اشاره: این مقاله به قلم آقای فرید مرجایی است که پیش از این در تاریخ 21 مهرماه 94 با اندکی تفاوت در روزنامه «قانون» انتشار یافته است. ورژن اصلی آن با اجازه نویسنده در اینجا بازنشر می شود. با سپاس از آقای مرجایی.
نگاهی به سفر های رهبر کاتولیک های جهان به آمریکا و کوبا
پاپ فرانسيس؛ مردی فراتر از مسيحيت
درماه اخیر، پاپ فرانسیس، سفر حائز اهمیتی به کوبا و آمریکا داشت که رسانه های جهان اهمیت معنوی و دیپلماتیک آن را بازتاب دادند. وی در سفرش به کوبا بعد از ایراد خطبه در میدان انقلاب هاوانا، با فیدل کاسترو ملاقات کرد. در آمریکا نیز بعد از ملاقات با پرزیدنت اوباما، در کنگره و مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی كرد.
ولی در بین همه این سر و صدا های رسانهای، پدر روحانی جورج ماریو برگوگلیو کیست؟ پارادوکس و سیر تحول پاپ فرانسیس (گناهکار) چگونه بود؟ در زندگی ربانی خود، چه مواضعی نسبت به شورای واتیکان دوم، الهیات رهاییبخش، محیط زیست، احکام، آوارگان، کلیسا، مستضعفین، سرمایه داری لجام گسیخته و نقش زنان داشته است؟ وی همیشه یک فقیه مردمی و عدالتخواه نبود، بلکه زندگی وی دو فاز کاملا متمایز و متفاوت داشت.
برگوگلیو در یک خانواده ایتالیايی تبار در شهر بوئنوس آیرس آرژانتین متولد شد. در جوانی بعد از مدت کوتاهی کار های متفاوت به زندگی روحانی و تحصیل کشیشی روی آورد. وقتی که برگوگلیو وارد دانشگاه علوم دینی شد، این دوره همزمان بود با اجلاس « واتیکان دوم ».
ژان 23، پاپ مترقی و تحول خواه ایتالیایی بود که اجلاس « شورای واتیکان دوم» را آغاز كرد. بین سال های 1962 و 1965 هدف آن کانسول این بود که دیالوگی با دنیای مدرن برقرار کرده و درهای واتیکان به جهان تحول پذیر در پیرامون خودش باز شود. در نتیجه، در این دوره موارد احکام و فقه (دوگما) نیز مورد بررسی قرار می گرفت. فقهای مترقی کاتولیک این مرحله را دوران طلایی واتیکان در قرن بیستم قلمداد می کنند. (هانس کونگ یکی از فقهای روشنفکر کاتولیک سوئیسی مشاور واتیکان دوم، بعد از انقلاب ایران با هدف دیالوگ بین مذاهب سفر هایی به ایران داشت). در این مقطع، در زمان جنگ سرد، پاپ ژان 23 سعی کرده بود که برای دیالوگ بین آمریکا و شوروی میانجی گری کند. گویا خروشچف آماده همکاری بود، ولی جان کندی بهخاطر کاتولیک بودنش، نگران واکنش اکثریت پروتستان در آمریکا بوده، آماده این همکاری نشد (ماهنامه مادر جونز).
ولی در مقایسه با کشورهای دیگر آمریکای لاتین، نهاد رسمی کلیسا در آرژانتین محافظه کار و سنتی بوده و در نتیجه برخورد متفاوتی با جریان رفرم در قلب کلیسای کاتولیک در روم داشت. بهخاطر استعداد و تلاش شخصی اش برگوگلیو سلسله مراتب مدیریتی در کلیسا را پیمود و در سن پايین 36 سالگی به مقام بالای مدیریتی و مسئولیت ناحیه ای از کلیسا را بهدست می گیرد. ولی در این مرحله از زندگی اش، منش مدیریتی وی آمرانه، با دید از بالا؛ و غیر دموکراتیک بود. از طرف دیگر قرائت دینی وی محافظه کار و جزمی محسوب می شد. این تا حدی بود که باعث نگرانی و ناراحتی زیر دستان و دانشجویان علوم دینی وقت شده بود.
در این مقطع، نسیم ترقی خواهی علیه الیگارشی ها در کشورهای آمریکای لاتین میوزید و در این راستا، کلیسای آمریکای لاتین نیز استثنا نبوده و در معرض تحول خواهی قرار گرفته بود ؛ گفتمان ستم ستیز راه پیدا می کرد. بسیاری از کشیش ها، مناطق محروم و فقیر نشین شهر را برای سکونت بر می گزیدند، با این استدلال که کلیسای مردمی باید در یک فرآیند تجربی مستضعفین را نیز دریابد ؛ که در جدار یکدیگر، محرومین و نمایندگان مردمی کلیسا در یک تعامل دو جانبه از یکدیگر تاثیرپذیر شوند. برگوگلیو در نقش مدیریت بالا و دانشگاهی خود، کشیش ها را سرزنش و یا حتی ممنوع می کرد که به مناطق محرومین شهر منتقل شوند. آن ها را قدغن میکرد که در جوامع حاشیه ای با اتحادیه ها و تعاونیها همکاری کنند. در عین حال، وی علیه «الهیات رهایی بخش» موضع گرفته و کتاب های مربوطه را بیرون می ریخت.
از دید تعالیم «الهیات رهایی بخش»، گناه فقط محدود به زندگی فردی نیست، بلکه گناه به عنوان ساختار بی عدالتی در سطح اجتماعی نیز مطرح است. الهیات رهایی بخش معتقد بود که اگر ظلم و استضعاف گناه کبیره محسوب میشوند، بنابر این نمی شود نسبت به ساختار و یا نظام اجتماعی که باعث استثمار مظلومین است، بی تفاوت بود. آن ها سمت گیری سنتی کلیسا به حمایت از الیگارشی– یا حافظ وضع موجود– را نمی پسندیده و موضعی به نفع محرومین ارائه میدادند. گوستاو گوتی یرز، از پیشگامان الهیات رهایی بخش از کشور پرو ،دکترین: Preferential option for the poor را مطرح كرد.
قرائت سنتی دین می پنداشت که هر چه هست، قسمت و خواست پروردگار است ولی موج جدید، ریشه فقر را جبر، قسمت و اجتناب ناپذیر قلمداد نمی کرد، بلکه استضعاف را معلول مناسبات اجتماعی و مناسبات قدرت شمرده، که قابل تغییر و ترمیم نیز هست. در بینش الهیات رهاییبخش، ذهنیات، قرائت و کلام در خلا شکل و معنی نمیگیرد، بلکه در تعامل با تجربیات، عمل گرایی و پراکسیس کامل می شود.
در سال 1976 یک خونتا در آرژانتین با کودتای نظامی دوره رعب و ترور را آغازكردند. نهاد سنتی کلیسا خود را با خونتا همدست می دید، ولی کشیش های مردمی و متاثر از الهیات رهاییبخش خط دیگری را دنبال می کردند. در سالهای حکومت نظامی، 30 هزار نفر بهوسیله خونتا و نظامیان به هلاکت رسیدند؛ از بین آن ها 1500 نفر از کشیشان و راهبه ها یا کشته، یا دستگیر یا شکنجه شدند. در این دوره بسیاری از کشیشهای مردمی شاکی بودند که در مقام رسمی خود، برگوگلیو از آن ها حمایت نکرد.
در این کشمکش ها، بهخاطر نارضایتی ها، مقامات کلیسا برگوگلیو را به استان دور افتاده «کوردوبا» فرستادند که نوعی تبعید محسوب می شد. در آن دو سال، برای مدتی برگوگلیو یک دوران ریاضت و بحران درونی را سپری می کرد. ولی بعد از مدتی، از این فرصت استفاده کرد که به تفکر و تجدید نظر بپردازد. در این مقطع تعیینکننده نظرات برگوگلیو کاملا عوض شد. بعد از مدتی برگوگلیو به مقام بیشاپ شهر بوئنوس آیرس رسید. ولی در کسوت این مقام، وی کاملا متحول شده و دموکرات و انعطاف پذیر عمل میکرد. اکثر اوقاتش را در مناطق محروم شهر در بین مردم میگذراند. برعکس دوره سابق، کشیشها را تشویق می کرد که به مناطق محروم رفته و بین مردم باشند. بر عکس سابق، اکنون کشیشهای زیر دست را تشویق می کرد که با اتحادیه ها و تعاونیها همکاری کنند. ساده زیستی برگوگلیو در کلیسا مشهور بوده، از اتوبوس و مترو استفاده کرده و بارها در آدابی مسیح وار پای تهیدستان را می شست.
بعد از مدتی وی به تاثیر ساختار اجتماعی و سیستم فاسد مالی بر گناه فقر اعتقاد پیدا کرد. بهطور تدریجی گفتمان برگوگلیو متحول شده و برنامه عدالت را مکمل مفهوم خیرات و صدقه میشمرد. در زمان بحران سال 2001 آرژانتین و برنامه ریاضتی صندوق جهانی پول، بخش وسیعی از جامعه زیر خط فقر قرارگرفت. در این مقطع که وی گفتمان الهیات رهایی بخش را درونی کرده بود، گفت، « نمی توان به اصول ریاضتی نئولیبرالیسم معتقد بود، و در عین حال خود را دنباله روی مسیح دانست.» (1)
وی در سال 2007 کنفرانس بیشاپ ها در برزیل را مدیریت کرده و رسالت رهایی در انتشارات کنفرانس منعکس شد. این نتیجه زحمات کسانی چون لئوناردو باف برزیلی بود که در زمان پاپ ژان پل- دوم (لهستانی) خلع لباس شده بود. برگوگلیو در 2012 به مقام پاپ رسیده، 6 ماه بعد از آغاز حضورش در واتیکان، از گوستاو گوتیرز اصلیترین متفکر الهیات رهایی بخش در واتیکان دعوت بهعمل آورد.
پاپ، بنا به جهان بینی شان و بنا به خصوصیات اخلاقی شان، لقبی را برای خود انتخاب می کنند. این لقب بهطور سمبلیک تا حدودی گویای نوع مدیریت آن ها در واتیکان نیز است. پاپ قبلی کاردینال راتزینگر که آکادمیک و محافظه کار بود، لقب بندیکت 16 را انتخاب کرده بود. کاردینال برگوگلیو، لقب «فرانسیس» را انتخاب کرده که یادآور فرانسیس مقدس آسیسی است. فرانسیس، یک کشیش (راهب) عرفانی، ساده زیست و مردمی بود.
در ماه جولای در بازدید از کشور بولیوی پاپ در سخنرانی خود اعلان کرد که «حرص پول و سرمایه، به محیط زیست صدمه زده و این اثر شیطان است.»
بولیوی کشوری است که جمعیت بومی چشمگیری دارد، پاپ فرانسیس در سفراخیرش به بولیوی در ماه جولای، به خاطر نقش واتیکان در جنایات کلنیالیسم قاره آمریکا و تاثیر دهشتناک آن بر بومیان، از آنها بهطور رسمی عذرخواهی کرد. رئیس جمهور بولیوی اوو مورالس صلیبی که کپی کاردستی یک کشیش شهید بود را به پاپ هدیه کرد.
جملات و مفاهیمی که در سخنرانی بولیوی خود مطرح کرد، به شکل مستقیم و بی دریغ طرز تفکر انتقادی وی را منعکس کرد. پاپ فرانسیس گفت، «وقتی که سرمایه در جامعه جایگاه بت پیدا کرده و مورد پرستش قرار گیرد و معیار تصمیمگیری ها شود، وقتی حرص سرمایه بهطور کامل بر شئونات اقتصادی-اجتماعی غالب شود، انسانها را به برده تقلیل داده، اخوت بین آن ها را از بین برده، و خانه مشترک ما، زمین را به بحران می کشد.»
یکی از محققین واتیکان، ماسیمو فرانکو میگویند که این پاپ از ناحیه پیرامون به مسائل می نگرد و نه از ناحیه متروپل و بر این باور است که در این تعامل، جنوب می تواند به متروپل درسهایی بیاموزد. جان آلن از روزنامه بوستن گلوب مینویسدپاپ معتقد است که کشور آمریکا گهگاه نقش خود را در جهان اغراق آمیز می بیند.
در سفر اخیر ش به آمریکا، صحبت های کلی پاپ فرانسیس، همبستگی و حمایت از محرومین، خطر ماتریالیسم لگام گسیخته، کرامت انسان، آلودگی و نابودی محیط زیست کرهزمین بوده است. پاپ در سخنرانی کنگره یادی از دو کاتولیک آمریکایی کرد. خانم دوریس دی، از کاتولیکهایی بود که در دهه 1930 با اتحادیههای کارگری و حرکت های عدالت اجتماعی درگیر بود. توماس مرتون، نیز کشیشی بود که در نوشتههایش، منش عرفانی داشته و در تظاهرات علیه جنگ ویتنام شرکت می کرد. ذکر نام این دو شخصیت آمریکایی بهوسیله پاپ فرانسیس معنی دار است .
در سخنرانی اش در مجمع عمومی سازمان ملل پاپ فرانسیس اظهار داشت که باید از گسترش سلاح های هسته ای جلوگیر شود، وی بهطور مشخص به دیپلماسی توافق وین (برجام) اشاره کرده و آن را ارزشمند دانست.
در سخنرانی اش در مقابل مجمع عمومی سازمان ملل، وی حمایت محیط زیست و عدالت را به هم گره زده و گفت، « ولع برای ثروت بی حد، منابع طبیعی را تهدید کرده و مردم بی قدرت را به حاشیه کشانده است.» پاپ در سخنرانی خود در مقر سازمان ملل افزود، وظیفه اخلاقی ماست که از طبیعت زیست حمایت کنیم و اینکه تخریب محیط زیست به مثابه خطر برای کرامت انسانی ما ست. وي در مورد برنامه های کشوری گفت، در امر سیاسی و اقتصادی هرگز نباید فراموش شود که مردم محروم یک مقوله انتزاعی در برنامه ریزی نیستند، بلکه همراه با عزت خود باید توانمند شوند. پاپ فرانسیس گفت که نهاد های مالی بین المللی باید از نحوه وام دهی ظالمانه به کشورها پرهیز کنند، چه بسا آن نظام مالی، بهجای توانمندی مردم، آن ها را فقیر و وابسته می کند. (متن کامل سخنرانی پاپ فرانسیس در سازمان ملل به زبان انگلیسی در دسترس است.) بهخاطر تحولات اخیر منطقه ای، پاپ به خطر جزم اندیشی و دوگماتیسم در دنیای کنونی نیز اشاره کرد.
باید در نظر داشت، حمایت از محیط زیست، نوعی دخالت در امور است که استثمار طبیعت بهوسیله انسان را به نحو تعمدی و دخالت جویانهای محدود کرده، بر روش شناسی «نورماتیو» بنا شده است. به عبارت دیگر، عزم برای عمل سیاسی و اقدام برای حمایت از محیط زیست، پایگاه ارزشی اش بر یک داوری و ایدئولوژی اخلاقی استوار بوده و با نئولیبرالیسم و سرمایه داری همخوانی ندارد. از آنجا که سپهر کاپیتالیسم متکی بر قوانین بازار آزاد بوده، هر نوع دخالت را انحراف در تعادل و تنظیم خود به خودی بازار می بیند. در پارادایم کاپیتالیستی، تولید کننده و مصرف کننده هر دو حق دارند بدون قید و شرط وچون و چرا از منابع مختلف (طبیعت، کار) ثمره حداکثری ببرند. از اینجا ست که بسیاری از جمهوریخواهان راست، با تفکر پاپ فرانسیس به مثابه وجدان انتقادي راحت نیستند. « سیستم قدرت» آن نوع پاپ را می پسندد که دعایی بخواند، عوام را سرگرم کرده و برود پی کارش.
پاپ فرانسیس بر آن است که کیوریا (بوروکراسی واتیکان) را دموکراتیزه تر كرده و بانک واتیکان را پاسخگو تر كند. نیروهای متعددی در واتیکان اعمال قدرت می کنند و پروژه پاپ فرانسیس برای رفرم خیلی راحت بهنظر نمیرسد. بعضی از فقهای مترقی کاتولیک معتقدند که تغییر گفتمان بسیار مهم و موثر است، ولی برای رفرم های اساسی تر نیاز به اجلاس یک «شورای واتیکان سوم» است.
تاریخ شگفت انگیز است. یکی دو دهه پیش، طرز تفکر الهیات رهایی بخش آمریکای لاتین مورد سرکوب پاپ های سابق ( ژان پل دوم و بندیکت 16) قرار گرفت ولی مهم اینکه، بدون آشنایی با روحیه و تعالیم الهیات رهایی بخش، کشیش برگوگلیو، به پاپ فرانسیس تبدیل نمی شد