اشاره: متن زیر نوشته ای است به قلم آقای یاسر میردامادی در واکنش به مقاله «سه فعل حرام . . .» که در فیسبوک ایشان منتشر شده و اکنون در اینجا منتشر می شود. با ملاحظات ایشان نیز موافقم چنان که در نقدنوشته ام بر آقای حلجی نیز بدانها تصریح کرده ام.
این نوع نوشتهها، که نشان میدهد فهم خشونتآمیخته از متن و میراث دینی تنها فهم ممکن نیست و فهمی خشونتگریز نیز میتوان ارائه کرد، بسیار ضروری و لازم است و از این جهت من کاملا با این نوع نوشتهها همدلام. با این حال، به نظرم در این میان به دو نکتهی مهم باید توجه داشت: ۱- فهم خشونتگریز از متن و میراث دینی نه تنها یگانه فهم «ممکن» از متن و میراث دینی نیست، بلکه احتمالا تنها فهم «موجه» از این متون و میراث نیز نیست. فهم خشونتگرا نیز میتواند به بخشهای قبل توجهی از متن و میراث دینی برای توجیه خشونت ارجاع دهد و داده است (کافی است نگاهی به مجلهی حرفهایِ «دابغ» از انتشارات داعش بیندازید و یا به سخنرانیهای مصباح یزدی در پیش از خطبههای نماز جمعهی تهران در اواخر دههی هفتاد شمسی). از این جهت دست تقدیسگران خشونت به هیچ عنوان خالی نیست. ممکن است گفته شود که اگر دو فهم متناقض از یک متن را موجه بینگاریم به دام نسبیانگاری هرمنوتیکی افتادهایم. پاسخ این است که حتی اگر به فرض به چنین دامی هم افتاده باشیم، مادامی که این نسبیانگاری محلی (local) است و به نسبیانگاری جامع و شاملی (universal) منتهی نشده (یعنی به طور خاص به نسبیانگاری فراگیر معرفتی نینجامیده) هنوز راه حلی برای آن میتوان جست و این ما را به نکتهی دوم میرساند. ۲- راه حل این است که بگوییم تا جایی که به متن دینی باز میگردد هم میتوان خشونتستیزی را توجیه کرد و هم خشونتگرایی را، پس ما نیاز به معیاری برونمتنی برای ختم این اختلاف داریم و از آنجا که شهودهای جاافتادهی اخلاقی ما (مثل: علی الاصول ممنوع بودنِ کشتن بی گناهان) مستقل از دین و حاکم بر آن است، آنگاه تلقی خشونتستیز ترجیح اخلاقی بر تلقی خشونتگرا دارد حتی اگر تلقی خشونتستیز ترجیح درونمتنی و هرمنوتیکی بر تلقی خشونتگرا نداشته باشد (بلکه هر دو تلقی از نظر هرمنوتیکی علی السویه باشد). به تعبیر دیگر، خاتم دعوا در اینجا نه هرمنوتیک که اخلاقشناسی ما (به ویژه برداشت ما از نسبت دین و اخلاق) است، و هرمنوتیکی خشونتستیز شرط لازم اما نه کافی برای به دست دادن فهمی خشونتستیز از دین است.