوم آقای شهابی مسائل فقهی و قواعد فقهی را این گونه تعریف می کند:nn”مساله فقهی … عبارت است از قضیه ای که محمول آن حکم واقعی اوّلی و متعلق به فعل خاص یا ذاتی مخصوص باشد. نخست مانند این قضایا “نماز واجب است”، “روزه واجب است”، “غیبت حرام است”، که محمول آنها حکم واقعی اوّلی متعلق به فعلی خاص است. دوم امثال این قضیه “آب جاری پاک است” که محمول در آنها حکم واقعی اوّلی و متعلق به ذاتی خاص می باشد” (شهابی 1341، ص 8)nn”قاعده فقهی قضیه ای است که حکم محمولی آن به فعل یا ذاتی خاص نباشد بلکه بسیاری از افعال و ذوات متفرق را که عنوان حکم محمولی بر آن ها صادق است، شامل باشد. خواه آن حکم محمولی حکم واقعی اوّلی باشد از قبیل قاعده “ما یُضمَنُ بصحیحه یُضمَنُ بفاسده” و عکس آن “ما لا یُضمَنُ بصحیحه لایُضمَنُ بفاسده” (که شاما انواع معاوضه های متفرقه است) یا حکم واقعی ثانومی باشد از قبیل قاعده “لاضرر” یا “قاعده لاحرج” که در همه ابواب فقه ممکن است مورد پیدا کند و اجرا شود، یا حکم ظاهری باشد از قبیل قاعده “تجاوز” و قاعده “فراغ” (همان مدرک، ص 9).nn “قاعده فراغ عبارت است از حکم ظاهري به صحت عملي که شخص از انجام آن عمل فارغ شده است به عنوان مثال اگر مکلف نمازي خوانده و بعد از اتمام نماز در اجزاء و يا شرائط آن نماز از نظر صحت شک کرد،قاعده فراق حکم ظاهري صحت نماز را براي اين شخص اثبات مي کند. قاعده تجاوز عبارت است از حکم ظاهري به ايتان جزء مشکوک پس از تجاوز از محل آن. به عنوان مثال اگر مکلف در سجده نمازش شک کند که آيا رکوع نماز را بجا آورده يا نه؟ قاعده تجاوز حکم ظاهري به اتيان رکوع را براي او جعل مي کنند” به نقل از پایگاه اینترنتی ذیل: (http://www.imamatjome.com/AArticles/AArticlesShow.aspx?Id=5347&AId=222 دسترسی در تاریخ 19/6/2014)n[57] . برای توضیح بیشتر در این زمینه بنگرید به مقاله نگارنده، ” در قوت ها و ضعف های مهندسی و تاثیر آن در علوم انسانی و اجتماعی” که پیشتر معرفی شد.n[58] . به نقل از :nnhttp://www.asriran.com/fa/news/285143/%D9%81%D8%AA%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%B2%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AD%D9%81%D8%B8-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF-%D9%86%D9%88%D8%B4%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%A2%D8%A8nnتاریخ دسترسی 18/9/1392nn nn nn[59] http://fararu.com/fa/news/156313/%D9%88%D8%A7%DA%A9%D9%86%D8%B4-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%85%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D9%81%D8%AA%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%84%DB%8Cnnتاریخ دسترسی: 18/9/1392.nn[60] . آیت الله العظمی سیستانی، فقه برای غرب نشینان، ترجمه سید ابراهیم سید علوی، 1378nn[61] . مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص 182. قابل دسترس در پایگاه اینترنتی شهید مطهری:nnhttp://www.mortezamotahari.com/fa/bookview.html?BookId=395&BookArticleID=129296nn[62] See, http://www.jameehmodarresin.org/index.php?option=com_content&task=view&id=325&Itemid=39; http://www.bayynat.org.lb.nn nn[63] . Vincenti, op. cit. p. 220.nn[64] . مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 67n nn[65] . این فتوا در پایگاه اینترنتی آیت الله صانعی در دسترس است:nnhttp://1saanei.org/?view=02,00,00,00,0nn nn[66] . روزنامه رسالت 17 دیماه 66، صحيفه نور، 20/171-170. nn[67] . توجه شود که در اینجا مقصود آن نیست که گفته شود صرفا فقها و مهندسان از شیوه استقرایی بهره می گیرند. بسیاری دیگر، از جمله فلاسفه، دانشمندان، متألهین و مردم عادی نیز (به زعم خود) از این شیوه استفاده می کنند. اما نکته در اینجاست که همگی آنان در اشتباهند. استقراء به منزله یک روش استنتاج نامعتبر است. به منزله روشی برای کشف فرضیه ها نیز ناممکن. زیرا همه مشاهده ها محفوف به نظریه ها هستند.nnهمچنین مقصود این نیست فقها و مهندسان صرفا از شیوه استقرایی استفاده می کنند. هر دو گروه از شیوه استنتاج قیاسی نیز بهره می گیرند.nnیک مثال از کاربرد استقراء اصل استصحاب در اصول فقه است. مرحوم محمود شهابی در کتاب تقریرات اصول، تهران کتافروشی خیام، 1358، ص 123 این اصل را اینگونه تعریف می کند: “هرگاه چیزی بطور یقین در زمانی موجود باشد و نسبت به زمان بعد وجودش مورد تردید گردد پس اگر نسبت به این شک اعتنایی نشود و آن چیز نسبت به زمان بعد موجود فرض شود یعنی همه آثار شرعی که بر وجود تحقیقی آن بار می شده بر وجود تنزیلی آن بار گردد در آن صورت می گویند وجود آن چیز استصحاب شده. پس در حقیقت استصحاب به سه چیز استوار است: 1- یقین نسبت به زمان پیش، 2- شک نسبت به زمان بعد، 3- بار ساختن آثار یقین در زمان شک”.nn[68] . این نکته به وسیله آقای یاسر میردامادی مطرح شد که از وی بابت توجه دادن به آن متشکرم.nn[69] . این پرسش نیز به وسیله آقای یاسر میردامادی با نگارنده در میان گذارده شد که سعیش مشکور باد.
گفتگویی که گویی دو طرف حرف هم را نمی شنوند!
داستان تحمیل حجاب اجباری در جمهوری اسلامی دیرینه سال است و به ماه های اول عمر جمهوری اسلامی باز می گردد. نخستین کسی که این