قرآن پیامبر را خطاناپذیر نمی داند

اشاره: اخیرا سایت ملی-مذهبی سلسه پرسش هایی را با من در میان گذاشت و من نیز به فراخور و البته به کوتاهی پاسخ هایی ارائه کردم که تمام آنها در هشت قسمت در همین سایت انتشار یافته است. برخی خوانندگان پیام هایی را در ارتباط با این مقالات ارسال کرده و مسئول مربوطه آنها را برای من فرستاده است. البته اگر این پیام ها در سایت منتشر می شد، من نیز بلافاصله به آنها پاسخ می دادم ولی اکنون جبران مافات کرده و در باب این پیام ها نکاتی را یادآوری می کنم. بیفزایم برخی پیام ها یا طرح سئوال نبود و یا حاوی نکته و یا نکات قابل ذکر نبود و یا تأیید آمیز بودند را حذف کرده و به آنها نپرداخته و عمدتا به مطالبی پرداخته ام که مورد توجه و استفاده عموم بوده اند. با سپاس از تمام دوستانی که از سر احساس مسئولیت و یا علاقه به نقد و نظر اهتمام کرده اند. پاسخ ها به ترتیب طرح پیام های ارسالی خواهد آمد. این پاسخ ها در چند قسمت تقدیم می شود.n۱- مقاله بردگی باید حرام شرعی اعلام شود:nالف. حقگو ونیزnوقتی جناب اشکوری می فرمایند که جمله گمرا کننده ” هر عیب که هست در مسلمانی ما است” قبول ندارند، از چاه درآمده و گام درراه نهاده اند. اما به نظر من اعمالی چون تصرف زن و فرزند و مال دیگران ، ولو دشمن شکست خورده ” در هر زمان و مکانی نا پسند ، حرام و گناهی بزرگ است. اعمال پیا مبررا نباید بر مبنای عرف اعراب جاهلی توجیه کرد. مگر نه این است که ایشان فر موده اند ” انی بعثت لا تمم مکارم الاخلاق”nما مسلمانان باید عیب کار و دلیل عقب ماندگی خودرا بدون جهت گیری و ماله کشی بشناسیم و از نقد عقاید و افکار خو یش استقبال کنیم. به پند بزرگ مردی چون سعدی گوش دهیم:nهر آنکس که عیبش نگویند پیش هنر داند از جاهلی عیب خویشnآقای اشکوری انسانی وارسته، متفکر و آگاه است. وقتی پای حقایق تاریخی پیش می آید کوتاه نیایند و در توجیه هیچ خلافی نکشند. حیف است که بر آسمان صاف اندیشه ایشان غباری و لکه ای بنشیند.nپاسخ: با سپاس از لطف و حسن ظن جناب «حقگو». صادقانه می گویم که انگیزه «توجیه هیچ خلافی» و یا به تعبیر نه چندان مناسب شما «ماله کشی» نیست. هرچند ممکن است در نهایت چنین انگیزه ای به طور نهان وجود داشته باشد. به اختصار به چند نکته اشاره می کنم:n۱- فکر می کنم اول باید در باره متدلوژی برخورد با تاریخ و به ویژه برخورد با قواعد و سنت های پیشینیان (از گذشته ای دور تا کنون) صحبت کنیم تا حداقل معیار تحیق و تحلیل و داوری مشخص باشد. من روش فهم و تحلیل رخدادهای تاریخی را در ضمن هشت مقاله به طور ضمنی و یا آشکار گفته ام و آن عبارت است از: تاریخی دیدن وقایع تاریخی. مراد این است که هر قانون و یا سنتی در شرایط ویژه ای شکل می گیرد و با معیارهای همان زمان قابل فهم و درک و تحلیل و داوری است. این یک قاعده عام است و طبعا شامل سنت های دینی و از جمله اسلام نیز هست. نظام قبایلی قواعد خاص خود را دارد و نظام های مدرن و شهری مدرن قواعد ویژه خود را. از این رو من با روش شناسی تاریخی مورد اعتقادم تاریخ اسلام را تفسیر و تحلیل می کنم نه لزوما با معیارهای خاص ایمانی پیشینی (هرچند در مواردی معیارهای درون دینی نیز در فهم رخدادها و سنت ها و قواعد اسلامی مورد استفاده قرار گرفته و می گیرند اما همان معیارها نیز در چهارچوب منطق و معقول سازی است نه خارج از طور عقل و استدلال). در هر حال هدف فهم درست پدیده های تاریخی است و نه توجیهات ناموجه و یه به اصطلاح ماله کشی.n۲-ارزشها به دلیل ماهیت انتزاعی و عام خود طبعا مطلق اند و فرازمانی ولی همان ارزشها هم در مقام تفسیر زمانی-مکانی می شوند و هم در تعیین مصادیق. از باب نمونه اخلاق و عدالت در مقام ارزش مطلق اند و در مقام عمل نسبی و همواره زمانی-مکانی. البته این که در اخلاق فضلیت گرا باشیم و یا وظیفه گرا و یا فایده گرا، داوری ها متفاوت خواهد بود. هرچند هریک از این نظریه ها در باب اخلاق دارای نقاط ضعف و قدرت اند و از این رو به تنهایی کفایت نمی کنند ولی در هرحال باید از هر نوع نظریه ای که به نسبیت ناموجه هنجارهای اخلاقی (اخلاق عملی) منتهی شود و یا ستم و تبعیض را به صورتی توجیه نامعقول کند، پرهیز کرد و گرنه هیچ بدی و خوبی و فضیلت و رذیلتی وجود خارجی نخواهد داشت و چنین نتیجه ای صد البته بس نادرست و فاجعه بار خواهد بود.n۳-با توجه به این سه نکته، در باب موضوع توجیه اعمال پیامبر اسلام بر اساس عرف و سنت اعراب، باید بگویم چرا نباید رفتارهای محمد را بر اساس عرف زمانه توجیه کرد؟ مگر پیامبر در مقام یک انسان و به طور خاص یک زمامدار با دیگر آدمیان و یا فرمانروایان فرق دارد؟ اگر شما برای این استثنا دلیلی موجه دارید، ارائه کنید تا در باره میزان اعتبار آنها بحث کنیم. این که پیامبر فرموده «انّی بعثت للاتمم مکارم الاخلاق»، در همان چاچوب مطالب پیش گفته قابل تحقیق و داوری است. در هرحال اخلاق در سطح نظری فرا اخلاق، فرازمانی است ولی در حیطه اخلاق عملی در چهارچوب دایره های متقاطع اخلاق بعد نسبی و اهم و مهم پیدا می کند. ضمن این که باید توجه کنیم که احکام اجتماعی اسلام عمدتا در حیطه قوانین و مقررات اجتماعی قرار دارند و نه لزوما اخلاق؛ گرچه از منظر اخلاق نیز قابل اندازه گیری اند. موضوع خاص سنت غنائم جنگی نیز از این قاعده مستثنا نیست. حتی اگر از منظر برخی مکاتب اخلاقی غیر قابل قبول باشد، از منظر اجتماعی قابل فهم است و ظرفیت معقول سازی را دارد (و نه البته لزوما ظرفیت عقلی سازی).n۴-آنچه گفتم صرفا در چهارچوب فهم رخدادهای تاریخی (البته با رویکرد همدلانه) و از جمله تاریخ اسلام است، اما اگر عدم معقولیت رخدادی اثبات شود، مشکلی در محکوم کردن آنها ندارم چرا که من دیری است که به عصمت مطلق پیامبر (و یا امامان شیعی)، حداقل آن گونه که عموم مسلمانان و یا شیعیان مدعی اند، باور ندارم و به صراحت قرآن پیامبران نیز دچار خطا و اشتباه می شوند و اشتباه حضرت محمد نیز هیچ از ایمانم به او به عنوان حامل وحی و آموزگار ایمان و اخلاق و عدالت نمی کاهد. پیامبران نیز به صراحت قرآن و سیره نبوی هم خطاپذیراند و هم لاجرم نقدپذیر. در ذهنیت مسلمانان امروز پیامبر در سطحی نشسته است که معصوم مطلق است و بر حریم کبریای اش هیچ گردی نمی نشیند!nخلیلnسلام،nنیازی به حرام کردنش نیست. زمانه آن را حرام کرده است/nپاسخ: این جمله در پاسخ به دعوی من مبنی بر این که «بردگی باید حرام شرعی اعلام شود»، گفته شده است. اما عرض می کنم که هرچند این سخن درست است اما حرمت عملی آن کفایت نمی کند چرا که بالاخره باید از منظر خاص مذهبی تکلیف این نوع مسائل روشن شود و گرنه برای همیشه استخوان لای زخم باقی می ماند و تن رنجور مسلمانان را بیش از پیش رنجورتر و عفونی می کند که کرده است. اگر یک بار و برای همیشه تکلیف بردگی روشن نشود، به احتمال زیاد بخش قابل توجهی از مسلمانان سلفی و بنیادگرا، در صورت کسب اقتدار سیاسی، نظام بردگی را احیا و برقرار خواهند کرد. مگر عالمی چون مصباح یزدی بارها نگفته است که در صورت امکان و کسب شرایط و به اصطلاح فقهی اثبات موضوع برده داری، حکم برده داری نیز احیا خواهد شد؟ مگر امروز همفکران داعشی ایشان سنت برده داری را به نام اسلام برقرار نکرده و در صورت بسط قلمرو خود آن را با قوت برپا نخواهد کرد؟ نباید مسائل را فقط از چشم غیر مذهبی و غیر مذهبی ها دید.nناظرnسنت خواندن بردگی هم حدیث جالبی است !. تا کنون عرف اعراب جاهلی سنت امضایی معرفی میشد و اکنون عرف روم باستان.nپاسخ: واقعیت این است که درست متوجه نشدم که مراد این دوست عزیز چیست و ایراد و یا ابهام ایشان در کجای سخنان من است. در واقع «عرف زمانه» در زمان پیامبر اسلام اسلامیزه شده و به «احکام امضایی» شهرت یافته و بعدها به عنوان «سنت نبوی» ماهیت الهی و جاودانه پیدا کرده است. در این عرفیات، البته محور عرف اعراب جاهلی حجاز است ولی سنت های غیر عربی (ایرانی و رومی و یونانی و . . .) نیز حضور داشته اند. بردگی در آن روزگار در تمام جهان و از جمله در شبه جزیره عربستان علی قدر مراتبهم وجود داشته است و مجموعه آنها در اسلام نیز بازتاب یافته است. در هرحال نمی دانم چرا «سنت خواندن بردگی» برای این دوست جالب و تعجب انگیز شده است!nn n

Share:

More Posts

Send Us A Message